پیشنهادهای Figure (٣,٢٤٠)
۱ - شرایط/وضعیت ( کلی ) زندگی Someone's general situation in life ۲ - سهم شخص از زندگی • lote • share or portion of life" in any way, "that wwhichi ...
۱ - در علوم: تصعید ۲ - روانشناسی: والایش to transform/channel/direct unwanted impulses/desires/urges into something that is less harmful/damaging ...
در هر سیستمی چنانچه بعد از حالت اپتیمم یکی از متغیر ها را بدون تغییر سایر متغیر ها بهبود ببخشیم بازدهی کاهشی خواهد بود.
کاری یا حرفی که از طریق اون ( و در واقع با زبان بی زبانی ) نشون میدیم ما نیاز به کمک یا توجه دیگران داریم A way to express our need to help or atten ...
دو لغت عین هم در دو زبان مختلف با معنی کاملا متفاوت
به صورت هولناکی به شکل خوفناکی بصورت وحشتناکی به شکل بیمارگونه ای The whole affair was morbidly disgusting
This term has a slightly negative connotation. شرایط کنونی وضع موجود • Should we be always content with the status ?quo or try to make changes ...
با چنگ و دندان مبارزه کردن To fight with
به جایی رسیدن موفق شدن Be successful Make progress To be likely to become successful because they are very talented
یه جا یه مرتبه . doing something without stopping until you've finished it By that time you had eaten 4 eggrolles in/at one sitting
خون کسی از عصبانیت به جوش آمدن
احمقانه Those trolls' asinine questions
خروشان متلاطم پرهیاهو متشنج پر از آشوب پرتنش پر از اغتشاش • Tumultuous days, times, months, life, childhood • Tumultuous celebration, applauce, ...
تشویق بلند بالا و پر هیاهو A loud, prolonged, affectiante, and enthusiastic applause He raised his hands to calm the tumultuous standing ovation
روبرو شدن برخورد کردن مواجه شدن To come up against an insuprable hindrance
- مشکل لاینحلirresolvable - فائق نیامدنیimpassable, un/insurmountable, unconquarable - مشکل یا مانعی که نمیشه از پسش براومد a problem that can ...
Also: Come up against a brick wall run into a brick wall برخورد با یه مانع/سد/ مشکل بزرگی که قابل فائق آمدن نیست و در نتیجه باعث متوقف شدن یا پایا ...
پولدار Rich To have plenty of money to live a very comfortable life • Growing up on easy street has its own dangers
To get/draw the short straw - قرعه ( بد ) به نام کسی افتادن - بدشانسی آوردن و مجبور بودن به انجام کاری که بقیه - دوست ندارن انجام بدن to have ...
بلوغ The age one formally becomes adult
دوره آموزشی فشرده سربازان در ابتدای سربازی که سابق بر این سه ماه بود
standing at attention خبردار نظامی
یه گزینه/انتخاب مطمئن
شلخته پینتی ( ترکی )
بویژه در مورد پارچه: بشور بپوش، پارچه ی بدون نیاز به اتو
Very well Successfully Extremely well and without any problem
ترک موتور یا دوچرخه یا اسب Pillion passenger: کسی که ترک موتور/چرخ مینشیند
Turn out Wait and see how things shake out
۱ - غلت خوردن، غلتیدن، قل خوردن to rotate Kids were rolling arond on the grass ۲ - سبک سنگین کردن مسئله ای/ تصمیمی To consider something thoroughl ...
به کارت برس
برآاورده کردن انتظاراتی که از کسی میره To meet the expectations that one's name sugests The restaurant lives up to its name
ترکی: تیفدیح ، دونه های ریز توپکی روی لباس/پارچه که بعد از مدتی استفاده ظاهر میشن Fuzzball Lint ball These pesky fabric pills are the result of ...
در آخرین لحظه ممکن
As well It's the pizza parlor of your dreams and a considerate place to boot
استهلاک/ صدمه / فرسودگی ناشی از استعمال/مصرف در طول زمان که امری کاملا طبیعی و اجنتاب ناپذیر است. It's landlords responsibility to fix the normal• ...
1 - ناراحت/ عصبی/هیجان زده شدن To get worked up To become emotionally agitated, upset, angry about something • He got worked up over nothing • You a ...
Honest Forthright Upright Straightforward Bold Frank
۱ - در چیزی خلاصه شدن . Everything comes down to money in the end . It all comes down to money in the end ۲ - When it cones down to it در کل، نه ...
۱ - خرد کردن to cut/chop/slice into smaller pieces/sections/parts • First peel off the potatoes then cut them up Cut up your credit card and use a d ...
بفرمائید. . میتونید صحبت کنید! You can talk now You may speak now
Verb: - کنجکاوانه برای دیدن حادثه ای، صحنه ای سرت رو دراز کنی - کاستن از سرعت درهنگام رانندگی در بزرگ راهها و جاده ها برای دیدن صحنه تصادف Whe ...
- To set priority To do things that are most important before - doing other things به عبارتی: اولویت بندی کارها و مسائل و انجام دادن اونها بر اس ...
Synonym ۱ - Freak out ، Flip out ؛ دیوونه شدن، قاطی کردن، به هم ریختن، ۲ - Go wild، Go crazy، به فنا رفتن، نابود شدن، به هم ریختن، از کنترل خارج شدن ...
Synonym: Make a pass at someome گفتن چیزایی یا انجام کارایی برای شروع یک رابطه رومانتیک
۱ - مایع کیک که بعد از مخلوط کردن آرد، تخم مرغ، شکر و سایر مواد کیک بدست میاد ۲ - پشت سر هم زدن As the pack of dogs started chasing me, the only t ...
موجود، فراهم، آماده، در دسترس Unclaimed Available claimed by nobody
:bring someone down to earth کسی را متوجه واقعیت کردن چشم کسی را به روی حقیقت باز کردن بیدار کردن آگاه شدن باعث بشی/کمک کنی کسی واقعیت رو ببینه ...
خودستایی کردن “I’m Not One to Toot My Own Horn, But…” حمل بر خودستایی نباشه. . اما. .
گوشه تا شده کتاب که معمولا یا به منظور پیدا کردن صفحه خاصی تا میشه یا در اثر استفاده زیاد و کهنگی به مرور زمان اتفاق میفته. • tiny, dog - eared not ...
تند تند ورق زدن to quckly turn the pages of a book خواندن چیزی با سرعت to read something quickly