پیشنهادهای shiva_sisi (٥٦٩)
انجام تکمیل اجرا
حیواناتی ک در دریا زندگی میکنند حیوانات دریای مانند ماهی و کوسه و. . .
دندانی
اجاق اتشدان کوره
بازاریابی
A hollow musical instrument with plastic or skin stretched across it round frame
اجرای زنده خواننده
Hold up Move up
به قول معروف نمکش رو زیاد کردن، بزرگ کردن بیش از حد
محاصره کردن
بزرگ مردان
نهایت زیبایی
رود نیل
اعتقاد، تدبیر
تلاش برای رسیدن به عشقی کع ارزش دارد
سرماخوردگی شدید
تو همه چیزمی کَس و کار
واژگونی، شکست غیر منتظره، نژند، ناراحت، اشفته، اشفته کردن، اشفتن، مضطرب کردن، بر گرداندن، واژگون کردن، چپه کردن
تحریک کردن، ازردن، خشمگین کردن، رنجاندن، عذاب دادن، دلخور کردن، اذیت کردن، بستوه اوردن، مزاحم شدن، عاجز کردن، عصبانی کردن
خورد، خورش، علوفه، خوراک، خوراندن، قورت دادن، غذا دادن، چراندن، تغذیه کردن، خواربار تامین کردن، پروردن، سیر کردن، خوردن، جلو بردن، طعمه کردن، خوراک د ...
مجنون، مجنون، دیوانه، شوریده، شکاف دار، خیلی
ضعیف و ناتوان، سالخورده و فرتوت، خیلی پیر، کسی یا چیزی که سالهای زیادی است وجود دارد
یعنی الهی، چون توحاضری چه جویم وچون توناظری چه گویم به قول باباطاهربه دریا بنگرم دریاته بینم به صحرابنگرم صحراته بینم؛به هرجابنگرم کوه و درودشت نشان ...
اهنمایی، سبقت، رهبری، تقدم، سر پوش، مدرک، هدایت، راه آب، سرب، شاقول گلوله، پیش افت، سرب دار، رنگ سربی، بردن، سوق دادن، رهبری کردن، سرب پوش کردن، با س ...
مسئولیت، دین، استعداد، فرض، شمول، بدهی، بدهکاری
حکومت، طرز حکومت، حدود و چگونگی حکومت، طرز اداره کردن، فرمانبرداری، حکمرانی، اختیارداری، نظارت the way that organizations or countries are managed at ...
نیز، بعلاوه، همچنین، و همچنین، و نیز، همینطور، گذشته از این
تجزیه کردن، فاسد شدن
تا آخر ( چیزی ) دوام آوردن، تا پایان چیزی زنده بودن
science - fiction television program
سنجش اقبال، امتحان کردن شانس، بخت ازمایی، شانس، سرنوشت، شانسی، قرعه کشی، قمار
استخدام، سرباز گیری
مخففvisual basic exel
چیزی که علف میکشد یا میبلعد
You're crazy to go out in this weather. شما دیوانه هستید در این آب و هوا بیرون بیایید
means change from a child to an adult Roshd kardan Bozorg shodan Ghad keshidan
صرف کردن، خرج کردن، تمام شدن، صرف شدن، سودن
منصفانه ، نمایشگاه کالا ، زیبا ، لطیف ، نسبتا خوب ، متوسط ، بور ، بدون ابر ، منصف ، نمایشگاه ، بازار مکاره ، بی طرفانه ، علوم مهندسی: نمایشگاه کالا ، ...
رابطه دوست شدن
حل کردن، تدبیر کردن، تعبیه کردن، از کار دراوردن، در اثر زحمت و کار ایجاد کردن
امید، امیدواری چشم داشت، چشم انتظاری، امیدوار بودن، پشت گرمی داشتن به، انتظار داشتن، ارزو داشتن
سیوند امروزه نام روستایی معروف در استان فارس در 75 کیلومتری شمال شرقی است، در گذشته ماهیت قومی داشته است؛ بدین معنا که نام طایفه ای در نقطه ای نامشخص ...
مال اندوز کسی ک پول جمع میاورد
معنی اباد به خاطر زمینهای حاصلخیز که این روستا دارد در بخش مرکزی شهرستان بروجرد میباشد زمینهای این روستا مثل دینار باارزش میباشد
دستمزد خوب درآمد بالا شغلی با در امد بالا پول زیادی که ظرف یکماه گیرما میاید😊😊
نگهداری و پرورش وتعلیم کودکان
a small animal or insect that destroys crops or food supplies
مضافالیه، حالت مضاف الیه
متوجه شدم، اهان، اوکی، باشه
ب جای کسی بودن، در جایگاه کسی قرار داشتن