in service


1- (به ویژه اتومبیل و ماشین آلات) مورد استفاده 2- مشغول خدمت نظام 3- مشغول نوکری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: taking place or available while one is an employee.

- in-service training
[ترجمه گوگل] آموزش ضمن خدمت
[ترجمه ترگمان] آموزش در خدمت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] در عمل - جاری

پیشنهاد کاربران

بپرس