kinesthetic

/ˌkɪnəˈsθɛtɪk//ˌkɪnəˈsθɛtɪk/

روانشناسى : جنبشى

جمله های نمونه

1. Chiropractors traditionally have relied on their kinesthetic sense during palpation of the spine to assess for presumed intersegmental spinal mobility.
[ترجمه گوگل]پزشکان کایروپراکتیک به طور سنتی بر حس حرکتی خود در هنگام لمس ستون فقرات برای ارزیابی تحرک بین بخشی احتمالی ستون فقرات تکیه می‌کنند
[ترجمه ترگمان]Chiropractors به طور سنتی به حس kinesthetic خود در طول palpation ستون فقرات برای ارزیابی تحرک فقرات intersegmental presumed تکیه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Take playing an instrument: musical, bodily kinesthetic and intrapersonal intelligences are all brought to bear in effectively playing the instrument.
[ترجمه گوگل]نواختن یک ساز را در نظر بگیرید: هوش های موسیقایی، حرکتی بدنی و درون فردی همگی در نواختن موثر ساز به کار گرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]نواختن یک ابزار را در نظر بگیرید: موسیقی، kinesthetic بدنی و intelligences میان فردی همگی به طور موثر برای نواختن ساز به کار برده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Then when you ask a question, if you're kinesthetic you'll get a feeling of going left or right.
[ترجمه گوگل]سپس وقتی سوالی می‌پرسید، اگر حرکتی دارید، احساس می‌کنید به چپ یا راست می‌روید
[ترجمه ترگمان]بعد، وقتی یک سوال می پرسی، اگر فکر می کنی رفتن به چپ یا راست احساس بهتری پیدا می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We believe that the precuneus contains a kinesthetic map that permits an awareness of body positioning in space while people navigate through their surroundings.
[ترجمه گوگل]ما بر این باوریم که پراکونئوس حاوی یک نقشه حرکتی است که امکان آگاهی از موقعیت بدن در فضا را فراهم می کند، در حالی که افراد در اطراف خود حرکت می کنند
[ترجمه ترگمان]ما معتقدیم که the شامل یک نقشه kinesthetic است که به آگاهی از موقعیت یابی بدن در فضا اجازه می دهد در حالی که مردم در اطراف خود حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Those who are kinesthetic learn best by doing, and tend to get "gut" feelings and to process experiences physically through movement or attention to their physical sensations.
[ترجمه گوگل]کسانی که حرکتی هستند با انجام دادن به بهترین وجه یاد می‌گیرند، و تمایل دارند احساسات «عضلانی» را دریافت کنند و تجربیات خود را از طریق حرکت یا توجه به احساسات فیزیکی خود به صورت فیزیکی پردازش کنند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که kinesthetic را با انجام دادن بهتر یاد می گیرند و تمایل دارند که احساسات درونی خود را درک کنند و تجربیات فیزیکی را از طریق حرکت یا توجه به احساسات فیزیکی خود تجربه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For the auditory, visual, kinesthetic and tactile, we should take full advantage of different cognitive styles.
[ترجمه گوگل]برای شنوایی، بصری، حرکتی و لامسه، باید از سبک های مختلف شناختی نهایت استفاده را ببریم
[ترجمه ترگمان]برای شنیداری، بصری، kinesthetic و ملموس، باید از روش های شناختی مختلفی استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective To study the topographic localization of kinesthetic cells in the interior segment of globus pallidus(GPi) and its significance for pallidotomy.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه مکان یابی توپوگرافی سلول های حرکتی در بخش داخلی گلوبوس پالیدوس (GPi) و اهمیت آن برای پالیدوتومی
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه توپوگرافی سلول های kinesthetic در بخش داخلی of pallidus (gpi)و اهمیت آن برای pallidotomy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Kinesthetic – This is experience and hands-on practice that's either real or simulated.
[ترجمه گوگل]Kinesthetic - این تجربه و تمرین عملی است که یا واقعی یا شبیه سازی شده است
