تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Meaning: 1 ) Gamesmanship is the use of dubious ( although not technically illegal ) methods to win or gain a serious advantage in a game or sport. I ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

1 ) Spiders and scorpions are members of one chelicerate group, the arachnids. Scorpions' chelicerae have three sections and are used in feeding. Spi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

⁦✔️⁩ وکیل دادگستری - وکیل دعاوی "Marriage" Power of 💥attorney💥 doesn’t help in tackling predatory marriage

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

oak 🗣️ [اُک] ۱ ) درخت بلوط ۲ ) چوب مرغوب و محکم و بادوام این درخت این درخت بزرگ و تنومند در مناطق سردسیر و شمالی دنیا بیشتر یافت میشه جاهایی مث کا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

معنای دوستمون ۱ ) به وضوح - آشکارا ۲ ) به طور ناگهانی - به شدت - یکدفعه - به سرعت 💠 Sharply lower profit has led the company to begin an aggressive ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

معنای آبادیس ✔️ ( انگلیس - محبت یا شوخی آمیز ) فلان فلان شده 🗣️ [بِگِر] 💠 come give uncle a kiss, you beggar! بیا به عموجان یه بوس بده، فلان فلان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

[adj] 1 ) expected to happen, arrive, etc. at a particular time 💠 What time is the next bus due? 💠 Their first baby is due in January. 💠 The spok ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

Definition: adj 1 ) lacking any obvious principle of organization. 2 ) not having an obvious order or plan 3 ) lacking order or purpose; not planned ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آستر یا پوشش داخلی ( لباس، معده و غیره ) 🗣️ [لاٰینیٖن ( گ ) ] e. g. So THAT'S Why Your Stomach Hurts More As You Get Older . . . How The Aging ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

✔️ کنسرت ارائه دادن - کنسرت گذاشتن Definition: 1 ) The phrase 'give a concert' is usable in written English. You can use this phrase when referring ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

sleek نرم و براق معمولاً برای مو و لباس silk پارچه/لباس ابریشمی - نخ ابریشم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

silk ( پارچه، لباس، فرش و غیره ) ابریشمی نخ ابریشم sleek نرم و براق معمولاً برای مو و لباس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

کوبیده نشده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

adj petty ۱ ) کم اهمیت - کم ارزش - دارای اهمیت یا ارزش ناچیز ۲ ) بی ملاحظه - سر به هوا مثال: petty thief دله دزد - آفتابه دزد - دزد سر به هوا ⭐⭐⭐ n ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

Verb ✔️ سیفون کشیدن - ( با فشار آب ) پاک کردن یا شدن ✔️ با فشار مایعی را جاری کردن - به سرعت جاری و پخش شدن - با فشار روان شدن یا کردن یک مایع Noun ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

adj بکر - دست نخورده تلفظ: [پریٖس تیٖن] یا [پرِس تیٖن] ⭐ pristine nature طبیعت بکر و دست نخورده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

[Noun] a gentle or loving touch تلفظ: [کِرِس] ⭐ evening caress روحبخشی و دلنوازی عصر/غروب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

SYN: calmness - peacefulness ⭐ pure tranquility آرامش محض

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Meaning: beyond the limits of ordinary experience, thought, or belief; supernatural, visionary, or mystical ⭐ transcendental moment لحظه ماورایی - ف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تصویب کردن مثلاً یه قانون تو مجلس یک کشور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

Granola: Granola is a food consisting of rolled oats, nuts, seeds, honey or other sweeteners such as brown sugar, and sometimes puffed rice, that is ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

do business = بیزنس کردن - کاسبی کردن - معامله کردن set up a business = راه انداختن کسب و کار run a business = بیزنس اداره کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

do business = بیزنس کردن - کاسبی کردن - معامله کردن set up a business = راه انداختن کسب و کار run a business = بیزنس اداره کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اداره کردن کسب و کار 1 ) She runs the business out of her home اون خانم بیزنس ش از خونه ش اداره می کنه 2 ) He's been running his own company since h ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

✔️ معمولاً tend to prefer معمولاً ترجیح دادن . . . مثال: Do you prefer shopping at small stores or big stores? It depends on what I’m shopping for ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

mom - and - pop shop ( دکان و غیره که توسط اعضای یک خانواده چرخانده می شود ) دکان پدر و مادری - مغازه خانوادگی Definition: 1 ) NORTH AMERICAN denot ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( دکان و غیره که توسط اعضای یک خانواده چرخانده می شود ) دکان پدر و مادری - مغازه خانوادگی - کسب وکار فامیلی Definition: 1 ) NORTH AMERICAN denoting ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

