پیشنهادهای علیرضاایرانیان (٦٣١)
وزن کردن به وسیله ی قپان. نوعی شکنجه هم محسوب می شده که محکوم را به وسیله ی آن از سقف آویزان می کردند.
بلندی جلوی زین اسب است. به آن قبه و کوهه هم میگویند.
جسم کوچک و محدب به شکل نیم کره یا دکمه که به جایی چسبیده باشد. بیشتر منظور درجات بالای نظامی است. همچنین. گنبد و قربوس زین اسب هم معنی میده.
اقل منقل تلفظ درستش قبل منقل هست. متاسفانه اغلب غلط تلفظ میکنند. قبل با قاف و با . ضمه دار. بمعنی وسایل منقل. ظرفی از چرم مانند کیسه برای اسباب چا ...
قبل با قاف و با . ضمه دار. بمعنی وسایل منقل. ظرفی از چرم مانند کیسه برای اسباب چای و دود و دم، امثال قلیان و وافور. در گویش عامیانه بجای خرت و پرت ...
نوعی بازی که در آن چشم یک نفر را می بندند و یکی یا هر چند نفر دیگر که داخل بازی باشند در گوشه و کنار، قایم می شوند و آنگاه چشم وی را باز کرده و او با ...
نوعی بازی که در آن چشم یک نفر را می بندند و یکی یا هر چند نفر دیگر که داخل بازی باشند در گوشه و کنار، قایم می شوند و آنگاه چشم وی را باز کرده و او با ...
قایم باشک. نوعی بازی که در آن چشم یک نفر را می بندند و یکی یا هر چند نفر دیگر که داخل بازی باشند در گوشه و کنار، قایم می شوند و آنگاه چشم وی را باز ک ...
قاضی یا روحانی قشون و لشکر
هماوردی، سنگ واکندن، کلنجار رفتن
قاز واحد پول به ارزش یک هشتادم قران، یک چهارم شاهی و هر شاهی معادل یک بیستم ریال بود. صد من یک قاز یعنی کم ارزش. همینطور اصطلاح چندرقاز.
قاز واحد پول قدیم ما بوده. چهار قاز معادل یک شاهی است. واحد پول به ارزش یک هشتادم قران، یک چهارم شاهی و هر شاهی معادل یک بیستم ریال بود. اصطلاح چن ...
نوعی تخته بند. کلمه ای ترکی به معنی وسیله ای چوبی که دست ها و سر را با آن می بستند و سپس فرد را شلاق می زدند، شکنجه می کردند یا سر می بریدند.
تقلب کردن در فروش متاع، جا زن کردن و داخل زدن.
لنگ دار حمام عمومی.
فندق را روی شعله ی چراغ روغنی سوزانده، برای سیاه کردن ابرو به کار می بردند.
پارچه ی انگلیسی کت و شلواری پشمی به رنگ سیاه که معمولاً از آن کت تکی می دوختند و با شلوار سفید می پوشیدند.
اصطلاحی بود که به جوانان از فرنگ برگشته یا وطنی که صورت فرنگی مآبی به خود می گرفتند اطلاق می شد
رگ زن و دلاک حمام در گذشته.
کمربند پهن سوراخ دار چرمین یا برزنتی که خشاب های فشنگ در آن جا می گیرد و آن را به کمر بسته، سرنیزه و وسایلی از این قبیل را از قلاب های آن می آویزند. ...
کمربند پهن سوراخ دار چرمین یا برزنتی که خشاب های فشنگ در آن جا می گیرد و آن را به کمر بسته، سرنیزه و وسایلی از این قبیل را از قلاب های آن می آویزند. ...
فانوسی که حباب آن از پارچه ی موم آلود ساخته می شد بنام فانوس شمعی و و قتی بر زمین می نهادند بر روی هم چین می خورد و شمع آن ظاهر می شد. هر اعیان و ا ...
فانوسی که حباب آن از پارچه ی موم آلود ساخته می شد و و قتی بر زمین می نهادند بر روی هم چین می خورد و شمع آن ظاهر می شد. هر اعیان و اربابی، نوکری به نا ...
