serum

/ˈsɪrəm//ˈsɪərəm/

معنی: خونابه، سرم، اب خون، اب پنیر
معانی دیگر: پیماب، سرم خون (blood serum هم می گویند)، آب پنیر، آب ماست، شیرابه

جمله های نمونه

1. The serum is available to the general public.
[ترجمه گوگل]سرم در دسترس عموم است
[ترجمه ترگمان]سرم برای عموم مردم در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They are determining the serum - protein and cholesterol levels.
[ترجمه گوگل]آنها سطح سرمی - پروتئین و کلسترول را تعیین می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها میزان کلسترول و کلسترول را تعیین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The serum is vitiated byexposure to the air.
[ترجمه گوگل]سرم در اثر قرار گرفتن در معرض هوا خراب می شود
[ترجمه ترگمان]سرم دارد به هوا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This yellow coloration is also visible in serum and plasma specimens in vitro.
[ترجمه گوگل]این رنگ زرد در نمونه های سرم و پلاسما در شرایط آزمایشگاهی نیز قابل مشاهده است
[ترجمه ترگمان]این رنگ زرد هم در سرم و نمونه های پلاسما در آزمایشگاه دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Figure shows the relation between serum carnitine concentrations and the degree of intestinal atrophy.
[ترجمه گوگل]شکل ارتباط بین غلظت سرمی کارنیتین و میزان آتروفی روده را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]شکل نشان داده شده رابطه بین غلظت carnitine سرم و میزان of روده را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The role of the increased serum gastrin concentration induced by H pylori in the pathogenesis of duodenal ulcer disease is also unknown.
[ترجمه گوگل]نقش افزایش غلظت گاسترین سرم ناشی از هلیکوباکتر پیلوری در پاتوژنز بیماری زخم اثنی عشر نیز ناشناخته است
[ترجمه ترگمان]نقش افزایش غلظت gastrin سرم القا شده توسط اچ pylori در بیماری زایی سرطان duodenal نیز ناشناخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Thus, it is essential to monitor urine flow, serum tonicity, and body weight during the deprivation.
[ترجمه گوگل]بنابراین، نظارت بر جریان ادرار، تونیک سرم و وزن بدن در طول محرومیت ضروری است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، کنترل جریان ادرار، tonicity سرم و وزن بدن در طول محرومیت ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Similarly, basal serum gastrin concentrations do not alter with ageing in healthy men.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، غلظت گاسترین سرم پایه با افزایش سن در مردان سالم تغییر نمی کند
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه غلظت های بیوشیمیایی سرم basal با سالمندی در افراد سالم تغییر نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There were no significant differences between the median serum IGFBP-1 and insulin concentrations in well grown compared with stunted patients.
[ترجمه گوگل]تفاوت معنی داری بین غلظت سرمی IGFBP-1 و انسولین در بیمارانی که به خوبی رشد کرده بودند در مقایسه با بیماران دارای رشد کوتاه مدت وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]تفاوت معنی داری بین the سرم IGFBP - ۱ و غلظت های انسولین در مقایسه با بیماران با رشد نیافته وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our finding that fasting serum gastrin consists mainly of G34 is consistent with previous reports.
[ترجمه گوگل]یافته های ما مبنی بر اینکه گاسترین سرم ناشتا عمدتاً از G34 تشکیل شده است با گزارش های قبلی مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]یافته های ما حاکی از آن است که gastrin سرم fasting عمدتا از G۳۴ است که با گزارش ها قبلی سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The serum calcium level should occasionally be checked.
[ترجمه گوگل]سطح سرمی کلسیم باید گهگاه بررسی شود
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی از کلسیم باید چک بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The serum concentration of IGF-I and growth velocity both improved with increased calorie intake.
[ترجمه گوگل]غلظت سرمی IGF-I و سرعت رشد هر دو با افزایش دریافت کالری بهبود یافتند
[ترجمه ترگمان]غلظت سرم of - I و سرعت رشد هم با افزایش کالری افزایش کالری بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Patients with Zollinger-Ellison syndrome and raised concentrations of serum pepsinogen A are often found to have high serum pepsinogen C values.
[ترجمه گوگل]بیماران مبتلا به سندرم زولینگر-الیسون و افزایش غلظت پپسینوژن A سرم اغلب دارای مقادیر بالای پپسینوژن C سرم هستند
[ترجمه ترگمان]بیمارانی که مبتلا به سندرم Zollinger - الیسون هستند و غلظت های سرم pepsinogen سرم را بالا می برند، اغلب در مقادیر بالا pepsinogen سرم دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. High values of serum pepsinogen A have also been found during omeprazole treatment.
[ترجمه گوگل]مقادیر بالای پپسینوژن A سرم نیز در طول درمان با امپرازول یافت شده است
[ترجمه ترگمان]مقادیر بالای سرم pepsinogen A در طول درمان omeprazole یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خونابه (اسم)
sanies, ichor, plasma, plasm, serum

سرم (اسم)
serum

اب خون (اسم)
serum

اب پنیر (اسم)
whey, serum

تخصصی

[نساجی] محیط آبی - محیط آب دار
[ریاضیات] پیماب
[پلیمر] محیط آبی

انگلیسی به انگلیسی

• clear fluid which separates from the blood during coagulation; clear bodily fluid of an animal
a serum is a liquid that is taken from an animal which has become immune to a disease. it is injected into someone's blood to protect them against that disease or as an antidote to poison.
serum is the pale, watery part of your blood that contains protein.

پیشنهاد کاربران

MEANING:
1 ) medical
a liquid containing substances that fight infection or poison, that is put into a sick person’s blood
2 ) the watery, colorless part of the blood, or this liquid taken from blood, used for medical purposes
...
[مشاهده متن کامل]

e. g.
A: Did Dr. Johnson see her this morning?
B: Yes, he saw her but he didn't say anything.
A: Don't worry little lady. . .
Give her a transaminase, a Bilirubin. . .
And a serum. Put her in quarantine.
دکتر جانسون امروز این بیمار ویزیت نکرده خانم؟
چرا، صبح دیدنش اما چیزی نگفتن.
صحیح. .
خوب میشی دخترم اشکال نداره. . .
خانم، یادتون باشه که خونش برای ترانزامیناز و بیلی روبین بفرستید به آزمایشگاه.
یه سرم قند با ویتامین هم بهش وصل کنید. در ضمن تخت ش حتماً جدا کنید، فراموش نشه.

serum
serum : ser - um
ser = همریشه با سار/ شار پارسی و جار ( جاری، جریان. . . ) اربی شده ، هم چنین با ریشه پارسی و برگرفته ی اربی : سَرَیَ ( سرایت ، مُسری ، . . . ) به مینه مایه / مایع / آبَک / آبگون
Um - : پسوند نامساز
گرته برداری : سارَن ، سارون ، سَرَن ، سَرون
[پزشکی] خونابه، سرم: قسمتی از پلاسمای خون فاقد فاکتورهای انعقادی که بعد از انعقاد خون باقی می ماند
serum ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: سرم
تعریف: مایعی که پس از جدا شدن بخش منعقدشدۀ خون یعنی یاخته‏های خونی و فیبرینوژن باقی می‏ماند

بپرس