deflection

/dɪˈflekʃn̩//dɪˈflekʃn̩/

معنی: انحراف، شکست، انحناء، پیچش، انکسار، خم سازی
معانی دیگر: بیراهی، ورتابی، کژراهی، واخمش، خمش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or fact of being deflected.
مشابه: diversion, glance

(2) تعریف: the amount or angle by which something is deflected.

(3) تعریف: in physics, the movement away from zero of the indicator of a measuring instrument.

جمله های نمونه

1. heavenly bodies cause a deflection of light
اجرام سماوی موجب ایجاد شکست در نور می شوند.

2. The goal was scored with a deflection off the goalkeeper.
[ترجمه جم] گل با منحرف کردن دروازه بان به ثمر رسید.
|
[ترجمه گوگل]این گل با انحراف از دروازه بان به ثمر رسید
[ترجمه ترگمان]گل با انحراف از دروازه بان بازی را به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The smallest deflection of the missile could bring disaster.
[ترجمه جم] کوچکترین انحراف موشک میتوانست فاجعه ای به بار بیاورد.
|
[ترجمه گوگل]کوچکترین انحراف موشک می تواند فاجعه بیاورد
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین انحراف از موشک می تواند فاجعه را به همراه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The journalists were frustrated by her constant deflection of their questions.
[ترجمه جم] روزنامه نگاران با طفره رفتن او از سوالاتشان نا امید شدند.
|
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران از انحراف مداوم او از سؤالات خود ناامید شدند
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاران از انحراف مداوم سوالات آن ها ناامید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Gentle probing brought deflection, anything stronger and the barriers came down.
[ترجمه گوگل]کاوش ملایم باعث انحراف شد، هر چیزی قوی‌تر شد و موانع فرود آمد
[ترجمه ترگمان]هر چیزی قوی تر و حصار به پایین سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These do not function as deflection devices but as startle displays.
[ترجمه گوگل]اینها به عنوان دستگاه های انحراف عمل نمی کنند، بلکه به عنوان نمایشگرهای شگفت انگیز عمل می کنند
[ترجمه ترگمان]این ها به عنوان ابزار انحراف عمل نمی کنند بلکه به عنوان نمایشگرهای startle عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I gave him a full deflection burst for good measure and then my ammunition ran out.
[ترجمه گوگل]من برای اندازه گیری خوب به او یک انفجار انحرافی کامل دادم و سپس مهماتم تمام شد
[ترجمه ترگمان]من به او یک انحراف کامل کامل دادم و سپس مهمات من به بیرون سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Deflection eye-spots are found in a wide variety of quite unrelated species.
[ترجمه گوگل]لکه های انحرافی چشم در طیف گسترده ای از گونه های کاملاً نامرتبط یافت می شود
[ترجمه ترگمان]نقاط چشم deflection در انواع گسترده ای از گونه های کاملا نامربوط یافت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The first needed a huge deflection off defender Chris Innes to elude keeper Gordon Marshall.
[ترجمه گوگل]اولین مورد نیاز به یک انحراف بزرگ از مدافع کریس اینس برای فرار از دروازه بان گوردون مارشال داشت
[ترجمه ترگمان]\"اولین مورد نیاز به انحراف از\" کریس ری - - ری - - ک - - ری - - س \"از من دوری کنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It took a wicked deflection but goalkeeper Thomson brought off a superb save.
[ترجمه گوگل]یک انحراف بد انجام شد اما دروازه بان تامسون یک مهار فوق العاده را انجام داد
[ترجمه ترگمان]این کار باعث انحراف wicked شد اما goalkeeper تامسون یک ذخیره فوق العاده را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Detectors at different angles of deflection then receive particles of different mass.
[ترجمه گوگل]آشکارسازها در زوایای مختلف انحراف، ذرات با جرم متفاوت را دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان]Detectors در زوایای مختلف انحراف، ذرات جرم متفاوتی را دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The application of photothermal deflection spectroscopy technique to thin-layer chromatography has been studied.
[ترجمه گوگل]کاربرد تکنیک طیف‌سنجی انحراف فتوترمال در کروماتوگرافی لایه نازک مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]کاربرد روش طیف سنجی deflection photothermal به کروماتوگرافی با لایه نازک مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The problem of solving large deflection plate by the variational method is changed into that of solving systems of cubic algebraic equations with multi-unknown quantities.
[ترجمه گوگل]مسئله حل صفحه انحراف بزرگ با روش تغییرات به حل سیستم های معادلات جبری مکعبی با کمیت های چند ناشناخته تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]مساله حل یک صفحه انحراف بزرگ با روش تغییرپذیری به روش حل معادلات جبری مکعبی با مقادیر چند مجهول، تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This paper presents the constraint condition of wingtip deflection and the conversion formulas of wing section rigidity on the basis of combining theory with practice.
[ترجمه گوگل]این مقاله شرایط محدودیت انحراف نوک بال و فرمول های تبدیل صلبیت مقطع بال را بر اساس ترکیب تئوری با عمل ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله شرط محدودیت انحراف wingtip و فرمول های تبدیل بخش بال را براساس ترکیب تئوری با عمل نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The result indicates a satisfied reconfiguration by horizontal deflection of the trust vector thruttle which is almost impossible by the oth. . .
[ترجمه گوگل]نتیجه نشان‌دهنده یک پیکربندی مجدد رضایت‌بخش با انحراف افقی دریچه‌ی بردار اعتماد است که توسط oth تقریباً غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک پیکربندی مجدد راضی با انحراف افقی بردار اعتماد را نشان می دهد که تقریبا توسط the غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انحراف (اسم)
aberrance, deviation, deflection, departure, aberration, perversion, deviance, inclination, leaning, trepan, perturbation, digression, skew, offset, slope, leeway, corruption, deflexion, refraction, fall-off, detour, deviancy, invert, perversity, yaw

