پیشنهادهای Figure (٣,٢٤٠)
بی اندازه کوچک
چرب زبانی زبانی که مار رو از لانه اش میکشه بیرون The ability to speak confidently, glibly, fluently, articulately and persuasively To speak with ele ...
رستوران مجلل
ناامید شدن
یکه خوردن تعجب کردن جا خوردن شوکه شدن Another friend told me she was taken aback when her daughter informed that their religion . was a cult
زننده زشت غیر اخلاقی ناپسند نامتعارف
To go scot free To go unpunished
در مبارزه ی انتخاباتی شرکت کردن Campaign to
- گرفتار شدن - درگیر شدن - شدیدا مشغول انجام کاری/چیزی شدن It's so easy to get bogged down in small and trivial stuff
رسم و رسوم/آداب و رسوم نانوشته و غیر رسمی پذیرفته شده و حاکم بر یک جامعه Informal and unwritten social norms specific to a society
کشش/تمایل/گرایش ناآگاهانه ی غالباً ناعادلانه به سمت یا بر علیه شخص، گروه یا عقیده ای که بر روند تصمیم گیری و اعمال ما تاثیر می گذارد. In other word ...
مسلط تسلط A commanding position: موقعیتی که از طریقش تسلط و احاطه دارید به بقیه ی نقاط
فرمانده فرمانده یگان
جاهل نادان ابله احمق عقب مانده ی فکری
بسنده کردن
( برای استفاده در هر زمان و به هر نحو ) - در اختیار - دردست
یه امتحانی کردنی Give a go
لقب Nickname either harmless or abusive/pejorative/offensive/defamatory
سرسری و گذرا انجام دادن باشدان سُودی اِئلَماخ ( به ترکی )
• پخمه a gullible person • یازئخ ( ترکی ) A person who can be easily taken advantage of• and manipulated • easy target
A perfunctory thank you = یه تشکر خشک و خالی؟؟؟
ماورائی
فعل: نام بردن از مکانها یا افراد مشهوری که شخص دیده در نزد دیگران برای خودنمایی و تحت تاثیر قرار دادن آنها A food snob names drop all the way through ...
تمام و کمال Finished and delicate power
- دون - خوار - کم ارزش
Like the back of my hand عین کف دستم I know this area like the back of my hand
جلو زدن پیشدستی کردن پیشی گرفتن سبقت گرفتن جلو افتادن Coincidentally, today she asked me for the heater and wants to come and get it ASAP and . ...
رو کردن دست لو دادن اطلاعات، برنامه ها، نیات، استراتژی و . . . Like: letting the cat out of the bag. If you don't have to show your hand, don't!! ...
To float convention/custom/law/rule عمدا سنت، قانون را نادیده گرفتن
بی پول مفلس آه در بساط نداشتن . She must be so hard up to lie like that
- حوالی - دور و بر - اطراف
( بیشتر ) قابل قبول کردن/ باور پذیرتر کردن
Take to one's heels در رفتن پا به فرار گذاشتن To flee To run away
دنیا پرست
مال پرست دنیاپرست worldling
Swap Exchange
In the lee of you در پناه تو 😁
عق ( زدن )
• ابایی نداشتن ( از گفتن حرفی یا انجام کاری ) • صراحتاّ، با قطعیت و با اطمینان خاطر بیان کردن
ارائه ی دلیل قانع کننده برای موضوعی/عقیده ای/نظری
تمام فکر و ذکر کسی بودن/شدن تمام هم و غم کسی بودن هدف غایی و نهایی بودن مهمترین هدف ( از انجام کاری ) بودن Rather than regarding money as a byprod ...
دور ریز غذا که البته متفاوت از باقیمانده ی غذا ( leftover or food waste ) هست. آنچه در مرحله ی آماده سازی غذا مثل پوست کندن، پاک کردن و . . . تولید م ...
ممکن محتمل Possible
بگو مگو A petty/minor/unimportant quarrel/argument/squabble/fight which is resolved or forgotten easily.
الهی به امید تو ؟؟ خدا خودمو سپردم بهت! یا الله! بسم الله! الله سنه تَوَکّول ( ترکی )
Critical point or situation
کارگاه یا کارخانه ی استثماری ( کار زیاد با دستمزد بسیار کم )
Jeerer
Scoffer
باز ماندن از چیزی عاجز بودن/شدن Morocco fell just short of World Cup final dream but cientific models for testing and quantifying this idea often ...