پیشنهادهای علیرضاایرانیان (٦٣١)
سیاه کردن کسی و حقه بازی، کلاه سازی، چشم بندی، حیله گری
بدبختی و خوار و منفور و مطرود بودن
نقالی بخشی از داستان رستم و سهراب در قهوه خانه که اوج داستان های نقالی محسوب می شد و در آن شب ها قهوه خانه بسیار شلوغ می شد
کلمه ی توهین است به معنی کولی خودفروش و قحبه های ارزان قیمت.
باطل شدن، از میان رفتن
برو برگرد
ظرف گلدان مانند از جنس برنج با دری شبیه به دهانه ی قیف که داخل آن خاکستر می ریختند. وسیله ای که افراد مسن و بیماران در آن خلط و آب دهان می انداختند.
سین مضموم و لام مشدد. چهار میخ، میخ آویز.
بی آبرو کردن، ارزش آدمی را به اندازه ی یک پشیز ناچیز رسانیدن.
پر حرفی
عزیز بودن به نزد شوهر و داشتن همخوابگی
بیلچه مانندی توگود و دسته دار برای برداشتن اجناس و امتعه ی بقالی و عطاری مثل جبوبات، آرد، شکر، بلغور، فلفل و زردچوبه وغیره
اتاقک یا آلاچیق یا چیزی شبیه آن که سردستی ساخته شده، حافظ سرما، گرما یا آفتاب باشد.
لباسی بلند به شکل لباده بود با این تفاوت که در جلو تکمه نداشت و به طور آزاد به تن می ایستاد و البسه ی زیر آن نمایان می گردید. سرداری چند چین درشت یا ...
سرجوخه
نام محله ای قدیمی در تهران که در تقاطع خیابان بوذرجمهری ( پانزده خرداد ) و سیروس ( مصطفی خمینی ) واقع شده است.
محلی که سخنور به سخنوری پردازد. جای دم زدن، گفتار، دمیدن، سخن گفتن
کامل، تمام عیار، همه چیز تمام
نوعی از مشاعره. جلساتی متشکل از جمعی شعرشناس که دو مبارز سخنور، یعنی شعردان و حافظ شعر آن را اداره کرده و دیگران را سرگرم می کردند. این جلسات عمدتاً ...
خط کش خیاطی از جنس تخته ی نازک و بلند که با آن اندازه گرفته، میزان برش پارچه را حساب می کردند.
در گذشته از آنجا که مردم ( خصوصاً عوام ) با ساعت و تقویم بیگانه بودند، اتفاقات بزرگ از قبیل آمدن سیل، زلزله، وبا، به حکومت رسیدن سلطان و غیره ملاکی ب ...
چیزی شیروانی مانند یا پوششی از پارچه یا چادر که جهت آفتاب گیر بر سردر دکان ها نصب می کنند. طاقی که در معابر و بین کوچه ها می سازند تا پوششی برای آفتا ...
محل نگهداری زنبورک ها که در تهران قدیم به گود زنبورک خانه یا چال زنبورک خانه معروف بود. این محل در شمال خیابان مولوی و نزدیک سر قبر آقا واقع شده بود.
روغن عقرب. عقرب را زنده در قوطی یا شیشه ی روغن کنجد یا روغن کرچک می انداختند و در شیشه را محکم می کردند تا عقرب در آن خفه شود. این روغن برای معالجه ی ...
فصد و خون از رگ گرفتن
رشته به رشته
مکان حیاط مانند با حوض آب و جایگاه های طشت مانند از ساروج جهت رختشویی بانوان که آبشان در چاه فرو می ریخت و به خارج شهر منتقل می شد.
دهاتی
شمردن با کلمات بر مبنای حروف ابجد که برای میزان مقاومت پهلوان در زورخانه استفاده می شد و عدد کامل آن 117 بود که از نام الله، محمد، علی و 114 سوره ی ق ...
کفشی مانند گیوه یا دمپایی از چرم که پشت و پاشنه داشته باشد بدون بند و سگک.
دبیت در اصل دویت هست با دال مفتوح. پارچه ای نخی ریزبافت آهار خورده ی براق محصول کشور روسیه که عوام به آن دبیت می گفتند. و از آن جهت شلوار و پیراهن سی ...
با دال مفتوح. پارچه ای نخی ریزبافت آهار خورده ی براق محصول کشور روسیه که عوام به آن دبیت می گفتند. و از آن جهت شلوار و پیراهن سیاه و عزاداری استفاده ...
با سین مشدد. زندان، حبس خانه. بازداشتگاه
با سین مشدد. مخفف دوستاقبان. زندان بان. یکی از عواید دوستاقبانان و نسق چی ها این بود که حق داشتند محکومین را به هر صورت مورد استفاده قرار دهند. به ای ...
پاره پاره. بیشتر در مورد لباس و پارچه بکار میرود.
دو هزار، دو قران، دو ریال
عالمی رنج دیده و با کمال و معرفت. کسی که برای رسیدن به مقصود سختی زیادی کشیده است
لبه ی بخاری قدیمی را دوال میگویند.
تعمیرکاری سماور و آفتابه و چراغ. کسی که با جوش و لحیم و برنج و مفرغ و مانند آن سر و کار داشته باشد را دواتگر میگویند.
علاوه بر معنی اصلی آن: دارو، به عرق و شراب دوا گفته می شد. عرق را دوای سفید و شراب را دوای قرمز می گفتند
دنگ اسم ابزار قدیمی هست . وسیله ی کوبیدن. ابزار نمک کوبی و برنج کوبی.
نوعی درشکه است بصورت چهارچرخه مسقف با ظرفیت شش یا هشت مسافر که باربندهایی در سقف و پشت جهت بار مسافران داشت و با چهار اسب پهلوی هم کشیده می شد. در ای ...
دگنک در گویش به معنی سقلمه و سیخونک است.
شال و دستمال هایی که داش مشدی ها، زائران و قهوه چی ها به کمر بسته یا بجای کلاه یا عمامه به سر می پیچیدند
نوعی بازی که چیزی را ربودن و این به طرف آن و آن به طرف دیگری انداختن است. ( دستش ده هم می گویند )
مخفف دست رشته نوعی بازی که چیزی را ربودن و این به طرف آن و آن به طرف دیگری انداختن است. ( دستش ده هم می گویند )
نوعی بازی که چیزی را ربودن و این به طرف آن و آن به طرف دیگری انداختن است. ( دس رشته هم می گویند. )
انگشتری که رکاب آن بصورت دست خوش تراشی است که نگین را گرفته است.
گلدانی کوچک و ظریف از جنس بارفتن که دست خوش تراشی کمر آن را در خود گرفته بود.
دزدی شب کار که فقط شب ها دست به دزدی و لخت کردن و خانه بری و دکان بری و مثل آن می زند