sea change


دگرگونی بنیادی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: any striking transformation or alteration, often an improvement.

(2) تعریف: the changes in an object caused by long immersion in the sea.

جمله های نمونه

1. Television has undergone a sea change in the last two years.
[ترجمه ضیا] تلویزیون در دو سال گذشته تغییر گسترده ای را تجربه کرده است
|
[ترجمه گوگل]تلویزیون در دو سال اخیر دستخوش تغییراتی شده است
[ترجمه ترگمان]تلویزیون در دو سال گذشته تغییر دریا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There will have to be a sea change in people's attitudes if public transport is ever to replace the private car.
[ترجمه ضیا] اگر حمل و نقل عمومی برای جایگزینی ماشین خصوصی باشد، نگرش مردم باید به صورت بنیادین متحول شود.
|
[ترجمه سید جلال] اگر قرار باشد حمل نقل عمومی جایگزین ماشین شخصی شود، تغییر گسترده ای در نگرش مردم باید ایجاد شود.
|
[ترجمه گوگل]اگر قرار باشد وسایل نقلیه عمومی جایگزین خودروهای شخصی شوند، باید در نگرش مردم تغییرات اساسی ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]اگر حمل و نقل عمومی تا به حال جایگزین خودروی شخصی شود باید تغییر دریایی در نگرش مردم وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A sea change has taken place in young people's attitudes to their parents.
[ترجمه ضیا] تغییرات بنیادین در نگرش جوانان نسبت به والدین آنها رخ داده است
|
[ترجمه گوگل]تغییری در نگرش جوانان نسبت به والدینشان اتفاق افتاده است
[ترجمه ترگمان]تغییر آب در نگرش جوانان به والدین آن ها صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All this makes for a sea change in our lives, yet passes without comment during this campaign.
[ترجمه گوگل]همه اینها باعث ایجاد تغییراتی در زندگی ما می شود، اما در طول این کمپین بدون اظهار نظر می گذرد
[ترجمه ترگمان]همه اینها باعث تغییر آب در زندگی ما می شود، با این حال در طول این مبارزه بدون اظهار نظر سپری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Recent years have witnessed a sea change in the fortunes of car safety as a marketable quantity.
[ترجمه گوگل]سال‌های اخیر شاهد تغییرات چشمگیری در اقبال ایمنی خودرو به عنوان یک مقدار قابل فروش بوده است
[ترجمه ترگمان]سال های اخیر شاهد تغییر دریا در ثروت های ایمنی خودرو به عنوان یک مقدار قابل عرضه بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This political sea change coincided with the most dramatic incident to have occurred on the Hinkley Point site since it started operation.
[ترجمه ضیا] این تغییرات سیاسی عمیق همزمان با وقایع ناگواری که در سایت Hinkley Point رخ داده است، از زمان آغاز عملیات، به وقوع پیوسته است
|
[ترجمه گوگل]این تغییر سیاسی با دراماتیک ترین حادثه ای که در سایت هینکلی پوینت از زمان شروع به کار آن رخ داده است، مصادف شد
[ترجمه ترگمان]این تغییر دریایی سیاسی همزمان با واقعه اخیر رخ داده است که در سایت Hinkley پوینت از زمان شروع عملیات رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, there has been a sea change in the perception of the conventions.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک تغییر دریایی در درک کنوانسیون ها ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، تغییر دریا در درک کنوانسیون صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It seemed like a sea change.
[ترجمه گوگل]به نظر یک تغییر دریا بود
[ترجمه ترگمان]انگار یک تغییر دریایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All this points to a sea change in the world of computers and cyberspace.
[ترجمه گوگل]همه اینها حاکی از تغییر دریا در دنیای کامپیوتر و فضای مجازی است
[ترجمه ترگمان]همه این نکات به تغییر دریایی در دنیای کامپیوترها و فضای مجازی اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One effect of this sea change in the way the world works is the diminishing value of manual labor.
[ترجمه گوگل]یکی از تأثیرات این تغییر دریا در شیوه کار جهان، کاهش ارزش کار یدی است
[ترجمه ترگمان]یکی از اثرات این تغییر دریایی در نحوه کار دنیا، ارزش رو به کاهش نیروی کار دستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their increased numbers will bring about a sea change in the pattern of representation.
[ترجمه گوگل]تعداد فزاینده آنها یک تغییر دریایی در الگوی نمایندگی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]افزایش تعداد آن ها منجر به تغییر آب دریا در الگوی بازنمایی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And across the financial markets, a sea change is taking place.
[ترجمه گوگل]و در سراسر بازارهای مالی، یک تغییر دریا در حال وقوع است
[ترجمه ترگمان]و در بازارهای مالی، تغییر دریا رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Personal ads have also undergone a sea change, growing more numerous and more humble.
[ترجمه گوگل]تبلیغات شخصی نیز دستخوش تغییراتی شده اند و تعداد آنها بیشتر و فروتن تر شده است
[ترجمه ترگمان]تبلیغات شخصی نیز تغییر دریا را تجربه کرده اند که تعدادشان بیشتر و بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Whether album number three beckons a sea change into unchartered waters remains to be seen, but for now Vampire Weekend's status as fine purveyors of guitar-orientated pop is firmly cemented.
[ترجمه گوگل]اینکه آیا آلبوم شماره سه به تغییر دریا به آب‌های ناشناخته اشاره می‌کند یا نه، باید دید، اما در حال حاضر وضعیت Vampire Weekend به‌عنوان تامین‌کننده‌های خوب پاپ گیتار محور کاملاً تثبیت شده است
[ترجمه ترگمان]این که آیا آلبوم شماره سه به تغییر دریا در آب های نقشه برداری شده اشاره می کند یا نه، باید دیده شود، اما در حال حاضر وضعیت آخر هفته خون آشام به عنوان حاملان مناسب پاپ با جهت گیری محکم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

a complete change
تغییر اساسی، بنیادی، عمیق، عمده
The deal with Iran in particular "marks a sea change in his political approach", signalling "maturity and a more realistic understanding of regional power politics", said Umar Karim, an expert on Saudi foreign policy at the University of Birmingham
...
[مشاهده متن کامل]

There will have to be a sea change in people's attitudes if public transport is ever to replace the private car

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/sea-change
از این رو به اون رو شدن
تحول عظیم
تغییر شگرف
In the past few months, Indian marriages have
. witnessed a sea change
تحول بنیادی
تغییر بنیادی
دگرگونی اساسی

بپرس