پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٢٩٣)
از کاه، کوه ساختن چیز بی اهمیتی را الکی بزرگ جلوه دادن بزرگ کردن چیزهای بی اهمیت
معادل با ضرب المثل فارسی : خدا از دهنت بشنوه
oh my god
به اندازه یِ به مقدارِ به قدرِ به میزانِ
Adjective : انگیزه دهنده تحریک کننده قوت قلب دهنده ترغیب کننده
سبک زندگی فعالیت های روزانه و روزمره ای که اعضای خانواده در کنار هم و با هم انجام داده و از انجام دادن آن لذت می برند.
جاری شدن سیل سیل آمدن دچار سیل زدگی شدن
سرکوب کردن احساسات نشان ندادن عواطف درونی
Phrasal verb : رشد کردن مجدد و رسیدن به اندازه ی قبلی، بعد از کوتاه شدن یا بریده شدن ( مثل کوتاه کردن ناخن و رشد دوباره آن ) باز تولید کردن/شدن دوبا ...
دست تنها به تنهایی
به هم زدن موضوعی که برای آن برنامه ریزی شده بوده است.
استفاده کردن از کامپیوتر برای ذخیره اطلاعات، کنترل کردن نحوه ی انجام کارها و . . . . . . . انجام دادن کارها به وسیله ی کامپیوتر به جای استفاده از ن ...
حداقل لااقل دست کم
Adjective : کامپیوتری تولید شده توسط کامپیوتر ساخته شده توسط کامپیوتر
Phrase : در تجارت و کسب و کار بودن شغلی که از رونق نیفتاده و همچنان وجود دارد و به کار خود ادامه می دهد. برقرار بودن کسب و کار رونق داشتن کار و کاسبی
Noun - countable : راه بن بست موقعیتی که هیچ پیشرفتی نخواهد داشت A dead - end job : شغل و کاری که حقوق و درآمد کمی دارد و شانس پیشرفت در آن کار و گر ...
Informal - phrase : مستقل شدن از والدین ترک کردن خانه ی پدری و زندگی کردن در منزلی جداگانه و مستقل
و حضرت خدیجه ( س ) همسر پیامبر اکرم ( ص )
Informal : گند زدی خرابکاری کردی
Informal : دمت گرم ایول بهتون اِیوَلّا
خاطرات گذشته را به یاد آوردن به گذشته برگشتن یاد ایام گذشته کردن
Set foot in somewhere : قدم گذاشتن در جایی وارد شدن به جایی رفتن به جایی
واژه ای است slang و به معنا و مترادف با کلمه ی super
چسب قطره ای چسبِ مایعِ کوچک با قدرت چسبندگی و سرعت خشک شدنِ زیاد اَبَر چسب
تفنگ آب پاش
noun - countable : لیفت تراک خودروی لیفت تراک ( که برای برداشتن و حمل و نقل بارهای سنگین به کار می رود. ) به عنوان مثال : • Large packages may be u ...
از روی غرور با کسی حرف زدن از سر تحقیر با کسی حرف زدن
شرایط بدی را تجربه کردن در وضعیت بغرنج و ناراحت کننده ای بودن
آسیب رساندن از چیزی بد استفاده کردن چیزی را در راه نادرست به کار بردن و استفاده کردن
تیله شیشه ای تیله ( توپ های شیشه ای گرد و کوچک که رنگهای زیبایی دارند و کودکان با آن ها بازی می کنند. )
مجازی موهومی
Turn something over to somebody : چیزی را به کسی واگذار کردن به کسی چیزی را تحویل دادن
آشکار شدن نشانه های لذت و خوشحالی در چهره یا چشمان شخصی
Allow time for something = زمان در اختیار کسی قرار دادن برای چیزی به عنوان مثال: I'll allow time for questions and comments at the end
مشارکت کردن در انجام کاری درگیر شدن در کاری
در سطح جهانی در سطح بالاترین استانداردهای جهان تاپ بسیار سطح بالا
noun - countable : کارت هدیه بانکی
re - gift : هدیه دادن کادویی که به ما هدیه داده اند، به شخص دیگری هدیه دادن کادوهای دریافتی خود به فرد دیگری
منطقه حفاظت شده منطقه شکار ممنوع
Adjective : خیلی گرسنه
Noun - uncountable : ریشه کَنی قلع و قمع نابودی
رویارویی با مقابله با مبارزه با برخورد با
Noun - countable : مداد نوکی مداد اتود مداد فشاری اتود
Automatic pencil مداد اتود مداد فشاری
مداد اتود مداد فشاری
تا به عنوان مثال: one through five => یک تا پنج
پنجره کشویی ( پنجره ای که لنگه ی باز شده ی آن روی لنگه ی دیگر قرار می گیرد. )
کاهش دادن کاستن کم کردن
اصطلاح : کاملا واضح است. کاملا روشن است. کاملا مشخص و معلوم است.
با دیده ی تحقیر به دیگران نگریستن دیگران را از خود سطح پایین تر فرض کردن