تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Verb خشک کردن لباس ها بعد از شستشو با استفاده از خشک کن ماشین لباسشویی ▪️▪️▪️ Definition: 1 ) to dry ( clothes, fabrics, etc. ) by tumbling in a dr ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

خشک کردن لباس ها با آویزون کردنشون روی بند رخت با یا بدون گیره و در معرض هوای آزاد و ترجیحاً نور طبیعی، به جای استفاده از خشک کن ماشین لباسشویی و دلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

#grow fond of# 1 ) getting a liking or affection for someone or something 2 ) Become enamored or friendly with 3 ) To feel affection, tenderness a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

بصورت چسبیده walk - in صفته و معناش با phrasal verbش خیلی تفاوت داره ▪️▪️▪️ walk - in customer مشتری بدون وقت رزرو - بدون قرار قبلی - سر زده e. g. P ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پاهای خوش فرم Paris Hilton showcases her incredibly toned legs in a bright pink mini - dress

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

Noun UK ✔️ تیر چوبی چهارتراش - تخته چهارتراش ییکی از کاربردهاش در کارهای ساختمانی و ساخت و ساز پروژه هستش. این تخته های منظم برش خورده چوبی، در فضای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

Noun گزارش روزانه عملیات/پارامترهای کاربردی موتور یا ماشین یا تجهیز وغیره ▪️▪️▪️ Verb ثبت کردن وقایع - گزارش روزانه عملیات/پارامترهای کاربردی موتور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

= Material Safety Data Sheet

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

= oil mist system = oil mist lubrication system ▪️▪️▪️ Definition: An oil mist system is a centralized lubrication system that generates, conveys ...

پیشنهاد
٩

= oil mist lubrication = oil mist system ▪️▪️▪️ Definition: An oil mist system is a centralized lubrication system that generates, conveys and aut ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

= oil mist lubrication = oil mist lubrication system ▪️▪️▪️ Definition: An oil mist system is a centralized lubrication system that generates, con ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

Definition: 1 ) Oil mist is the aerosol defined as droplet particles mainly above 1 micrometer in size, which is often formed when oil emulsions is u ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

[پرزرویشن متریال و تجهیزات صنعتی] ماده محافظت کننده در برابر خوردگی و غیره ▪️▪️▪️ a substance used to preserve foodstuffs, wood, or other materials ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

یک نوع کد مالیاتی قید شونده روی تجهیزات و اجناس ▪️▪️▪️ Definition: 1 ) TAN stands for Tax Deduction and Collection Account Number. It is a 10 - dig ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مسیرهای عبور سرما - لوله های سرمایشی در تجهیزات سرمایشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

🗣️ [دِسیٖ کِنْت] ▪️▪️▪️ desiccant bags بسته های نم گیر - کیسه های رطوبت گیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

عملیات ساختمانی - کارهای ساخت و ساز از قبیل چیپینگ - سندبلاست - رنگ کاری - باربرداری توسط جرثقیل - جوشکاری و امثال اینا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تحویل دادن - واگذار کردن - مسئولیت و حقوق چیزی/کالایی را از خود به دیگری انتقال دادن - از خود به دیگری تسلیم کردن - مسئولیت کاری را انتقال دادن SYN: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

⭐بسته بندی تحویل همون نایلون و کیسه هایی هستش که کالا توسط اونا در کارخونه بسته بندی شده و سایزشون فیت و اندازه دستگاه و جنس خریداری شده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

Noun US ✔️ تیر چوبی چهارتراش - تخته چهارتراش - تیر چوبی بریده ییکی از کاربردهاش در کارهای ساختمانی و ساخت و ساز پروژه هستش. این تخته های منظم برش خور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

SYN: laydown area ▪️▪️▪️ انبار با فضای مسطح و روباز پروژه های ساخت و ساز که متریال ها از قبیل لوله ها و متعلقات استراکچری و تجهیزات مکانیکال و الکت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

انبار با فضای مسطح و روباز پروژه های ساخت و ساز که متریال ها از قبیل لوله ها و متعلقات استراکچری و تجهیزات مکانیکال و الکتریکال وامثال اینا بعد از تخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سایت کاری - محل فیزیکی اجرای پروژه - کارگاه ساختمانی - کارگاه ساخت و ساز در پروژه های صنعتی و عمرانی مث ساخت پالایشگاه نفت و گاز، پتروشیمی و غیره ▪ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سایت کاری - محل فیزیکی اجرای پروژه - کارگاه ساختمانی - کارگاه ساخت و ساز در پروژه های صنعتی و عمرانی مث ساخت پالایشگاه نفت و گاز، پتروشیمی و غیره ▪ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دستگاه ها و گیج های اندازه گیری از قبیل فشار سنج، دبی سنج، دما سنج و امثال اینا چه از نوع دیجیتال چه از نوع آنالوگ ش

پیشنهاد
٣

بسته های نم گیر ( سیلیکاژل یا دسی کانت ) و نایلون های حباب دار که برای محافظت از تجهیزات و کالاها در مقابل ضرب خوردگی و نفوذ رطوبت در جعبه های بسته ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نوعی آپشن و سرویس بیمه ای که در حمل و نقل کالا و اقلام توسط خریدار کالا استفاده میشه. ▪️▪️▪️ Definition: Shipping protection is a service that eCo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

🗣️ [بِیْ ذِ ( ر ) ] ▪️▪️▪️ ۱ ) فرد شناگر ۲ ) لباس شنا bather /ˈbeɪ�ə/ noun 1. BRITISH - a person swimming or spending time in the water. - a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

[استعاری] متوقف کردن کاری - دست کشیدن از انجام کاری/پروژه ای SYN: stop ▪️▪️▪️ hit the brakes 1. - To quickly engage a vehicle's brakes to slow do ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

adj 🗣️ لَ تِ تو دِنٰال [UK] ▪️▪️▪️ [نقشه برداری] latitudinal section مقطع عرضی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

adj 🗣️ لٰان جِ چو دِنٰال [US] ▪️▪️▪️ [نقشه برداری] longitudinal section مقطع طولی

پیشنهاد
٤

vest a property in someone ملکی را به کسی واگذار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

vest a property in someone ملکی را به کسی واگذار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

stab at someone چاقو کشیدن

پیشنهاد
٣

serve a notice on someone برای کسی اخطار فرستادن - ابلاغ کردن اخطاریه به کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

rebel against someone به کسی یاغی شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن - از دست کسی عارض شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

notify someone به کسی اخطار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن - از دست کسی عارض شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

lodge a complaint against someone علیه کسی اقامه دعوی کردن

پیشنهاد
٣

lodge a complaint against someone علیه کسی اقامه دعوی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

lay on the table از دستور خارج کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

lay hand upon [حقوق] وضع ید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

lay down the condition شرط کردن چیزی - شرط گذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

lay an embargo on در بندر توقیف کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

go bail for someone کفالت کسی را کردن - کفیل کسی شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

inform against someone از دست کسی شکایت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

expatriate someone ترک تابعیت کردن

پیشنهاد
٤

enter into partnership with someone با کسی شریک شدن - شراکت کردن

پیشنهاد
٢

discriminate against someone نسبت به کسی تبعیض کردن - تبعیض قائل شدن