تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

[استعاری] هشدار دادن و به صدا آمدن/درآوردن زنگ های خطر راجع به وجود یک مشکل جدی، وجود یک خطر تهدیدکننده ( در هر زمینه ای؛ اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

[استعاری] هشدار دادن و به صدا آمدن/درآوردن زنگ های خطر راجع به وجود یک مشکل جدی، وجود یک خطر تهدیدکننده ( در هر زمینه ای؛ اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

[استعاری] هشدار دادن و به صدا آمدن/درآوردن زنگ های خطر راجع به وجود یک مشکل جدی، وجود یک خطر تهدیدکننده ( در هر زمینه ای؛ اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و ...

پیشنهاد
٤

[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...

پیشنهاد
٣

[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

[استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های خطر ( در ذهن و فکر، پیرامون یک موضوع یا تهدید قریب الوقوع ) alarm bells go off/ring/sound phrase ( also an ala ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

[استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های خطر ( در ذهن و فکر، پیرامون یک موضوع یا تهدید قریب الوقوع ) alarm bells go off/ring/sound phrase ( also an ala ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

[استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های خطر ( در ذهن و فکر، پیرامون یک موضوع یا تهدید قریب الوقوع ) alarm bells go off/ring/sound phrase ( also an ala ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

[استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های خطر ( در ذهن و فکر، پیرامون یک موضوع یا تهدید قریب الوقوع ) alarm bells go off/ring/sound phrase ( also an ala ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

[استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های خطر ( در ذهن و فکر، پیرامون یک موضوع یا تهدید قریب الوقوع ) alarm bells go off/ring/sound phrase ( also an ala ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

[استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های خطر ( در ذهن و فکر، پیرامون یک موضوع یا تهدید قریب الوقوع ) alarm bells go off/ring/sound phrase ( also an ala ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

alarm bell زنگ خطر ▪️▪️▪️ ring/sound alarm bells Or ring/sound the alarm bell به صدا درآمدن زنگ خطر e. g. 1 ) More alarm bells sound on slowing dem ...

پیشنهاد
٢

you've got to be kidding me حتماً شوخیت گرفته با من!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

SYN: suspect ▪️▪️▪️ Definition: Noun a person being monitored, sought, or questioned in connection with a criminal investigation or security operat ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Synonym: I know it by heart 🔄 I learned it by heart آگاهی و آشنائیت کامل داشتن با چیزی/موضوعی بدون فکر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

SYN: cancel

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

adj همدست ( در جرم ) - شریک جرم 🗣️ [کِم پِلِ سِت] e. g. Jordan's queen says western world complicit in Gaza casualties

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

SYN: opening ceremony مراسم افتتاحیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرد بدل شخص اصلی Ex: Kremlin laughs off rumors that president Putin uses body doubles @CNBC. com

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح رایج و متداول در مورد حجم ذخایر استراتژیک نفتی بخصوص آمریکا ▪️▪️▪️ means to reduce the amount of inventory they have. Ex: The big draw in cru ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ADJECTIVE ENOUGH Atten: When enough is before the adjective , it describes the noun phrase ⭐⭐⭐ A: Why this particular case? B: It's murder, the mo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سیر و سیاحت - مسافرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun سیر و سیاحت ▪️▪️▪️ Verb سیر و سیاحت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Synonym: I know it by heart 🔄 I learned it by heart آگاهی و آشنائیت کامل داشتن با چیزی/موضوعی بدون فکر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

SYN: know by heart معانی: 1 ) To learn something very thoroughly; to memorize something. چیزی را حفظ کردن - چیزی را از بر کردن 💠 Ask Becky to reci ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

SYN: know by heart معانی: 1 ) To learn something very thoroughly; to memorize something. چیزی را حفظ کردن - چیزی را از بر کردن 💠 Ask Becky to reci ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آگاهی داشتن کامل نسبت به موضوعی/کاری آشنا بودن تمام و کمال با موضوعی/چیزی چیزی را از حفظ داشتن - چیزی را از بر کردن ▪️▪️▪️ Meaning: 1 ) you have l ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun ۱ ) ییلاق و قشلاق کننده - ایلیاتی - کوچ گر - بیابان گرد ۲ ) بی خانمان - آواره - خانه بدوش - کولی SYN: gypsy - wanderer 🗣️ [نُ مَد] 💠 . . . Pe ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بازداشت کردن 💠 . . . They pulled in Jules Lessal. Kept at him for a couple of days. 🎥 And soon the darkness 1970

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( عامیانه ) جنجال - بیاوبرو 💠 . . . A: Loathsome business. She was young and pretty. It was more than murder, if you know what I mean. Still, she ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

🗣️ بٰازِرْد ▪️▪️▪️ NORTH AMERICAN a type of North American vulture that feeds on the flesh of dead animals نوعی کرکس و لاشخور . . . You must be s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

SYN: abhorrent formal disgusting foul nauseating repellent repugnant formal repulsiv erevolting skanky informal نفرت انگیز - منزجر کننده - شدیداً نا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

to fancy somebody به کسی گرایش داشتن ( از نظر جنسی ) - ( کسی را ) خواستن - ( به کسی ) علاقه داشتن - جذب کسی شدن 💠 I think she fancies me. فکر کنم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

to fancy somebody به کسی گرایش داشتن ( از نظر جنسی ) - ( کسی را ) خواستن - ( به کسی ) علاقه داشتن - جذب کسی شدن 💠 I think she fancies me. فکر کنم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

INFORMAL BRITISH sexually attractive ( typically used of a man ) . ✔️ خوش تیپ و جذاب ▪️▪️▪️ A: Hey, do you think he's French? B: Hmmm? Yes I suppos ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

علاقه بیمارگونه ▪️▪️▪️ =diseased, dwelling on the gruesome, or sick ▪️▪️▪️ If you describe a person or their interest in something as morbid, you ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

میشه درخواست کنم منو برسونید ( با اتومبیل تون ) ؟ ▪️▪️▪️ SYN: Can you give me a lift ( to/in/into somewhere ) ?

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

SYN: go رفتن - راه افتادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نظر تاسف انگیز میاد. به نظر تاسف بار میاد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

[Verb] to fancy somebody به کسی گرایش داشتن ( از نظر جنسی ) - ( کسی را ) خواستن - ( به کسی ) علاقه داشتن 💠 I think she fancies me. فکر کنم اون به م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

to fancy doing something انجام کاری را خواستن ▪️▪️▪️ to fancy something چیزی خواستن [هوس کردن]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

to fancy something چیزی خواستن [هوس کردن] ▪️▪️▪️ to fancy doing something انجام کاری را خواستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

علاقه ای/میلی نداشتن به انجام کاری یا خواستن چیزی ▪️▪️▪️ to fancy something چیزی خواستن [هوس کردن] ▪️▪️▪️ to fancy doing something انجام کاری ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

⭐bound to do/be⭐ something certain or likely to happen, or to do or be something. 💠 There are bound to be changes when the new system is introduced ...