دو تا سه متر اطراف گنبد که با طاق کوتاه تری ساخته می شد را غلام گردش می گفتند. استفاده از این لفظ خصوصاً در زورخانه ها مرسوم بود
گداهایی که با غش کردن پول می گرفتند. به این صورت که نزدیک جوی آب و لجنی خود را لرزانده و در آن می انداختند و مردم گرد آمده، بیرونشان می کشیدند و غیه ...
شیشه ی شکم دار و گردن دار که دهانه ی آن کنگره مانند بوده و ته آن از داخل محدب می باشد.
پودر و سائیده ی برگی که رنگ سیاه از آن به دست می آمد و برای رنگ کردن موی سر به کار می رفت. به آن "رنگ" هم می گفتند.
نام محله ای در تهران قدیم واقع در شرق خیابان ناصریه ( ناصرخسرو ) منتهی به خیابان سیروس
لفظ ترکی به معنی دختر عمه ( عم قضی هم نوشته می شود که غلط است. )
همان علیشاه عوض است در گویش عامیانه. یکی از دهات شهریار، واقع در جنوب غربی تهران
کلمه ای که تازه واردان به افراد داخل حمام می گفتند. همچنین تعارفی بود که افراد داخل سربینه به کسانی که از گرمخانه بیرون می آمدند می کردند. همچنین بخ ...
گوی فولادی مذهب ( mozahab ) به اندازه هندوانه بزرگ که بالای آن پنجه ی کامل شبیه دست آدمی یا یک تیغه مانند تیغه ی علامت نصب کرده، با طاقشال و پارچه ها ...
یکی از وسایل سحر و جادو، که به کار عاشقان دل سوخته و دلدادگان پرتمنا می آمد
طلسمی دو رو که بر یک روی آن تصویر یک مرد و بر روی دیگر آن تصویر یک زن حک شده بود و بر روی صفحه ای از پولاد قرار داشت. این طلسم برای رفع بلا، دفع جن و ...
طلسمی از جنس برنج که حروف و کلماتی غیرخوانا و همچنین تصویر زن و مردی به چسبیده بر روی آن حک شده بود، برای طلسم کردن مرد به عشق یک زن مورد استفاده قرا ...
شعبه ای از عدلیه ( دادگستری ) شبیه اتاق اصناف یا شوراهای حل اختلاف
مهمانی، مجلس جشن و سرور، ضیافتی که برای اسم گذاردن یا کسب اجازه ی کار ترتیب داده شده باشد
محله در ضلع جنوب غربی میدان قزوین که در ابتدای قرن ساخته شد و فواحش تهران، که در محلات مختلف مستقر بودند را اجباراً به این محله منتقل کردند. بسیاری ا ...
جعبه ای که در داخلش نواری عکس دار از برابر نور چراغ می گذشت و بچه ها از پشت ذره بین های درشت جلوی آن به تماشا می نشستند و شهرفرنگی برایشان تعریف می ک ...
صابون پز، شمع ریز
شکر قرمز، شکر مازندرانی. چیزی دانه مانند و به هم چسبیده به رنگ زرد تیره، دارای خاصیت دارویی و طعم نامطبوع.
فردی که کفش کهنه های بی مصرف را خریده، قطعات آن ها را از هم جدا کرده، زیره و رویه و داخل و آستری را برای مصارف مختلف می فروختند
جارو و جمع آوری سردستی
محکم کاری، اتمام حجت
لیلاج یا قمار راه بیندازی که از قماربازها ده درصد پول می گرفتند.
سکه ی نقره به ارزش سه شاهی
لقبی که بعد از کشته شدن ناصرالدین شاه، درباریان و برخی از مردم بر او نهادند.
بسته های زرورق پیچیده به اندازه ی بسته های چای به اسم شانسی اقبالی، نوعی جیب بری که از میان بسته ها، یکی که برای خودشان نشان شده بود، چیزی قیمتی مانن ...
یک ور شدن، طرفی سبک و طرفی سنگین تر گردیدن
شالی از پشم و ابریشم، ظریف و زیبا، در رنگ های نارنجی و آلبالویی و آبی