پیشنهادهای علیرضاایرانیان (٣٥٢)
دای قزی همان دائی قزی هست. لفظ ترکی به معنی دختر دایی .
لفظ ترکی به معنی دختر دایی ( دای قزی هم گفته می شود. )
خیابان اسماعیل بزاز. خیابان مولوی شرقی از چهارراه مولوی تا میدان شاه
خیابان مولوی شرقی از چهارراه مولوی تا میدان شاه
خیابان فرهنگ بین شاهپور و امیریه
خیابان شمالی مجلس شورای ملی ( خیابان ژاله، شهدای فعلی )
اصطلاحی به معنی آماده کردن، سر دماغ شدن، نشئه شدن، از کسالت و خماری بیرون آمدن
خرمای کم بهای خشک و نارس
خرمای کم بهای خشک و نارس
کسی که اسکلت شیروانی بر پا می کند.
اصطلاحی برای. دزدی که در سرقت اموال خانه تخصص دارد.
بله تصوره بنده هم همینه ولی برام تعجب داره که بسیاری از اساتید و سایتهای رسمی از هر دو شکل ( خاله قضی و خاله قزی ) استفاده میکنند. درود بر شما.
همان خاله قضی هستش و در لفظ ترکی به معنی دختر خاله ( که خال قضی هم گفته می شود. )
لفظ ترکی به معنی دختر خاله ( خال قضی هم گفته می شود. )
دو فرقه از دراویش در عصر ناصرالدین شاه قاجار. حیدری ها پیروان سید حیدر تونی و نعمتی ها مریدان شاه نعمت الله ولی بودند که هر یک خود را حق و پیرو علی م ...
روز اول رسمیت یافتن ازدواج، روزی که دست و پای عروس را با بستن حنا رنگین می کردند. اولین آرایش عروس.
اولین حمام دوش ایران که توسط کلنل سمینو در خیابان لختی ( اکباتان ) ساخته شد.
اصطلاحی برای شستن بدن یا لباس بصورت سردستی و بدون تمیز شستن.
رفتن به حمام عمومی فقط برای غسل کردن. حمام بدون استعمال کیسه و لیف و صابون.
اصطلاحی عامیانه . رفتن خانم ها به حمام عمومی با این نیت که به رقبا، هوو و سایرین دهن کجی نموده و به آنها بفهمانند که با همسر خود نزدیکی کرده اند.
حلوایی از آرد و شیر و شکر یا شیره که در سینی های گرد پهن کرده، رویشان شاهدانه ی فراوان پاشیده یا با شاهدانه ترکیب می کردند و بر سر گرفته، دور کوچه و ...
حقانه. حق فراش، حق گزمه، حق میرغضبی، یعنی حق ظلم و ستم و تعدی و زور و قلدری و بی رحمی و قساوت و خودسری. حق لباس دولتی ( با قاف مشدد )
حَجُمَت مخفف حجامت در گویش عامیانه. گرفتن خون از گودی پشت کمر. بین دو کتف یا پایین کمر و یا ماهیچه ی پشت ساق پا. به این صورت که محل حجامت را ابتدا با ...
گرفتن خون از گودی پشت. به این صورت که بین دو کتف را بادکش می کردند تا در آن ناحیه خون جمع شود، سپس با تیغ، یک یا چند شیار روی پوست ایجاد می کردند تا ...
از ظروف چینی به نام مرغی از جنس بسیار اعلا در نازکی و ظرافت با نقوش تقریباً برجسته از طیور و برگ و گل و بوته که از چین می آمد.
مخفف چهار میخ. مصلوب داشتن، کف دست ها و کف پاها را به دیوار با میخ کوبیدن
مصلوب داشتن، کف دست ها و کف پاها را به دیوار با میخ کوبیدن
مصلوب داشتن، کف دست ها و کف پاها را به دیوار با میخ کوبیدن
مخفف چهار قل. سوره های قل اعوذ برب الفلق، قل اعوذ برب الناس، قا یا ایها الکافرون و قل هو الله احد.
باتون پلیس
چوبی به قطر هشت تا ده سانتی متر و طول یک و نیم متر که در وسط آن رابه فاصله ی سی چهل سانتی متر سوراخ کرده، طناب رد کرده و گره می زدند. طرز کار آن به ا ...
ترکه ی درخت انار یا سنجد بود که خانه دارهایی که حساب جاری با قصاب و نانوا و بقال داشتند، آنرا به هنگام خرید با خود می بردند و پس از دریافت جنس، فروشن ...
چهل توپ که در گویش چلتوپ میگویند. بازی ای مانند الک دولک که به جای الک از توپ کوچکی که با نخ پیچیده در ست می شد استفاده می کردند.
چلتوپ مخفف چهل توپ. بازی ای مانند الک دولک که به جای الک از توپ کوچکی که با نخ پیچیده در ست می شد استفاده می کردند.
گودی میان ساعد و بازو
کفشی جهت اطفال شیرخوار تا یک ساله، مانند جوراب از پوست نرم بره و گوسفند، در رنگ های مختلف.
چرخشت با خ ضمه دار خم می، خمره ای که در آن شراب می اندازند.
چراغی نفت سوز که نفت تحت فشار هوا، از طریق یک مجرا به توری رسیده و می سوزد. این چراغ در اوایل قرن بیستم اختراع شد و هم اکنون نیز در برخی نقاط از آن ا ...
جوشانده ی دارچین و زنجبیل
استخر سرپوشیده در حمام عمومی
محله ای قدیمی در محدوده ی بازار تهران و نزدیک سر قبر آقا. این محله به این دلیل شهرت پیدا کرد که در زمان ناصرالدین شاه، برای اولین بار، زنان روسپی را ...
همان چاقچور است . پای پوشی مانند شلوار گشاد که از پارچه ی سیاه، با چین و چروک های زیاد دوخته میشد تا اندام پا ظاهر نشود. چاقچور از مج پا به پایین تنگ ...
کسی که چند خر و قاطر دارد، بار و مسافر را به وسیله ی آنها جابجا می کند و خودش هم همراه آنهاست. خرکچی. قاطرچی، مکاری. خرک دار.
ظرفی با گنجایش حدوداً یک لیتر مخصوص مایعات
پستچی و پیک
نام ادیبانه ی مدفوع انسان !
گردوی کوبیده که با قند و هل در میان برگه ی هلو یا قیسی گذارده و به نخ می کشیدند
با قاف مشدد نشان شیر و خورشید که پرهای لطیف بر آن نصب می شد.
میوه ی نوعی بوته ( خار ) . چیزی شبیه بادام پوست دار با رنگ قرمز آجری که تخمه هایش در حالت رسیده با حرکت دادن صدا می دهد. / اسباب بازی و وسیله ای برای ...
ظرفی مانند جوال اما چند برابر بزرگتر از آن از جنس پشم، پنبه یا علف جهت حمل بارهای پوک و سبک وزن مانند کاه، سوخت و پهن ( pehen )