پیشنهاد‌های علی حقی بستان آباد (٤٩٢)

بازدید
١,١٦٥
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

infixes = درون وند، میان وند، تکواژ گونه یا هجایی که در میان واژگان برای گسترش معنایی یا دگرگونی مفهومی و دیگر تغییراتی دستوری برای ساخت جمله یا واژه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دبر = dobur از واژه های ایرانی باستان به معنی: بنیان، پایه، نشستنگاه می باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

معادل تناسخ در زبان پارسی آگون ؛ آجینگی، آگینگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

عجین عربی شده همان آگون و آجین در زبان های ایرانی هست شمع آجین و . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فروزه ی ترین برابر نهاد درست برا یsuperlative فروزه ی ترین = صفت عالی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

داغون کردن به معنی داغ زدن باشد جزو واژه های پارسی هست. اما به معنی داغان کردن و تارو مار کردن باشد می توان گفت که ترکی آذری هست . واژه داغیلماق مصدر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

اگون 1 - به معنی حل شدن در چیز دیگر و جزیی از آن شدن، تناسخ در عربی 2 - همان آجین است به معنی پیچیدن در ژرفای تن و یا جسم و ماده ای دیگر 3 - یگانگی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

ابله از واژگان باستانی ایرانی هست که کاربرد آن پیشینه ی پنج هزار ساله دارد نمود نخستینه آن / اوبولو = /اوبورو / بوده است و به معنی اماس جوش و دمل بود ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

تکیده در زبان رایج مردم ایرانی می تواند سه معنی را در بر داشته باشد 1 - تَکیده: تنها شده مجرد، 2 - تکیه دهنده جاسوس عامل بیگانه، فضول 3 - لاغر، نزار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زوزو یا ژوژو: زوز یا ژوژه پرنده و یا جونده ای افسانه ای در ایران باستان بوده است. با توجه به اوستا کتاب مقدس ایرانیان برخی از پژوهشگران غربی همانند ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سیسان نام دو دهگده ای ابادان در شهرستان بستان اباد پیش از 1357 مردمش بهایی مذهب بودند. آنها اولین کشتکاران سیب زمینی در ایران بودند بهاییان سیسان او ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

سیس و سیسگا درزبان آذری به معنی چروکیده و لاغر و استخوانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ejective stops ایست - فورانی واژه ای زبانشناسی ( آوا شناسی ) است واکه ای است که در برخی از زبانهای سامی همانند آکدی وجود داشته و در زبانهای زنده ای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

آرش: در هر یک از زبانهای ایرانی امروزی به معنی هایی که دوستان گقته اند می تواند باشد و هست. اما آرش ایرانی باستان به معنی خردمند و دانا بوده است. و آ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرزانه به معنی کسی که داناییش فرا تر است. از زبانهای باستانی به اوستایی و از آن به زبانهای پهلوی رسیده است و در زبانهای ایرانی مانند آذری، کردی، تاتی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ایرج و ایرش: در زبانهای ایرانی باستان به معنی خردمند و فرزانه بوده است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ایرج؛ تففطی قدیمی برای نام ایرج در شهر قدیمی اوجان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

بساک یا بساگ واژه ای ایرانی باستان به معنی: سبد گل و ریحان، در دوران باستان علارت بود از تاج گل، سبد گلی که بر سر می گذاشتند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

گمیز واژه ی ایرانی باستانی بوده است و به معنی نوشیدنی الکلی بوده است بعد از ورود اسلام و نهی دین اسلام و گناه بودن شراب خواری معنی خود را عوض کرده اس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زبان آذری نیز تا همین 30 سال پیش پنیر را پندیر pendir می گفتیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

طناب، ریسمان، کنفتیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

چهار چوب، پیرامون رینک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

طناب ، ریسمان، ایب، ایپ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

پند اندرز و نصیحت هم رایی رایزنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

او ر ur . یکی دیگر از معنی های اور =ur برجستگی ، دمل ، غده بزرگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبان آذری به معنی : چیزی شبیه به روح، پاک، تمیز ، شَبَه ، و به بادی که بدون و غبار بوزد گفته می شود .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

