پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٣٢٥)
سردوشی حمام ( بخشی از دوش حمام که در بالاترین نقطه آن قرار دارد و آب از آن خارج می شود. )
بودجه کافی نداشتن برای انجام کاری تمکن مالی نداشتن
مسبب باعث شونده به وجود آورنده باعثِ
خیلی خرج در پی داشتن خرج زیادی روی دست گذاشتن پول بسیار هنگفتی صرف کاری یا چیزی شدن بیش از حد انتظار هزینه شدن برای کاری یا چیزی
Adjective : غیر قابل تصور غیر قابل پیش بینی غیر قابل حدس زدن حدس نزدنی پیش بینی نشدنی
Adjective : پذیرفته شده فرزندخوانده شده تحت سرپرستی دیگران قرار گرفته شده
دنیا خیلی کوچیکه !!!!! عجب دنیای کوچیکی !!!! ( اصطلاحی که وقتی به طور ناخواسته و غیرمترقبه ، فردی را بعد از مدتهای طولانی می بینیم، به کار برده می ش ...
Phrase : مصاحب و همراه داشتن ندیم و مونس داشتن همراه و هم کلام و هم زبان داشتن تنها نبودن
از وسط ناکجا آباد
Adjective : ناشناس ناشناخته بی نام و نشان
پرداختن بدهی خود به دیگران پرداخت کردن قبض هایی مانند آب و برق و گاز و . . . . پرداخت کردن حقوق کارمندان و کارگران
جهت یابی کردن آدرس جایی را پیدا کردن مختصات مکانی را یافتن
verb : دستیابی به اطلاعات محرمان دیگران در درون کامپیوتر آنها به منظور تغییر دادن یا سوء استفاده کردن از آن هک کردن
سختگیری کردن درباره چیزی
شمشیر دو لبه شمشیر دو دَم شمشیری که هر دو طرف تیغه ی آن، تیز و بُرنده است.
تخریب کننده ی اموال عمومی
پیوند زدن اعضای بدن متوفی به فرد دیگری پیوند اعضا کردن
در لولادار در دارای لولا در لولایی
سرقت مسلحانه انجام دادن مرتکب سرقت مسلحانه شدن
محکوم کردن مجرم به مجازات متناسب با جرمش محکوم کردن مجرم از طرف دادگاه و قاضی بررسی کننده پرونده بریدن حکم مجازات برای محکوم
به زندان بردن کسی به زندان انداختن کسی زندانی کردن فردی تحویل دادن فردی به زندان
Adjective مجازات شده تنبیه شده تادیب شده به سزای اعمال خویش رسیده شده
عبور عابر پیاده از محل هایی که عبور عابر پیاده در آنجا ممنوع شده است. عبور عابر پیاده از محل های ممنوع
Comparative adjective : سخت گیرانه تر موکد تر محکم تر اکید
( Decide ( on/upon ) ( something/somebody انتخاب کردن کسی یا چیزی بعد از اندیشیدن زیاد درباره آن
دوباره از صفر شروع کردن دوباره از ابتدا کاری را شروع کردن
تیوپ لاستیک اتومبیل حلقه ی پلاستیکی بزرگی که باد شده و داخل لاستیک اتومبیل ها قرار می گیرد. طبیعی است که لاستیک های تیوب لس ( tubeless ) فاقد این ت ...
دیوانه شدن به شدت هیجان زده شدن از شدت هیجان، کنترل خود را از دست دادن از خود بی خود شدن
Interjection : خدانگهدار خداحافظ به امید دیدار
Adjective : علاقه مند به مهمانی رفتن مهمانی دوست طرفدار مهمانی دادن و مهمانی رفتن عاشق مهمانی
خود را از معرض دید عموم مخفی نگه داشتن گوشه گیری کردن اجتماعی نبودن
آدم فوق العاده اجتماعی و معاشرتی دوستدار و علاقه مند به کارهای گروهی جمع دوست اجتماع دوست گروه دوست
در نوردیدن طی کردن جستجو کردن
از تعجب شاخ درآوردن خیلی تعجب کردن شگفت زده شدن
داروی بی اثر دارو نما داروی واهی داروی الکی دارویی که برای افرادی تجویز می شود که صرفا خیال می کنند، بیماری خاصی دارند و یا ممکن است به بیماری خاصی ...
آدم بی مزه و لوس
Slang: Fart
Adjective : بسیار ناراحت و عصبانی از چیزی خشمگین دلخور
ارتقاء شغلی رتبه ی شغلی بالاتر بدست آوردن
Noun - informl : چیزی یا به خصوص شخصی که خیلی اعصاب داغون کن و روی مُخه آدم ناجور آدم اعصاب خُرد کن
Accept قبول کردن، پذیرفتن، باور کردن مثال: I can't get over that you are ill, today. نمیتونم قبول کنم که تو امروز مریضی.
در پایان نهایتا سرانجام بالاخره در نهایت
Phrase : بهم چسبید خیلی ازش خوشم اومده خیلی باهاش حال کردم
Adjective: مایه ی اعصاب داغونی باعث دردسر کلافه کننده آزار دهنده
قلاب ماهی گیری
بی بو بدون بو بدون عطر
تفت دادن در روغن ( به مدت زمان اندک و دمای پایین )
عامیانه: شاخ غول رو که نشکوندی کوه که نکندی شق القمر که نکردی
Root for someone : نشان دادن حمایت خود به کسی که دچار مشکلی شده است. پشتیبانی کردن از کسی که با چالشی روبرو شده است.
Adjective : اخراج شده طرد شده بیرون رانده شده دَک شده