تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کار, شغل یا حرفه ی پولساز . کاری که با کمترین زحمت پول مفت و هنگفت باهاش بدست میاد. پول باد آورده، مفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زخم کاری زدن؟؟ Cut deep Cut to the bone Cut to the heart

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تمام هم و غم خود را بکار بستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در شرف on the verge of در آستانه ی on the threshold of در شروع at the start of Cust is when a state ends and another one begins. Cust: a sharp c ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

A portmanteou of churn and journalism

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سرعت عمل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Euthanasia

پیشنهاد
١

۱ - تکرار کردن، دوباره گفتن، مجدداً توضیح دادن ( وقتی طرف مقابل متوجه حرف یا منظور شما نشده یا خوب نشنیده ) to say again, to repeat ۲ - مطرح کردن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اولویت اول اولین/بهترین/مهمترین گزینه ازبین چند گزینه ی دیگر Opposite=low on the list Certainly leaving the marriage would be very . high on the ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لیستی متشکل از اسامی، ایمیل ها، برنامه ها، اپلیکیشن ها و وبسایت هایی که از ایمن بودن آنها اطمینان دارید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ ) ویژگی یا حالت داشتن یک هویت مستقل و جداگانه The quality of being a seperate existence or individual ۲ ) اصالت orginality ، منحصربفرد ( ی ) uniqu ...

پیشنهاد
١

سر جای خود نشاندن موقعیت یا جایگاه کسی را یادآوری کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

شکل هم مشابه هم یک شکل مانند هم یک مدل و یک طرح تکراری و بدون خلاقیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یاقوت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نظم و انضباط خیلی سختگیرانه قوانین انضباطی/کنترلی سفت و سخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

Economic basket case آشفته از نظر اقتصادی درب و داغون This worn out term is now used for contries and currencies rather than people in the newspap ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وقفه ی خوشایند، دلپذیر یا مطلوب فرصت غنیمت کوتاهی برای دور شدن از چیزی مثل مشغله های روزمره ی زندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

با قصد و نیت قبلی عمدی از قبل طرح شده با برنامه ی قبلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

arragned assembled Improvised Prepared Equipped Fitted fixed ( dishonestly ) manipulated Fraudulent Tampered :Rumi . Live life as if everything ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

To get information that interests or concerns many people

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

منظور کسی رو متوجه شدن ( گرفتی منو!؟ میدونی که چی میگم! ) •To understand one's meaning I’ll put it this way: She’s well - known, yet still ?unk ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پاچه خواری کردن Bootlick Butter up Brown nose

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ژنده مندرس پاره پاره کهنه Ragged nerves: کلافه، اعصاب درب و داغون، اعصاب خسته، پریشان، به هم ریخته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

لباس پاره پوره، ژنده In old, dirty, torn clothes Worn and ripped clothing •Kids were clothed in rags •The girl in rags •His nerves were in rags a ...

پیشنهاد
٢٨

کسی را دلباخته ی خود کردن دل کسی رو بردن شیفته ی خود کردن واله و شیدای خود کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مملو از آکنده از پر از سرشار از

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

To get/attain/avhieve one's end ( با تلاش و کار سخت ) به هدف خود رسیدن/نائل شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در نتیجه، با این حساب،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بسط و توسعه دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیش کشیدن ( موضوعی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Misleading, distracting clue In any situation, focusing on red herrings is a . deadly distraction Red herrings sow confusion. Confusion results ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Get one's ducks in a row

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دستکاری قوانین یک سیستم به منظور سوء استفاده از آن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

با کسی بی ادبی کردن با گستاخی با کسی رفتار کردن To be rude To talk back

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بهتر! چه بهتر! چه خوب! چه خوب که! خیلی هم خوب شد ( که ) !!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

در هر حال به هر جهت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

در نهایت شدت و حدت در اوج با تمام قوا به شدت . The dart game was in full swing again

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

فضاحت

پیشنهاد
١

گفتن حرف یا انجام کاری که بر رنج و آلام کسی می افزاید درد یا ناراحتی کسی را عمدا زیادتر کردن To make things worse for someone who is going through ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دسته جمعی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

• تن فروشی کردن • خود، آبرو، حیثیت یا قابلیت های خود را به قیمت ناچیز و برخلاف اصول اخلاقی خود فروختن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برگ پیشنهاد مناقصه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مناقصه To put something out to tender: به مناقصه گذاشتن

پیشنهاد
١

به مناقصه گذاشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گزافه گویی کردن گنده گ*زی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

فراری Fugitive Not yet captured On the loose On the run Free

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

Slang: آدم بی کلاس و بی فرهنگ دعوایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پیر سالخورده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

محتاطانه و با دقت