[ترجمه ترگمان]kinesthetic - این تجربه و تجربه است - در عمل یا واقعی و یا شبیه سازی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In dance, spatial cognition is primarily kinesthetic: you sense the positioning of your torso and limbs at all times, even with your eyes shut, thanks to the muscles' sensory organs.
[ترجمه گوگل]در رقص، شناخت فضایی در درجه اول حرکتی است: شما موقعیت تنه و اندام خود را همیشه احساس می کنید، حتی با چشمان بسته، به لطف اندام های حسی ماهیچه ها
[ترجمه ترگمان]در رقص، شناخت فضایی در درجه اول kinesthetic: شما موقعیت تنه و اندام خود را در تمام اوقات حس می کنید، حتی با چشم های بسته، به خاطر ماهیچه های حسی ماهیچه ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I, for one, am a visual and kinesthetic processor.
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک پردازنده بصری و حرکتی هستم
[ترجمه ترگمان]برای مثال، من یک پردازنده دیداری و kinesthetic هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pretty soon she and her friend were regulars in the tactile kinesthetic volunteer group.
[ترجمه گوگل]خیلی زود او و دوستش به طور منظم در گروه داوطلب حرکتی لمسی بودند
[ترجمه ترگمان]به زودی او و دوستش، مشتری های دائمی و داوطلب گروه داوطلب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The problem is that while SOME people with autism are visual learners, many are actually kinesthetic, mathematical, musical or naturalist learners.
[ترجمه گوگل]مشکل این است که در حالی که برخی از افراد مبتلا به اوتیسم یادگیرندگان بصری هستند، بسیاری از آنها در واقع یادگیرندگان جنبشی، ریاضی، موسیقی یا طبیعت گرا هستند
[ترجمه ترگمان]مشکل این است که در حالی که برخی افراد مبتلا به اوتیسم learners بصری هستند، بسیاری در واقع kinesthetic، ریاضی، موزیکال یا naturalist هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There are three main modes of perceiving: visual, auditory and kinesthetic.
[ترجمه گوگل]سه حالت اصلی درک وجود دارد: دیداری، شنیداری و حرکتی
[ترجمه ترگمان]سه حالت اصلی مشاهده: بصری، شنیداری و kinesthetic وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The present study of style shows that most students apply several learning styles to their learning and that they particularly prefer to learn through kinesthetic style and tactual style.
[ترجمه علی ناوکی] مطالعه حاضرنشان میدهد که بسیاری از دانشجویان سبک های متعددی را دریادگیری استفاده میکنندوبویژه ترجیح میدهند از سبک تجربی و عملی استفاده کنند
|
[ترجمه گوگل]مطالعه حاضر در مورد سبک نشان می دهد که اکثر دانش آموزان چندین سبک یادگیری را در یادگیری خود به کار می برند و به ویژه ترجیح می دهند از طریق سبک حرکتی و سبک تاکتیکی یاد بگیرند
[ترجمه ترگمان]مطالعه حاضر نشان می دهد که بسیاری از دانشجویان سبک های یادگیری متعددی را به یادگیری خود اعمال می کنند و به ویژه ترجیح می دهند از سبک kinesthetic و سبک tactual یاد بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to kinesthesis (sense of movement)

پیشنهاد کاربران

مربوط به حس لامسه
حس مبتنی بر عضلات - حس تجربی - از حواس پنجگانه است - که شامل حس لامسه چشایی وبویایی هم میشود
Related to body motion
مطالعه حرکات بدن
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Kinaesthetics
( در آمریکا ) مطالعه حرکات بدن
If you're a wild dancer, you probably enjoy kinesthetic thrills: thrills having to do with the experience of movement.
The adjective kinesthetic comes from the noun kinesthesia, which means the sensory perception of movement. Kinesthesia happens when the brain gets feedback from muscles and ligaments about how the body is moving. Dancing is a kinesthetic art form. If you're interested in kinesthetic questions, you might consider going into physical therapy as a career.
...
[مشاهده متن کامل]

جنبشی
حس حرکت، ( عمدتاً حس درونی از حرکت با گیرنده های دوک عضلانی، گلژیهای زردپی و کپسول های مفصلی )
لمسی ( منصوب به حس لامسه )
لمسی، حسی
حرکتی، لمسی، حس جنبشی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس