تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

NOUN ( در روابط دوستانه ) اختلاف - جدایی - انشقاق e. g. Are Houthi Red Sea attacks hurting Israel and disrupting global trade? . . . The Houthis ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

henna tattoo تتو حنایی - تتو حنایی رنگ - تتویی که با رنگ حنا ایجاد میشه معمولاً بین زنان هندی و در پشت دست و کف دست هاشون خیلی متداوله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تحریک کردن کسی به انجام کاری - برانگیختن از طریق حرفای آزاردهنده ( واژه ای formal ) SYN: provoke ▪️▪️▪️ MEANING: - to make someone do something ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بومیان - ساکنان اولیه یک سرزمین ▪️▪️▪️ SYN: aboriginal residents 💠 Forget Australia’s referendum. Indigenous people make strides on their own . . . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

NOUN برگه رای - رای گیری مخفی - انتخابات ( با رای مخفی ) 💠 Trump disqualified from 2024 Colorado ballot _ the source with Kaitlan Collins _ podca ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

VERB 1 ) ( slang ) To spend extravagant amounts of money ( especially at a casino or nightclub ) . 2 ) To do something successfully and effortless ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ ) شروع کردن انجام یک فعالیت - دست به کار شدن ۲ ) شروع شدن یک دوره زمانی در زندگی و غیره ⭐ let’s get started بیاید شروع کنیم - بیاید دست بکار شیم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یه اصطلاح محاوره ای تو ورزش دومیدانی اما بصورت استعاری جاهای دیگه هم می تونه بکار برده بشه بمعنی سر جاتون باشید در محل های تعیین شده و آماده استارت و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مهمانی رفتن - مهمانی دادن - پارتی کردن - معمولاً همراه با موزیک جشن گرفتن و رقصیدن و خوردن و نوشیدن و خوش گذروندن MEANING: - enjoy oneself at a par ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

به دیدن کسی رفتن - به کسی سر زدن MEANING: to visit someone's home 🎵🎵🎵 I think you wanna come over Yeah I heard it through the grapevine Are you ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

- دستپاچه نشدن - خونسردی خود را حفظ کردن SYN: keep one's head ▪️▪️▪️ KEEP A COOL HEAD to remain calm in a difficult situation 💠 I have to keep ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

keep one's head - دستپاچه نشدن - خونسردی خود را حفظ کردن ▪️▪️▪️ keep your head idiom ( also keep a cool head ) to stay calm despite great diffi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( بیماری یا اِشکال و غیره ) دچار شدن - گرفتن e. g. This Sleeping Pattern Could Be A Sign You'll Develop Dementia . . . Experts at the American Aca ...

پیشنهاد
٧

SYN: push someone over the edge - صبر و تحمل کسی رو لبریز کردن - باعث از دست رفتن کنترل رفتاری در کسی شدن

پیشنهاد
٨

SYN: push someone over the edge - صبر و تحمل کسی رو لبریز کردن - باعث از دست رفتن کنترل رفتاری در کسی شدن

پیشنهاد
٨

بصورت استعاری اشاره به این معنای دوستمون داره؛ صبر و تحمل کسی رو لبریز کردن. باعث از دست رفتن کنترل رفتاری در کسی شدن. MEANING push/drive someone ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

🗣️ پِر وِ ژِ ناٰلیٖ موقتاّ - بصورت موقتی e. g. Oil and gas companies BP halts oil and gas shipments through Red Sea after rebel attacks . . . En ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

زمستان بسیار سرد ▪️▪️▪️ a bitter wind/winter/cold باد/زمستان/سوز بسیار سرد e. g. Toronto's homeless residents and frontline workers brace for bi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

🗣️ اَتِ ( رْ ) ۱ ) روغن گل سرخ یا گل محمدی ۲ ) عطر گل محمدی یا رُز از ریشه فارسی - عربی عطر MEANING: 1 ) An essential oil extracted from flowers. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ ) روغن گل سرخ یا گل محمدی ۲ ) عطر گل محمدی یا رُز MEANING: - Alternative form of attar - Attar, also known as ittar, is an essential oil derived ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

VERB ۱ ) بازجویی کردن - بازپرسی کردن معمولا توسط پلیس و مقامات - از کسی اطلاعات مفصل و ریز خواستن و مورد پرسش قرار دادن برای مدت زمان طولانی راجع به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دربار سلطنتی MEANING: - A royal court, often called simply a court when the royal context is clear, is an extended royal household in a monarchy, i ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اختلاس e. g. Vatican court convicts cardinal Angelo Becciu of embezzlement

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

در محاوره - بصورت محاوره ای e. g. A crowbar, also called a wrecking bar, pry bar or prybar, pinch - bar, or occasionally a prise bar or prisebar, c ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