=independent shop Definition: 1 ) a small shop dealing in fashionable clothing or accessories 2 ) a small shop within a large department store مثال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

=big box store فروشگاه های بزرگ که معمولاً زنجیره ای و شعب مختلف در اقصی نقاط دارن Definition: A big - box store is a physically large retail establ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

فروشگاه های بزرگ که معمولاً زنجیره ای و شعب مختلف در اقصی نقاط دارن Definition: A big - box store is a physically large retail establishment, usuall ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

adj مهمان نواز - مهمان دوست - مهمانپذیر e. g. One time, I was invited to a friend’s house for dinner and they served me a meal I had never tried be ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به تاخیر انداختن - ( تا مدتی ) جلوگیری کردن SYN: delay - hold up مثال: What’s your opinion about snacks between meals? I think snacks can be a grea ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Verb زیاده روی و افراط بخصوص در خوردن خوراکی و نوشیدنی های دلپذیر و لذت بخش Definition: have too much of something enjoyable, especially food or dri ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

compound adj معنای دوستمون: صفت برای کسی که نسبت به سلامت تغذیه و سبک زندگیش آگاه و مراقبه مثال: What snacks did your parents allow you to eat when ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مثال: When do you usually eat them? I tend to snack throughout the day, especially if I have a busy schedule and don’t have time for a full meal. I a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

نوعی بیسکوئیت که معمولا با پنیر میل میشه انواع مختلفی هم داره مثلاً درست شده از آرد گندم یا برنج یا غیره Meaning: 1 ) a thin dry biscuit, typically ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بیش از اندازه - بیش از حد - زیاده از حد - زیادی SYN: excessively - overmuch مثال: Is it healthy to eat snacks? It depends on the types of snacks t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

moderate ( adj ) : [مادِرِت] moderate ( n ) : [مادِرِت] moderate ( v ) : [مادِرِیْت] moderation ( n ) : [مادِرِیْشٍن] moderately ( adv ) : [مادِرِت ل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

moderate ( adj ) : [مادِرِت] moderate ( n ) : [مادِرِت] moderate ( v ) : [مادِرِیْت] moderation ( n ) : [مادِرِیْشٍن] moderately ( adv ) : [مادِرِت ل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

moderate ( adj ) : [مادِرِت] moderate ( n ) : [مادِرِت] moderate ( v ) : [مادِرِیْت] moderation ( n ) : [مادِرِیْشٍن] moderately ( adv ) : [مادِرِت ل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

moderate ( adj ) : [مادِرِت] moderate ( n ) : [مادِرِت] moderate ( v ) : [مادِرِیْت] moderation ( n ) : [مادِرِیْشِن] moderately ( adv ) : [مادِرِت ل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Noun خوراک مختصر و سبک - میان وعده - ته بندی Verb خوراک مختصر و سبک خوردن - میان وعده خوردن - ته بندی کردن مثال: 1 ) What kinds of snacks do you li ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

دسته کلید ( مجموعه کلیدها و حلقه هاشون و دُم تزئینی ) Meaning: a number of metal rings that are connected together and attached to a larger ring, a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جرقه زدن شروع گفتگو/سر صحبت Do you like art? Yes, I enjoy art and appreciate it as a form of expression and creativity. I think art can be both visu ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

compound adj صفت مرکب در ارتباط با هدیه/کادو دادن دربردارنده هدیه/کادو - شامل هدیه/کادو مثلاً کاربردش واسه جشن تولد یا عروسی و مراسمات اینچنینی هستش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

adj با بالاترین کیفیت - لاکچری - درجه یک مثال: Is chocolate a popular snack in your country? Yes, chocolate is a very popular snack in my country. T ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ADJECTIVE [حالت مذکر: artisanal] [حالت مونث: artisanale] [جمع مونث: artisanales] [جمع مذکر: artisanaux] دست ساز ( در مقابل ماشینی ) این واژه یک کل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تکه/تکه های شکلات شیرین شده Meaning: Chocolate chips or chocolate morsels are small chunks of sweetened chocolate, used as an ingredient in a number ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یکی دوبار Do you like ice cream? Yes, I love ice cream. How often do you eat ice cream? I eat ice cream once or twice a week. . . . یکی دوبار در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun چیزی که ساخت دست است و نه ماشین - کار دست - ساخت دست e. g. One object that I find particularly beautiful is a crystal vase that belonged to my ...