معجون و میگون واژه ای ایرانی است نمودیافته از : می گون �می� همان /می/ است به معنی نوشیدنی و گون به معنی چندینی و گوناگونی که از آمیختن جند نوشیدنی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

از واژگان باستانی ایرانی به معنی : 1 - ریختن 2 - جوشش ، گرم شدن، 3= عشق و علاقه و هوای نزدیگی کردن به کسی 4 - معجون، دم کرده گیاهی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکرار ، بالاو پاببن شدن ، قطع و وصل زیگزاگ،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بانو گلناز در ترکی به نسترن �اییت بورنی� می گویندهمچنین است گیلاس گرامی گیله نار به معنی دانه ای چون نار می باشد و ترکی نیست بلکه باید گفت که آذری پ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

گل دیگ واژه ای ایرانی باستان هست در حقیت در آذربایجان به بازمانده گل نسترن گفته می شود بدون برگهایش. گل دیگ در زبانهای ایرانی: آذری، لری و مازنی، ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 - کردن انجام دادن ، ریشه قغل کردن است 2 - کن و کان از واژه های اصیل واژه ایرانی باستان در اصل به معنی تیر چوبی و دروازه گفته می شده است ولی بعدتر ه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

از واژه های باز مانده در زباهای ایرانی باستان چفت درب، اشکیل، لولا، ابزاری که باآن محفظه چار دیواری یا چمدان و یا کیفی را بان می بندند. در زبانهای ای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چفت درب ، هنگاما ، اشگیل، نیشگیل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سیب : خوش خور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

ژیان شکارچی ، خشمگین، درنده در اصل ژیان به معنی مادینه بوده است و شیر ژیان به معنی شیر ماده بوده است در درازنای تاریخ با فرگشت معنایی روبرو شده و ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

پاگ در زبان های ایرانی باستان به معنی جایی که گردا گرد آن دیوار کشیده شده و جای محصور و بسته و چهار دیواری شده معنی می دهد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

کتان واژه ی سامی نیست جناب باقری واژه ای ایرانی هست که آکدی ها از سومری ها وام گرفته اند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ننه به معنی :مادر و مورد احترام ترین گونه ی زنان در ایران باستان در زبان آذربایجان به مادر ننه گفته می شود گفتینی هستم واژه/ آنا/ به معنی مادر در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

زاینده ابستن، زن حامله در زبان آذری زاهی به زائو گفته می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جناب آرش مجمدی و جناب وهسودان با پوزش هر دو دارید سهو می فرمایید و ریشه یابی عوامانه می کنید . خود گنشواژه /باغ/ که زایه های باغلاماق و باغیشلاماق= ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

از واژگان ایرانی باستان، اوستایی، پارسی باستان، ایرانی میانه که می توان برای معنی و مفاهیم زیر بکار برد ایدون و ایتون به معنی همچنین ، سپس، در عین ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

\پوست چرم، کوس ، دهل بزرگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اما آی/ به معنی ماه در میان مردم ترک زبان در ترکیب با واژگان ترکی دیگر رایج بوده هست همانند: آی/ آی خانیم/ آی بنیز = چون ماه. آیلار = ماهها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آیدا نامی است که بیشتر به مر باستان و در دو سده اخیر مربوط به کشور های لاتین زبان می شود بویژه ایتالیا می شود ( اپرای آیدا ساخته جوزپه وردی میانه های ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

بلوغ در زبانهای ایرانی به معنی بزرگ شدن ، برجسته شدن به چشم آمدن بزرگی بر شدن به بیرون آمدن است و در غربی و زبانهای سامی وامواژه است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زبانهای ایرانی باستان به معنی دل ، قلب، عشق اگر پیش از آن /آ/ یا آب آورده می شد به معنی ابستن کردن بوده است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دادار : آفریننده و یزدان و افریدگار واژه ی دادار/ در زبانهای ایرانی باستان از ریشه /دا/ بدست آمده و به معنی افریدن می باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به معنا های : 1 - توانا، قدرتمند، زورمند نجیب 2 - بار آورنده واژه ایران زایه ای از این واژه می باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

زال در زبانهایی ایرانی به معنی های متفاوتی بکرا برده شده است و مفاهیم گوناگونی از آن برداشت می شود - افتاده، غروب، پیر، از کار افتاده 2 - زرد 3 زر ...