پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣٢٥)

بازدید
٤,٨٦٤
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

سردوشی حمام ( بخشی از دوش حمام که در بالاترین نقطه آن قرار دارد و آب از آن خارج می شود. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

بودجه کافی نداشتن برای انجام کاری تمکن مالی نداشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

مسبب باعث شونده به وجود آورنده باعثِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

خیلی خرج در پی داشتن خرج زیادی روی دست گذاشتن پول بسیار هنگفتی صرف کاری یا چیزی شدن بیش از حد انتظار هزینه شدن برای کاری یا چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Adjective : غیر قابل تصور غیر قابل پیش بینی غیر قابل حدس زدن حدس نزدنی پیش بینی نشدنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Adjective : پذیرفته شده فرزندخوانده شده تحت سرپرستی دیگران قرار گرفته شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دنیا خیلی کوچیکه !!!!! عجب دنیای کوچیکی !!!! ( اصطلاحی که وقتی به طور ناخواسته و غیرمترقبه ، فردی را بعد از مدتهای طولانی می بینیم، به کار برده می ش ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Phrase : مصاحب و همراه داشتن ندیم و مونس داشتن همراه و هم کلام و هم زبان داشتن تنها نبودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

از وسط ناکجا آباد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Adjective : ناشناس ناشناخته بی نام و نشان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

پرداختن بدهی خود به دیگران پرداخت کردن قبض هایی مانند آب و برق و گاز و . . . . پرداخت کردن حقوق کارمندان و کارگران

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

جهت یابی کردن آدرس جایی را پیدا کردن مختصات مکانی را یافتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

verb : دستیابی به اطلاعات محرمان دیگران در درون کامپیوتر آنها به منظور تغییر دادن یا سوء استفاده کردن از آن هک کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

سختگیری کردن درباره چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

شمشیر دو لبه شمشیر دو دَم شمشیری که هر دو طرف تیغه ی آن، تیز و بُرنده است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

تخریب کننده ی اموال عمومی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیوند زدن اعضای بدن متوفی به فرد دیگری پیوند اعضا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در لولادار در دارای لولا در لولایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

سرقت مسلحانه انجام دادن مرتکب سرقت مسلحانه شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

محکوم کردن مجرم به مجازات متناسب با جرمش محکوم کردن مجرم از طرف دادگاه و قاضی بررسی کننده پرونده بریدن حکم مجازات برای محکوم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به زندان بردن کسی به زندان انداختن کسی زندانی کردن فردی تحویل دادن فردی به زندان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

Adjective مجازات شده تنبیه شده تادیب شده به سزای اعمال خویش رسیده شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

عبور عابر پیاده از محل هایی که عبور عابر پیاده در آنجا ممنوع شده است. عبور عابر پیاده از محل های ممنوع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

Comparative adjective : سخت گیرانه تر موکد تر محکم تر اکید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

( Decide ( on/upon ) ( something/somebody انتخاب کردن کسی یا چیزی بعد از اندیشیدن زیاد درباره آن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

دوباره از صفر شروع کردن دوباره از ابتدا کاری را شروع کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تیوپ لاستیک اتومبیل حلقه ی پلاستیکی بزرگی که باد شده و داخل لاستیک اتومبیل ها قرار می گیرد. طبیعی است که لاستیک های تیوب لس ( tubeless ) فاقد این ت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

دیوانه شدن به شدت هیجان زده شدن از شدت هیجان، کنترل خود را از دست دادن از خود بی خود شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

Interjection : خدانگهدار خداحافظ به امید دیدار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adjective : علاقه مند به مهمانی رفتن مهمانی دوست طرفدار مهمانی دادن و مهمانی رفتن عاشق مهمانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خود را از معرض دید عموم مخفی نگه داشتن گوشه گیری کردن اجتماعی نبودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

آدم فوق العاده اجتماعی و معاشرتی دوستدار و علاقه مند به کارهای گروهی جمع دوست اجتماع دوست گروه دوست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

در نوردیدن طی کردن جستجو کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

از تعجب شاخ درآوردن خیلی تعجب کردن شگفت زده شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

داروی بی اثر دارو نما داروی واهی داروی الکی دارویی که برای افرادی تجویز می شود که صرفا خیال می کنند، بیماری خاصی دارند و یا ممکن است به بیماری خاصی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

آدم بی مزه و لوس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

Slang: Fart

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

Adjective : بسیار ناراحت و عصبانی از چیزی خشمگین دلخور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

ارتقاء شغلی رتبه ی شغلی بالاتر بدست آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨١

Noun - informl : چیزی یا به خصوص شخصی که خیلی اعصاب داغون کن و روی مُخه آدم ناجور آدم اعصاب خُرد کن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Accept قبول کردن، پذیرفتن، باور کردن مثال: I can't get over that you are ill, today. نمیتونم قبول کنم که تو امروز مریضی.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

در پایان نهایتا سرانجام بالاخره در نهایت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

Phrase : بهم چسبید خیلی ازش خوشم اومده خیلی باهاش حال کردم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

Adjective: مایه ی اعصاب داغونی باعث دردسر کلافه کننده آزار دهنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

قلاب ماهی گیری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بی بو بدون بو بدون عطر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

تفت دادن در روغن ( به مدت زمان اندک و دمای پایین )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

عامیانه: شاخ غول رو که نشکوندی کوه که نکندی شق القمر که نکردی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

Root for someone : نشان دادن حمایت خود به کسی که دچار مشکلی شده است. پشتیبانی کردن از کسی که با چالشی روبرو شده است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Adjective : اخراج شده طرد شده بیرون رانده شده دَک شده