شکست (اسم)
fracture, deflection, break, washout, failure, reverse, defeat, setback, losing, breakage, defeasance, defeature, refraction, flunk, fizzle, plumper, unsuccess

انحناء (اسم)
deflection, wind, flexure, curvature, flexion, tortuosity, inflection, inflexion, deflexion, flection, incurvation

پیچش (اسم)
deflection, wrest, curvature, torsion, deflexion, intorsion

انکسار (اسم)
fracture, deflection, refraction, diffraction

خم سازی (اسم)
deflection, flexion, inflection, inflexion, deflexion, flection

تخصصی

[عمران و معماری] خیز - تغییر مکان - تغییر شکل دادن - افت و خیز - افت - پایین افتادگی - خمیدگی - واخمش - فلش - انحنا - اعوجاج - انحراف - واپیچی
[برق و الکترونیک] انحراف دادن - انحراف جابجایی باریکه ی الکترونی از مسیر مستقیم خود توسط میدان الکترو مغناطیسی یا الکتروستاتیکی .
[فوتبال] پیچ-خم سازی
[زمین شناسی] حیز، تغییرمکان، تغییر شکل، افت و خیز -خمیدگی، اعوجاج -انحراف -واپیچی، واخمش، فلش
[ریاضیات] انحناء، شکست، خیز، انحراف، کجی، انکسار، واخمش
[معدن] خمش مجاز (خدمات فنی)
[پلیمر] تاشدگی، انحراف

انگلیسی به انگلیسی

• deviation, diversion, turning aside
a deflection is an action of making something go in a slightly different direction from the way in which it was going before.
a deflection is also the amount by which something is turned away from its original course or moved from its original position; a technical use in physics.

پیشنهاد کاربران

طفره رفتن
۱ ) خیز - انحراف - افت شکل در اجسام صلب
۲ ) شکست در مورد نور یا لیزر
⭐ a change of direction after hitting something
e. g.
- Shaft deflection
- Beam deflection
deflectiondeflection
deflection ( مهندسی بسپار - تایر )
واژه مصوب: لمیدگی 1
تعریف: تغییر شکل دیواره و رویۀ تایر در تماس با جاده
جهت دهی - انحراف
انحراف

خیز ( تیر ) ، جابجایی ( تیر ) ، خمیدگی ( تیر )
خیز ( مهندسی عمران )
تغییر شکل خمشی
خیز ( در رشته مکانیک )

بپرس