devaluation

/dɪˌvæljuːˈeɪʃn̩//ˌdi:ˌvæljʊˈeɪʃn̩/

معنی: کاهش، تنزل قیمت پول
معانی دیگر: (پول) کاستن ارزش (در مقایسه با ارزهای خارجی)، ارزکاهی، پایین آوردن نرخ برابری پول، (کاهش مقدار یا میزان خلوص طلایی که به عنوان پشتوانه به کار می رود) ارزکاهی

جمله های نمونه

1. There's been a further devaluation of the dollar.
[ترجمه گوگل]کاهش بیشتر ارزش دلار وجود دارد
[ترجمه ترگمان]کاهش دیگری از دلار وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The devaluation of the pound has put our estimates out by several thousands.
[ترجمه گوگل]کاهش ارزش پوند تخمین های ما را چندین هزار نفر اعلام کرده است
[ترجمه ترگمان]کاهش ارزش پوند برآورده ای ما را هزاران نفر برآورد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The devaluation of the pound will make British goods more competitive abroad.
[ترجمه گوگل]کاهش ارزش پوند باعث رقابتی شدن کالاهای انگلیسی در خارج از کشور می شود
[ترجمه ترگمان]کاهش ارزش پوند باعث خواهد شد که کالاهای انگلیسی در خارج از کشور رقابتی تر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The devaluation of the dollar had a strong effect on the financial markets.
[ترجمه گوگل]کاهش ارزش دلار تاثیر زیادی بر بازارهای مالی گذاشت
[ترجمه ترگمان]کاهش ارزش دلار تاثیر زیادی در بازارهای مالی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Any devaluation of sterling would make it even more difficult to keep inflation low.
[ترجمه گوگل]هر گونه کاهش ارزش پوند، پایین نگه داشتن تورم را دشوارتر می کند
[ترجمه ترگمان]هر کاهش ارزش پوند انگلیس باعث خواهد شد که تورم پایین بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There has been a further small devaluation against the dollar.
[ترجمه گوگل]کاهش اندک ارزش بیشتری در برابر دلار رخ داده است
[ترجمه ترگمان]کاهش دیگری در برابر دلار وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It will lead to devaluation of a number of European currencies.
[ترجمه گوگل]این امر منجر به کاهش ارزش تعدادی از ارزهای اروپایی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این امر منجر به کاهش ارزش ارزه ای اروپایی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Devaluation would only give the economy a brief respite.
[ترجمه گوگل]کاهش ارزش فقط یک مهلت کوتاه به اقتصاد می دهد
[ترجمه ترگمان]Devaluation تنها به اقتصاد یک مهلت کوتاه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The billion-dollar question was whether a devaluation of the dollar would jeopardize New York's position as a financial centre.
[ترجمه گوگل]سوال میلیارد دلاری این بود که آیا کاهش ارزش دلار موقعیت نیویورک را به عنوان یک مرکز مالی به خطر می اندازد؟
[ترجمه ترگمان]سوال میلیارد دلاری این بود که آیا کاهش ارزش دلار موقعیت نیویورک را به عنوان یک مرکز مالی به خطر می اندازد یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The dogma of parity ruled out devaluation to boost exports.
[ترجمه گوگل]دگم برابری کاهش ارزش برای تقویت صادرات را رد کرد
[ترجمه ترگمان]اصل برابری پول، کاهش ارزش صادرات را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So far the devaluation has acted as a safety valve for the most immediate pressures.
[ترجمه گوگل]تاکنون کاهش ارزش به عنوان یک سوپاپ اطمینان برای فوری ترین فشارها عمل کرده است
[ترجمه ترگمان]تاکنون این کاهش ارزش به عنوان یک دریچه ایمنی برای the فشار عمل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Meanwhile, inflation spurred by the devaluation ate into workers' paychecks.
[ترجمه گوگل]در همین حال، تورم ناشی از کاهش ارزش پول به دستمزد کارگران خورد
[ترجمه ترگمان]در همین حال، تورم ناشی از کاهش ارزش پول به کارگران پرداخت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The devaluation of the lira did help restore some sense of stability to other parts of the financial system.
[ترجمه گوگل]کاهش ارزش لیر به بازگرداندن حس ثبات به سایر بخش‌های سیستم مالی کمک کرد
[ترجمه ترگمان]کاهش لیره به احیای برخی از احساس ثبات به دیگر بخش های سیستم مالی کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Salinas government is adamant that a large devaluation would be both damaging and unnecessary.
[ترجمه گوگل]دولت سالیناس مصمم است که کاهش ارزش زیاد هم مضر و هم غیرضروری است
[ترجمه ترگمان]دولت سالیناس بر این باور است که کاهش شدید کاهش ارزش، هم زیان آور و هم غیر ضروری خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The devaluation and the cuts in subsidies resulted in price rises of between 100 and 120 percent.
[ترجمه گوگل]کاهش ارزش و کاهش یارانه ها منجر به افزایش قیمت ها بین 100 تا 120 درصد شد
[ترجمه ترگمان]کاهش قیمت و کاهش یارانه منجر به افزایش قیمت بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ درصد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاهش (اسم)
decrease, abatement, reduction, decline, decrement, diminution, disparagement, detraction, rebate, wastage, devaluation, downturn, subtraction

تنزل قیمت پول (اسم)
devaluation

تخصصی

[حسابداری] کاهش ارزش پول
[نساجی] کاهش ارزش پول
[ریاضیات] کاهش ارزش پول، کاهش ارزش، تقلیل ارزش پول، تضعیف ارزش پول رایج

انگلیسی به انگلیسی

• depreciation, reduction, reduction of the value of

پیشنهاد کاربران

ارزش زدایی
devaluation ( اقتصاد )
واژه مصوب: ارزش کاهی
تعریف: تضعیف عمدی ارزش پول داخلی نسبت به ارزهای دیگر
کم ارزش انگاری
نا ارزنده سازی

کم ارزش سازی، بی ارزش سازی، کاهش ارزش
کاهش ارزش ، افت ارزش

بپرس