پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٢٩٣)

بازدید
١,٣٦٤
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

قفل رمزی ( مثل قفل کیف سامسونت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کادر پرواز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بند ساعت مچی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خشکشویی کردن لباس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فروشگاه کالای ورزشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کاهش پیدا کردن کاسته شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

( noun - countable ) برف بازی پرتاب کردن گلوله برفی به یکدیگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

سقوط کردن افتادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

برگشتن ( مثل برگشتن از سفر ) مراجعت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بهبود یافتن پس از یک بیماری خوب شدن حال مریض بهتر شدن حال انسان بعد از سپری کردن یک تجربه ی ناراحت کننده و سخت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

برگرداندن پس فرستادن مرجوع کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : سطل آشغال بزرگ چرخدار که بیرون از منزل آن را قرار می دهند. به عنوان نمونه : We put our wheelie bin out to be emptied every Thurs ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

جا گلدانی پایه ی گلدان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

a small table placed beside a sofa or other piece of furniture

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

میز کوچک دم دستی میز عسلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

خواننده ی سبک موسیقی راک رقصنده ی سبک موسیقی راک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

قوانین و مقررات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

عجیب غریب غیر معمولی Unusual

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

آتش گرفتن به آتش کشیده شدن توسط چیزی یا شخصی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

عصبانی کردن ناراحت کردن خشمگین کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

تنها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

اگر در صورتی که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اره برقی اره موتوری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

نگران نباش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

مهاجر ( کسی که از کشور یا شهر خود به کشور یا شهر دیگری رفته و در آنجا زندگی می کند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سرسری ( کاری که از روی بی علاقه ای و یا اجبار انجام شود ) مثال: A pat answer : یک جواب سرسری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

معادل ضرب المثل: کار از کار گذشته است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

دشوار مشکل سخت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

آرزوم اینه که من آرزو دارم که آرزو میکنم ای کاش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دهن لق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

adjective : خالی ( برای باتری ها به کار برده می شود ) نمونه : The phone's battery suddenly went dead

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

استارت ماشین ( بخشی که داخل اتاق خودرو و در کنار فرمان قرار دارد و سوئیچ رابرای روشن کردن خودرو، داخل آن فرو کرده و می چرخانیم. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

افتادن چیزی بر اثر وزیدن باد شدید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نجات یافته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مامور محیط زیست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

مشغولیت ( فکری یا ذهنی ) درگیری اشتغال به کاری داشتن پر کردن/بودن وقت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

در مثال شماره ۳، بخش جمله های نمونه، کلمه ی airplane رو اشتباه نوشتید . لطفا آن را اصلاح کنید.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

جذاب پُرکشش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مفتخر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

فیلم مناسب جهت رده سنی نوجوانان ( که فاقد صحنه های غیراخلاقی و مختص به بزرگسالان، می باشد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

در مجموع مجموعا روی هم رفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

سمبل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

شبه انسان انسان مانند موجود شبیه انسان جانور شبیه انسان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

اشغال کردن تصرف کردن ( از سر قدرت و زورگویی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

قدیمی از مد خارج شده ( بیشتر برای پوشاک و کفش به کار می رود )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

مشخص بودن واضح بودن قابل درک بودن نتیجه دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

غذای بیرون بر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

کارگاه آموزشی Workshop

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

تعویض لباس لباس عوض کردن ( به عنوان مثال برای رفتن به مهمانی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

گوشت چرخ کرده Minced beef