پیشنهادهای عاطفه موسوی (٤,٤٤٦)
بخشنده
پارچه ی گلدوزی شده
فحش. توهین
take a dip شیرجه زدن
چیز خسته کننده . چیز ناخوشایند
مصحح . تصحیح کننده
Bulky
آرایشگر
از بابت
جنبشی
جمع و مفرد یکسان است
به گونه ای که چیزی خیلی به یه نفر بیاد ( مثلا لباس و . . . )
پوشیده . ملبس
عضو دربار شاه
مگس ریز
شکاف
وطن پرستانه
تشکیلات . دم و دستگاه
درختستان
Multicolored Manycoloured
در مقام ِ
به طور ضعیف
خوش فکر بودن . کارآمدی
چشم چپ
لوازم آرایش ( حالت جمع )
مات و مبهوت . گیج و شگفت زده
A virtual stranger یک غریبه ی واقعی یک غریبه ی به تمام معنا
عدم ثبات
ورودی. شخص وارد شونده
بی علاقگی و بی تفاوتی
دستپاچه
Relate Narrate Recount
خندیدن .
لاغر
ساکن کردن
الگو قرار دادن به دیده ی تحسین نگاه کردن
سپردن به ، دادن به واگذار کردن به . Entrust sb with sth
appeal to متوسل شدن به
علاقه مند شدن به
چلاق . ناتوان
کمک کننده
ایدئولوژیکی
خرید و فروش کننده ای که با حدس زدن این که چه کالاهایی قیمتشان گران تر میشود در پی کسب سود است
مورد نیاز موجه
ویترین
1. افراط و تفریط 2. اضافی ( adj ) , چیز اضافی ( n )
Splash water on my face
عبارت های آماده برای شروع ، حفظ و پایان مکالمه
چیز الکی .
Cerulean