پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٢٩٣)

بازدید
١,٣٤٩
پیشنهاد
٢٣

از کاه، کوه ساختن چیز بی اهمیتی را الکی بزرگ جلوه دادن بزرگ کردن چیزهای بی اهمیت

پیشنهاد
٦

معادل با ضرب المثل فارسی : خدا از دهنت بشنوه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

oh my god

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به اندازه یِ به مقدارِ به قدرِ به میزانِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

Adjective : انگیزه دهنده تحریک کننده قوت قلب دهنده ترغیب کننده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

سبک زندگی فعالیت های روزانه و روزمره ای که اعضای خانواده در کنار هم و با هم انجام داده و از انجام دادن آن لذت می برند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

جاری شدن سیل سیل آمدن دچار سیل زدگی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

سرکوب کردن احساسات نشان ندادن عواطف درونی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Phrasal verb : رشد کردن مجدد و رسیدن به اندازه ی قبلی، بعد از کوتاه شدن یا بریده شدن ( مثل کوتاه کردن ناخن و رشد دوباره آن ) باز تولید کردن/شدن دوبا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دست تنها به تنهایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به هم زدن موضوعی که برای آن برنامه ریزی شده بوده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

استفاده کردن از کامپیوتر برای ذخیره اطلاعات، کنترل کردن نحوه ی انجام کارها و . . . . . . . انجام دادن کارها به وسیله ی کامپیوتر به جای استفاده از ن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

حداقل لااقل دست کم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Adjective : کامپیوتری تولید شده توسط کامپیوتر ساخته شده توسط کامپیوتر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Phrase : در تجارت و کسب و کار بودن شغلی که از رونق نیفتاده و همچنان وجود دارد و به کار خود ادامه می دهد. برقرار بودن کسب و کار رونق داشتن کار و کاسبی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

Noun - countable : راه بن بست موقعیتی که هیچ پیشرفتی نخواهد داشت A dead - end job : شغل و کاری که حقوق و درآمد کمی دارد و شانس پیشرفت در آن کار و گر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Informal - phrase : مستقل شدن از والدین ترک کردن خانه ی پدری و زندگی کردن در منزلی جداگانه و مستقل

پیشنهاد
١

و حضرت خدیجه ( س ) همسر پیامبر اکرم ( ص )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Informal : گند زدی خرابکاری کردی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

Informal : دمت گرم ایول بهتون اِیوَلّا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

خاطرات گذشته را به یاد آوردن به گذشته برگشتن یاد ایام گذشته کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Set foot in somewhere : قدم گذاشتن در جایی وارد شدن به جایی رفتن به جایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه ای است slang و به معنا و مترادف با کلمه ی super

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

چسب قطره ای چسبِ مایعِ کوچک با قدرت چسبندگی و سرعت خشک شدنِ زیاد اَبَر چسب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

تفنگ آب پاش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

noun - countable : لیفت تراک خودروی لیفت تراک ( که برای برداشتن و حمل و نقل بارهای سنگین به کار می رود. ) به عنوان مثال : • Large packages may be u ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

از روی غرور با کسی حرف زدن از سر تحقیر با کسی حرف زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

شرایط بدی را تجربه کردن در وضعیت بغرنج و ناراحت کننده ای بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

آسیب رساندن از چیزی بد استفاده کردن چیزی را در راه نادرست به کار بردن و استفاده کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیله شیشه ای تیله ( توپ های شیشه ای گرد و کوچک که رنگهای زیبایی دارند و کودکان با آن ها بازی می کنند. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

مجازی موهومی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Turn something over to somebody : چیزی را به کسی واگذار کردن به کسی چیزی را تحویل دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

آشکار شدن نشانه های لذت و خوشحالی در چهره یا چشمان شخصی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Allow time for something = زمان در اختیار کسی قرار دادن برای چیزی به عنوان مثال: I'll allow time for questions and comments at the end

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦١

مشارکت کردن در انجام کاری درگیر شدن در کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

در سطح جهانی در سطح بالاترین استانداردهای جهان تاپ بسیار سطح بالا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : کارت هدیه بانکی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

re - gift : هدیه دادن کادویی که به ما هدیه داده اند، به شخص دیگری هدیه دادن کادوهای دریافتی خود به فرد دیگری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

منطقه حفاظت شده منطقه شکار ممنوع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

Adjective : خیلی گرسنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Noun - uncountable : ریشه کَنی قلع و قمع نابودی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

رویارویی با مقابله با مبارزه با برخورد با

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Noun - countable : مداد نوکی مداد اتود مداد فشاری اتود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Automatic pencil مداد اتود مداد فشاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مداد اتود مداد فشاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

تا به عنوان مثال: one through five => یک تا پنج

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

پنجره کشویی ( پنجره ای که لنگه ی باز شده ی آن روی لنگه ی دیگر قرار می گیرد. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

کاهش دادن کاستن کم کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح : کاملا واضح است. کاملا روشن است. کاملا مشخص و معلوم است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

با دیده ی تحقیر به دیگران نگریستن دیگران را از خود سطح پایین تر فرض کردن