pass away

/ˈpæsəˈweɪ//pɑːsəˈweɪ/

معنی: مردن، درگذشتن، فوت کردن
معانی دیگر: مردن، فوت کردن، درگذشتن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: used as a polite expression for die.

- Her father had cancer and passed away last year.
[ترجمه گوگل] پدرش سرطان داشت و سال گذشته از دنیا رفت
[ترجمه ترگمان] پدرش سرطان داشت و سال پیش فوت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Three things soon pass away; the echo of the woods, the rainbow, and woman's beauty.
[ترجمه گوگل]سه چیز به زودی از بین می رود؛ پژواک جنگل، رنگین کمان و زیبایی زن
[ترجمه ترگمان]سه چیز به زودی می گذرد؛ پژواک جنگل، رنگین کمان و زیبایی زنانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. " Pass away " is a euphemism for " die ".
[ترجمه maryam] عبارت درگذشتن یا فوت کردن جانشین بهتری است برای واژه مردن
|
[ترجمه گوگل]"بگذر" تعبیری برای "بمیر" است
[ترجمه ترگمان]\"راه رفتن\" a است برای \"مردن\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The storm should pass away before dark.
[ترجمه گوگل]طوفان باید قبل از تاریک شدن هوا بگذرد
[ترجمه ترگمان] طوفان باید قبل از تاریک شدن از بین بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His illness will soon pass away.
[ترجمه گوگل]بیماری او به زودی از بین می رود
[ترجمه ترگمان]بیماری او بزودی رفع خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All this trouble will pass away.
[ترجمه گوگل]این همه دردسر از بین خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]این همه دردسر از بین خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When we pass away, we totally stop acting and moving. Our actions and movements are our lives. Dr T. P. Chia
[ترجمه maryam] زمانیکه ما می میریم، ما کاملا متوقف میشویم. این حرکات و عملکرد ماست که زندگی ما را تشکیل میدهد.
|
[ترجمه گوگل]وقتی از دنیا می‌رویم، کاملاً از عمل و حرکت دست می‌کشیم اعمال و حرکات ما زندگی ماست دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]وقتی از اینجا رد می شویم، کاملا نمایش را متوقف می کنیم و حرکت می کنیم اعمال و حرکات ما زندگی ماست دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And we knew we would never pass away.
[ترجمه maryam] در ضمن ما متوجه شدیم که ما هرگز نخواهیم مُرد.
|
[ترجمه گوگل]و می دانستیم که هرگز نمی میریم
[ترجمه ترگمان] و ما می دونستیم که هیچوقت از اینجا دور نمیشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A possible future is that regions will pass away and districts amalgamate to make contracts for more specialist services - tertiary care.
[ترجمه گوگل]آینده احتمالی این است که مناطق از بین بروند و نواحی با هم ادغام شوند تا برای خدمات تخصصی تر - مراقبت های ثالث - قرارداد ببندند
[ترجمه ترگمان]آینده احتمالی این است که مناطق دور خواهند شد و نواحی با هم ترکیب خواهند شد تا برای خدمات تخصصی بیشتر - ثالث قراردادهایی ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All physical states come to be and pass away.
[ترجمه گوگل]همه حالات فیزیکی به وجود می آیند و از بین می روند
[ترجمه ترگمان]همه وضعیت های فیزیکی باید باشند و از بین بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do you think he'll pass away?
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید او از دنیا می رود؟
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی از اینجا رد می شه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tom Brangwen 's mood of inspiration began to pass away.
[ترجمه گوگل]حال و هوای الهام بخش تام برانگون شروع به از بین رفتن کرد
[ترجمه ترگمان]حس الهام تام ناگهان از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Poor novels do pass away with their times.
[ترجمه گوگل]رمان های ضعیف با زمان خود می گذرند
[ترجمه ترگمان]novels بی نوا روزگار خود را از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Years of pass away, stay exiguity of gloomy, how many times great waves after, but discover the equanimity is what rare.
[ترجمه گوگل]سال‌ها گذشت، بی‌غیبت بمان، چند بار بعد از آن موج‌های بزرگ، اما کشف آرامش چیزی است که نادر است
[ترجمه ترگمان]سال ها سپری می شود، exiguity از تاریکی، و چند بار پس از آن موج می زند، اما کشف می کند که آرامش چیزی نادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A real person will pass away after using up his intelligence, specialty and energy. Otherwise he will feel regret for having wasted his limited life.
[ترجمه گوگل]یک فرد واقعی پس از مصرف هوش، تخصص و انرژی خود از دنیا می رود در غیر این صورت از هدر دادن عمر محدود خود پشیمان خواهد شد
[ترجمه ترگمان]یک فرد واقعی بعد از استفاده از اطلاعات، تخصص و انرژی اش از اینجا خواهد رفت در غیر این صورت نسبت به هدر دادن زندگی محدود خود احساس پشیمانی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In it the Indians pass away hot noon hours, napping or chatting.
[ترجمه گوگل]در آن، سرخپوستان ساعت‌های گرم ظهر، چرت زدن یا گپ زدن از دنیا می‌روند
[ترجمه ترگمان]هندی ها در آن ساعات ظهر گرم و گرم، چرت می زدند، چرت می زدند یا گپ می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مردن (فعل)
go off, expire, die, demise, perish, die down, be killed, drop off, be slain, pop off, decease, pass away, pass out, knock off

درگذشتن (فعل)
die, decease, pass away

فوت کردن (فعل)
die, insufflate, pass away

انگلیسی به انگلیسی

• die

پیشنهاد کاربران

Pass away : فوت شدن - از دنیا رفتن - مردن ( to die )
Pass out : غش کردن - از حال رفتن - بیهوش شدن ( to faint )
go on to a better land
از دار دنیا رفتن ؛ کنایه از مردن است.
Knock off =Pass away= Drop off
Pass away is Unseprable phrasal verb
Means die
Different among three idiom
Drop off and knock off are separable
Knock off can used by pronounce e and passive adverb Clause
منبع : most phrasal verb in English
درگذشتن
( مودبانه و رسمی )
disappear
vanish
ناپدید شدن
از بین رفتن
به رحمت خدا رفتن
فوت کردن
die
فوت شدن
مردن، درگذشتن، فوت کردن
کشتن، از بین بردن

رحلت
to die
to pass out of existence
end
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس