پیشنهادهای Farhood (٧,٨٨٦)
[استعاری] هشدار دادن و به صدا آمدن/درآوردن زنگ های خطر راجع به وجود یک مشکل جدی، وجود یک خطر تهدیدکننده ( در هر زمینه ای؛ اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و ...
[استعاری] هشدار دادن و به صدا آمدن/درآوردن زنگ های خطر راجع به وجود یک مشکل جدی، وجود یک خطر تهدیدکننده ( در هر زمینه ای؛ اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و ...
[استعاری] هشدار دادن و به صدا آمدن/درآوردن زنگ های خطر راجع به وجود یک مشکل جدی، وجود یک خطر تهدیدکننده ( در هر زمینه ای؛ اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و ...
[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...
[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...
[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...
[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...
[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...
[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...
[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...
[استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کردن یا مشاهده نشانه های امکان به وقوع پیوستن اتفاقی ناخوشایند ▪️▪️▪️ to raise/ring/set off/sound alarm bells phrase ...
[استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های خطر ( در ذهن و فکر، پیرامون یک موضوع یا تهدید قریب الوقوع ) alarm bells go off/ring/sound phrase ( also an ala ...
[استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های خطر ( در ذهن و فکر، پیرامون یک موضوع یا تهدید قریب الوقوع ) alarm bells go off/ring/sound phrase ( also an ala ...
[استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های خطر ( در ذهن و فکر، پیرامون یک موضوع یا تهدید قریب الوقوع ) alarm bells go off/ring/sound phrase ( also an ala ...
[استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های خطر ( در ذهن و فکر، پیرامون یک موضوع یا تهدید قریب الوقوع ) alarm bells go off/ring/sound phrase ( also an ala ...
[استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های خطر ( در ذهن و فکر، پیرامون یک موضوع یا تهدید قریب الوقوع ) alarm bells go off/ring/sound phrase ( also an ala ...
[استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های خطر ( در ذهن و فکر، پیرامون یک موضوع یا تهدید قریب الوقوع ) alarm bells go off/ring/sound phrase ( also an ala ...
alarm bell زنگ خطر ▪️▪️▪️ ring/sound alarm bells Or ring/sound the alarm bell به صدا درآمدن زنگ خطر e. g. 1 ) More alarm bells sound on slowing dem ...
you've got to be kidding me حتماً شوخیت گرفته با من!
SYN: suspect ▪️▪️▪️ Definition: Noun a person being monitored, sought, or questioned in connection with a criminal investigation or security operat ...
Synonym: I know it by heart 🔄 I learned it by heart آگاهی و آشنائیت کامل داشتن با چیزی/موضوعی بدون فکر کردن
SYN: cancel
adj همدست ( در جرم ) - شریک جرم 🗣️ [کِم پِلِ سِت] e. g. Jordan's queen says western world complicit in Gaza casualties
SYN: opening ceremony مراسم افتتاحیه
فرد بدل شخص اصلی Ex: Kremlin laughs off rumors that president Putin uses body doubles @CNBC. com
اصطلاح رایج و متداول در مورد حجم ذخایر استراتژیک نفتی بخصوص آمریکا ▪️▪️▪️ means to reduce the amount of inventory they have. Ex: The big draw in cru ...
ADJECTIVE ENOUGH Atten: When enough is before the adjective , it describes the noun phrase ⭐⭐⭐ A: Why this particular case? B: It's murder, the mo ...
سیر و سیاحت - مسافرت
Noun سیر و سیاحت ▪️▪️▪️ Verb سیر و سیاحت کردن
Synonym: I know it by heart 🔄 I learned it by heart آگاهی و آشنائیت کامل داشتن با چیزی/موضوعی بدون فکر کردن
SYN: know by heart معانی: 1 ) To learn something very thoroughly; to memorize something. چیزی را حفظ کردن - چیزی را از بر کردن 💠 Ask Becky to reci ...
SYN: know by heart معانی: 1 ) To learn something very thoroughly; to memorize something. چیزی را حفظ کردن - چیزی را از بر کردن 💠 Ask Becky to reci ...
آگاهی داشتن کامل نسبت به موضوعی/کاری آشنا بودن تمام و کمال با موضوعی/چیزی چیزی را از حفظ داشتن - چیزی را از بر کردن ▪️▪️▪️ Meaning: 1 ) you have l ...
Noun ۱ ) ییلاق و قشلاق کننده - ایلیاتی - کوچ گر - بیابان گرد ۲ ) بی خانمان - آواره - خانه بدوش - کولی SYN: gypsy - wanderer 🗣️ [نُ مَد] 💠 . . . Pe ...
بازداشت کردن 💠 . . . They pulled in Jules Lessal. Kept at him for a couple of days. 🎥 And soon the darkness 1970
( عامیانه ) جنجال - بیاوبرو 💠 . . . A: Loathsome business. She was young and pretty. It was more than murder, if you know what I mean. Still, she ...
🗣️ بٰازِرْد ▪️▪️▪️ NORTH AMERICAN a type of North American vulture that feeds on the flesh of dead animals نوعی کرکس و لاشخور . . . You must be s ...
SYN: abhorrent formal disgusting foul nauseating repellent repugnant formal repulsiv erevolting skanky informal نفرت انگیز - منزجر کننده - شدیداً نا ...
to fancy somebody به کسی گرایش داشتن ( از نظر جنسی ) - ( کسی را ) خواستن - ( به کسی ) علاقه داشتن - جذب کسی شدن 💠 I think she fancies me. فکر کنم ...
to fancy somebody به کسی گرایش داشتن ( از نظر جنسی ) - ( کسی را ) خواستن - ( به کسی ) علاقه داشتن - جذب کسی شدن 💠 I think she fancies me. فکر کنم ...
INFORMAL BRITISH sexually attractive ( typically used of a man ) . ✔️ خوش تیپ و جذاب ▪️▪️▪️ A: Hey, do you think he's French? B: Hmmm? Yes I suppos ...
علاقه بیمارگونه ▪️▪️▪️ =diseased, dwelling on the gruesome, or sick ▪️▪️▪️ If you describe a person or their interest in something as morbid, you ...
میشه درخواست کنم منو برسونید ( با اتومبیل تون ) ؟ ▪️▪️▪️ SYN: Can you give me a lift ( to/in/into somewhere ) ?
SYN: go رفتن - راه افتادن
به نظر تاسف انگیز میاد. به نظر تاسف بار میاد.
[Verb] to fancy somebody به کسی گرایش داشتن ( از نظر جنسی ) - ( کسی را ) خواستن - ( به کسی ) علاقه داشتن 💠 I think she fancies me. فکر کنم اون به م ...
to fancy doing something انجام کاری را خواستن ▪️▪️▪️ to fancy something چیزی خواستن [هوس کردن]
to fancy something چیزی خواستن [هوس کردن] ▪️▪️▪️ to fancy doing something انجام کاری را خواستن
علاقه ای/میلی نداشتن به انجام کاری یا خواستن چیزی ▪️▪️▪️ to fancy something چیزی خواستن [هوس کردن] ▪️▪️▪️ to fancy doing something انجام کاری ر ...
⭐bound to do/be⭐ something certain or likely to happen, or to do or be something. 💠 There are bound to be changes when the new system is introduced ...