پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣١٢)

بازدید
٣,٣٤٢
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Expression : اصطلاحی است برای پاسخ دادن به کسی که از شما تشکر کرده است. بنابراین می توان آن را معادل : خواهش میکنم، قابلی نداشت و . . . . در فارسی و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - countable - informal : آدم باهوش آدم زیرک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

فیبر نوری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

یک پُک به سیگار زدن یک پک سیگار کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

فکر کردن و ارزیابی کردن درباره چیزی Reflect and assess about something

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کسب بالاترین نمره در طی دوران تحصیل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

Phrasal verb : شجاعت داشتن اعتماد به نفس داشتن Have courage Have confidence

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١١

Phrasal verb : انتقاد کردن عیب جویی کردن Criticize Impeach

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

پیش قدم شدن/بودن انجام دادن کاری پیش از دیگران Do something before others do it

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

Something take precedence over something : Phrasal verb: چیزی بر چیز دیگری تقدم و اولویت پیدا کردن چیزی از چیزی دیگر ، اهمیت بیشتری پیدا کردن Take pr ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

Take up something شروع کردن کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سبک زندگی در دوران دانشجویی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

مخفی شدن در جایی یا چیزی Hide in

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Do something positive کار مفیدی انجام دادن کار مثبتی انجام دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Resign from a job استعفا دادن از کار ترک کردن شغل فعلی Quit a job

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Noun - countable : دانشِ چگونگی لباسِ خوب پوشیدن دانشِ انتخابِ لباس مناسب و برازنده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Feel pressure from someone to do something ( Phrasal verb ) : احساس فشار کردن از طرف کسی برای انجام کاری To be under pressure from someone to do so ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : خانواده ی دانشگاهی خانواده ی تحصیل کرده خانواده ای که تمام یا بیشتر اعضای آن، تحصیلات دانشگاهی دارند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تحت فشار بودن استرس داشتن باری بر روی دوش احساس کردن Have coercion

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Money/thing/things to be tight : Phrase پول/چیزی/چیزهایی در مضیقه بودن کمبود مالی وجود داشتن در مضیقه ی مالی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : همکارِ مرد ( در مقابل با همکارِ زن - اشاره به جنسیت همکار دارد که مرد است یا زن. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

Noun - countable : فرد معتقد به تبعیض جنسی Adjective : مورد تبعیض جنسیتی واقع شده دارنده ی نگاه تبعیض جنسیتی معتقد به تبعیض جنسی Bigoted

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Phrasal verb : لباس خوب و مناسب پوشیدن مرتب و شیک به نظر رسیدن شیک و پیک کردن Dress up

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Punch in the one's face مشت زدن به صورت کسی با مشت به صورت کسی کوبیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Phrasal verb : Sound foolish Look stupid احمقانه به نظر رسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

خوب به نظر رسیدن چهره و ظاهر مناسب داشتن لباس و تیپ مناسب جایی را داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Plural noun : روابط عمومی علم مدیریت چرخه ی انتقال اطلاعات و نظارت بر محتوای آن، مابین یک سازمان ( شرکت، کارخانه، موسسه، اداره و . . . ) با عموم مردم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Noun - countable : موقعیت طلایی فرصت طلایی موقعیت استثنایی شانسی که فقط یک بار در خانه ی هر فردی را می زند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دستِ خالی انجام کاری بدون هیچ وسیله و ابزاری بدون کمک دیگران به عنوان مثال : I had to fight him bare hands. مجبور بودم با دست خالی، با او بجنگم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

زیرِ سِرُم بودم. به بدنم سِرُم وصل بود. بهم سِرُم تزریق کرده بودند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

حقوق بیمه بیکاری پول باز خرید شدن یک کارگر یا کارمند پولی که وقتی کارفرما یک کارگر را اخراج یا بازخرید یا بازنشسته میکند باید به او بپردازد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

قاره اقیانوسیه که شامل کشورهایی مثل استرالیا، گینه نو، نیوزلند، ملانزی و . . . . . می باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

In comparison with/to something : در مقایسه با چیزی به عنوان مثال : In comparison to other recent video games, this one isn’t very exciting. در مقای ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Tackle روبه رو شدن با مشکلات و سختی ها گلاویز شدن با مشکلات درگیر شدن با سختی ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

خودستایی کردن پُز دادن فخر فروشی کردن چیزی را به رخ دیگران کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

خود روشنگر توضیح دهنده و شرح دهنده درباره ی خود خود معرف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١٨

خودآگاه خودشناس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Adjective : خودکفا بی نیاز مستقل از دیگران بدون وابستگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

باور نمی کنم. قبول ندارم. نمی پذیرم. توی کَتَم نمی رود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Adverb - informal - BrE : دقایق اولیه ی مسابقه فوتبال روزهای اولیه ی شروع فصل مسابقات فوتبال اصطلاحی که بازیکنان و مسئولان فوتبالی در هنگام مصاحبه با ...

پیشنهاد
٤

Idiom : این ها با هم کاملا فرق دارند. این ها دو چیز کاملا متفاوت هستند. این ها از زمین تا آسمان با هم فرق دارند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - countable : حمله ی عصبی ( یک بیماری روانی که در آن فرد به شدت دچار اضطراب گشته و خسته می شود و نمی تواند خودش و کارهایش را به درستی مدیریت کن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - uncountable : استفاده ی خانگی ( در مقابل استفاده ی تجاری ) Domestic use

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : عَرضه ی اولیه ( یک کالا ) اولین باری که یک کالا، جهت فروش، به بازار و فروشگاه ها وارد می شود. Initial release

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

Noun - countable : نسل دیجیتالی افرادی که در دوران پیدایش و پیشرفت تکنولوژی به دنیا آمده و رشد کرده اند و به علت در دسترس بودن این موارد برای آنها، ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Adjective : Net - savvy خُوره ی اینترنت کسی که اطلاعات زیادی درباره ی کامپیوتر و اینترنت دارد و کارهایی مانند : دانلود و آپلود کردن فایل ها، آپدیت کر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Mass noun : اسپاگتی شُدِگی فرایندی که در برخی تئوری های فضایی به آن اشاره شده و می گوید: چنانچه جسمی به یک سیاه چاله ی فضایی نزدیک شده و درون آن بیفت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به بازار آمدن یک کالا آماده ی فروش شدن کالایی در بازار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

Verb - transitive : ناراحت کردن دیگران ( informal ) شُنود کار گذاشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Noun - countable - old fashioned : خریدار در لحظه ی آخر آخرین خریدار کسی که وقتی کالایی جدید یا تکنولوژی نوینی وارد بازار می شود، بسیار دیر آن را می ...