پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٢٩٣)

بازدید
١,٣٥٨
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

Adjective : مشترک شراکتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

درک کردن متوجه شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

گفتن چیزی به کسی که قبلا درباره ی آن نمی دانسته است. نشان دادن چیزی به دیگران به کمک اشاره کردن به آن اشاره کردن به کسی یا چیزی به وسیله ی انگشت دست ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بدتر شدن شرایط وخیم شدن اوضاع عود کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

عجله کردن، خسران و دردسر به وجود می آورد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

پایدار بودن دوام آوردن باقی ماندن حفظ شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

Comparative adjective : مشتاق تر علاقه مند تر دلباخته تر عاشق تر شیفته تر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به شدت تلاش کردن برای به دست آوردن هدفی جنگیدن با کسی یا چیزی دست و پنجه نرم کردن با کسی یا چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Phrasal verb : بیرون ماندن از منزل در ساعات عصر و پایان شب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Phrase : شروع به شناختن کسی یا چیزی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کله قندی پلاستیکی ( جسم پلاستیکی مخروطی شکل، که پلیس ها جهت کنترل کردن ترافیک و یا مسدود کردن برخی مسیرها، آن را روی زمین قرار می دهند. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

Noun - countable : دانشجو یا دانش آموز مهمان کسی که برای مدت کوتاهی، جهت ادامه تحصیل به خارج از کشور مسافرت می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣٩

خانواده ای است که فردی غریبه را که عموما اهل کشوری دیگری است و دارای فرهنگ متفاوتی نیز می باشد، به منزل خود دعوت کرده و بدون دریافت هیچ پولی از وی پذ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Adjective بی ادبانه غیردوستانه ناگهانی غیرمنتظره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

به غیر از به جز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بی پروا بدون رودربایستی بدون توجه و ملاحظه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

قطعا بدون شک مطمئنا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دیر رسیدن به جایی دیر شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از طریقِ به کمکِ به وسیله یِ مثال: . We can always chat over the internet

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

غذای خانگی ( غذایی که در منزل پخته و تهیه می شود، به جای غذا خوردن در رستوران و یا خرید غذاهای آماده شده از بیرون )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دستفروش کسی که اجناس خود را کنار خیابان ( به جای فروختن در مغازه یا فروشگاه ) می فروشد. فروشنده دوره گرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ابراز محبت کردن نمایش دادن احساسات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

جا زدن در صف رعایت نکردن نوبت در صف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

رسیدن به یک محل یا یک نفر که دستیابی به آن مشکل است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

ساکت تر بی سر و صداتر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بسیار هیجان زده شدن ( به خاطر اتفاق های خوبی که افتاده است ) بسیار هیجان زده شدن ( به خاطر ناراحت بودن از چیزی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

هم فکری کردن مشورت کردن با دیگران

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

چراغ راهنمایی و رانندگی ( که در اصطلاح عامیانه چراغ قرمز و یا چراغ راهنمایی خوانده می شود. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

noun - countable منطقه ی پارک ممنوع ( محلی که در صورت پارک کردن خودرو در آن؛ پلیس علاوه بر جریمه نمودن، خودروی متخلف را به پارکینگ پلیس منتقل می نم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

خوش بین بودن مثبت اندیش بودن تفکر مثبت داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

باقی مانده ی غذا ( که اصطلاحا به آن غذای دست خورده هم می گویند. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دهان پر ( دهانی که پر از خوردنی یا نوشیدنی است و در این حالت، امکان صحبت کردن وجود ندارد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

غذای سر ریز ( غذایی که بعد از خوردن بشقاب اول، دوباره برای کسی که هنوز گرسنه است، آورده می شود. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

پرسه زدن بی هدف راه رفتن و قدم زدن در جایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مجموعه ی شامل قاشق، چنگال و کارد که از آنها برای صرف و سرو کردن غذاها استفاده می شود. Silverware : SYN

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

یک شاخه از رشته دندانپزشکی، که به تشخیص، پیشگیری و اصلاح انحراف دندان ها و فک می پردازد و از حرکت دادن، مرتب کردن و صاف نمودن دندان ها و فک ها برای ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

پایین آمدن ( مثل پایین آمدن از طبقه بالا یک ساختمان به طبقات پایین تر )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

spoken: به زودی. الان برمی گردم. زود به شما خبرش را می دهم. به طور کلی برای این که از دیگران بخواهید منتظر شما بایستند تا شما زود برگردید یا خبری ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

adjective : لباس اتو شده ( لباس اتو خورده )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

توجه نکردن به دیگران ( به دلایلی مثل خسته بودن یا خسته کننده بودن طرف مقابل ) خسته شدن از دیگران

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

با کیفیت کالای دارای جنس عالی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نیم بها نصفه قیمت کالایی که 50% تخیف خورده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کُره چشم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Adjective : تغییر کرده تغییر یافته متغیر شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

خود را به روز نگه داشتن عقب نماندن از دیگران خود را پا به پای دیگران کشاندن هم تراز کردن خود با دیگران

پیشنهاد
١١

علاقه مند شدن به کسی/چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

گرفتار شده دربند شده اسیر شده به دردسر افتاده بسیار علاقه مند شده به کسی یا چیزی یا انجام کاری بسیار مشتاق شده به کسی یا چیزی یا انجام کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نوار نقاله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

علاقه مند دوستدار طرفدار متمایل به چیزی یا کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از خطر جستن بی خیال انجام کاری شدن