پیشنهادهای عاطفه موسوی (٤,٤٤٦)
Thumbtack
بدبخت بدشانس تاسف بار
چلاندن
تلنبار کردن
Drop in Stop by
تاری . کدری
مات
دکمه ی در باز کن
نظامیان حاکم شورای نظامی
سخن هوشمندانه
آدم یا چیز نفرت انگیز
شلوغ پلوغ
جا مدادی و خودکاری
مات
حاشیه ی چین دار
گلی که به لباس میزنن
ساختمان بزرگ a large building that is divided into apartments
سرایدار
Dash water on the face
کندن لباس . در آوردن لباس
برازنده ( لباس )
مبل تخت شو
سر شعله . ( روی اجاق گاز )
دارای حاشیه ی چین دار
pull through the clothes بری بین لباس ها بگردی
ماچ و بوسه کردن
نوشیدنی مخلوط دو یا چند نوشیدنی دیگر
دم در
Crimson Carmine
پوشش براق . دارای پوشش براق
کفش ورنی
وقار جدیت تشریفاتی بودن
Censer
Prerequisite
An evil omen
All the better
ضربه زدن
Crack knuckles
خسته و بیمار
Catch a cold
Peddler
Clergy حالت جمع داره به معنی روحانیون ، روحانیت. با فعل جمع به کار میره مفردش میشه clergyman
the clergy : plural
یادداشت کردن خسارات وارد شده و مبلغ آن
محترم
Spatter
تا الان
تعریف آمیز
یکی پس از دیگری
قابل گذران کردن ( در مورد پول برای زندگی )