نوعی اهرم جهت باز کردن درب فلزی یا جدا کردن اجسام سنگین و نیمه سنگین MEANING: in British English - a small crowbar with a claw for pulling nails at ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

نوعی اهرم با سر تیز که برای به حرکت انداختن اولیه چرخ های سنگین فلزی مثلاً واگن های معدن کاربرد داره. MEANING: in British English - a crowbar with ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

میله ای فلزی با سرهای خم شده و زاویه دار که بعنوان اهرم ازش استفاده میشه در کاربردهای نیمه سنگین MEANING: - a heavy iron bar used to lift something ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

میله ای فلزی/آهنی با سرهای خم شده و زاویه دار شده که استفاده میشه بعنوان یه اهرم در جهت افزایش قابل توجه نیرو جهت جدا کردن دو جسم ( معمولاً سطوح چسبی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ADJECTIVE زمین سوخته که نوعی خط مشی نظامی در جنگ ها هستش بمعنی نابود کردن تمام زیرساخت های یک منطقه جوری که دیگه امکان سکونت در آن محل برای ساکنان ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

معنای دوستمون: ۱ ) علی الظاهر - بظاهر - در ظاهر ۲ ) بنا به گفته ها - بر حسب گفته ها e. g. A spokesperson for the Ministry claimed that the arrest w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

NOUN زجر - درد - آزار - عذاب شدید ( روحی یا جسمی ) e. g Although it did not halt his literary activities, the torment of exile exacerbated Sa'edi d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سیروز کبدی - التهاب شدید کبد e. g. Although it did not halt his literary activities, the torment of exile exacerbated Sa'edi depression and alcohol ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فصل نامه ( مجلات و نشریات ) e. g. Although censorship of some of his works continued, Sa'edi continued to publish. In addition to dramas, stories, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Take someone's heart to cause another person to feel love for one 💠 He was determined to win/steal/capture her heart. 💠 Oh, I cannot explain Every ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

خوش بین بودن - امیدوار بودن IDIOM - If you take heart from something, you are encouraged and made to feel optimistic by it. - to gain courage or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

۱ ) خیز - انحراف - افت شکل در اجسام صلب ۲ ) شکست در مورد نور یا لیزر ⭐ a change of direction after hitting something e. g. - Shaft deflection - B ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

NOUN هر چیز دنده مانند که چیز دیگری را در بر می گیرد یا پشت بند می کند - برآمدگی هلالی ⭐ تو نرم افزار SOLIDWORKS یه دستوره ▪️▪️▪️ VERB پشت بند زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

افتادگی و شکم دادن رو به پایین مثلاً یک میله در اثر وزن MEANING: - to drop down to a lower level in the middle - sink, subside, or bulge downward ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

NOUN 🗣️ سْ تِیْل مِیْت ۱ ) بن بست در مذاکرات و بحث و رایزنی و تصمیم گیری ۲ ) در شطرنج به معنی پات ▪️▪️▪️ to reach a stalemate به بن بست رسیدن M ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

SYN: coaxial Having a common axis e. g. There are two forms of misalignment between the pump/compressor shaft and the driver shaft: تعریف ناهم محوری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

SYN: deforming 💠 Pipe stress distorting or shifting the pump

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از لحاظ املایی: UK: towards US: toward

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

VERB ( از مشکل و غیره ) گذشتن - بر مشکل و ایرادی فائق آمدن توضیح: اصطلاح runout یک کاربرد فنی داره در زمینه تجهیزات روتاری و اشاره به مشکل لنگ زدن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بوقچی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

🗣️ پِراٰ یاٰ ۱ ) فرد/افراد طرد شده اجتماعی ۲ ) دولت یا کشور طرد شده از جامعه بین الملل به خاطر عملکرد نادرست ش SYN: uncast MEANING 1 ) a person w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

🗣️ سْ تاٰی فِل ۱ ) خفه کردن - خفه شدن ناشی از نبود هوا و اکسیژن هم بصورت مجهول بکار برده میشه و هم در جملات با تنس معلوم SYN: suffocate ۲ ) خاموش ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دو کاربرد داره: - ییکی ش میشه مخفف همون family - دومیش هم میشه دوست نزدیک یا جمعی از دوستان خیلی نزدیک NOUN 1 ) informal your family 💠 I brought ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ADJECTIVE ✔️ مختص افراد یا محلی خاصی ✔️ ( رفتار، رسم و سنت و غیره ) ویژه ی محل بخصوص MEANING ( of something bad ) regularly found among particula ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

NOUN بازجو - بازپرس e. g. He said he thought the cameras deterred prison abuse, since interrogators did not want anyone seeing how they treated det ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

SYN Reduce - Limit کاستن از - کاهش دادن - محدود ساختن 🗣️ کِر تِیْل مثال: People come to Canada because Canada is supposed to be a free country an ...