پیشنهاد‌های علی حقی بستان آباد (٤٦٩)

بازدید
١٧٦
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

باده، ابریق ، آبریز ، ظرفی برای باده نوشی که اندازه آن نزدیک 50 گرم می باشد پیکی دیگر زدند وبعد از آن باده شان را بشکستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوعی رنده بزرگ که نجاران برای صاف کردن کناره های تخته ها بکار می بردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کف هایی که بعد از آب شدن طلا و نقره و دیگر فلزات به جا می ماند واژه در کتب عثمانی واژه ای فارسی نوشته شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

قهرمان واژه ی اصیل ایرانی هست شگل دیگر ایرانی آن گهرمان می باشد در واژه نامه های ترکی دوره ی عثمانی نیز واژه ای فارسی نوشته شده هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نور در زبان فارسی وام واژه ای از زبان آکدی هست و پیش از اعراب از زبان آکدی ها به زبان ها ایرانی راه یافته است . برابر های نزدیک به آن در زبانهای ایر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وز= وَر=vaz در زبان ها ی ایرانی باستان کاربرد داشته بازمانده آند وزیر و نخست وزیر است و در عربی وامواژ هست به معنی های زیر می تواند بکار برود 1 - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سابش برخورد برابر و پیاپی دو جسم به همدیگر ، سودگی برابر نهادی برای اصطکاک عربی هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه ایرانی آذری به معنی جاروب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

گال به معنی سوراخ و گودال در زبان های ایرانی باستان بوده است غار در زبان عربی وامواژه از زبانهای ایرانی بوده گال به غار تغییر یافته است هنوز هم در زب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

امرد، تیروز، آخته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

از واژگان باستانی ایرانی هست به معنی محصور کردن، به دور و اطراف چیزی حصار کشیدن هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سا/sa/ در زبان های ایرانی باستان به معنی برابر و تساوی بوده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سر ریزان، محل ریختن شاباش، زمان ریختن بخشش ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سر ر یگ به معنی سر ریز: بخشش هدیه شاباش، سر ریز بخششی که به سر کسانی ریخته شده است که کار بزرگی کرده اند و یا دوستشان داری و یا نسبتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانستن ، آگاه، خردمند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

عصا : چوب رو ، چوب بَر، چودار در زبان آذری مخفف ، چوبدار. در زبان ترکی چلییک گفته می شود که کوتاه شده چوبلوق می باشد. و وام واژه هست از زبانهای ایران ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جایگاه خود را گرفتن اداره کردن جلسه؛ عهده دار بودن سخنرانی کردن H e asked me to take the chair او از من خواست که مدیریت جلسه را به عهده بگیرم از من ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قراری دادن به احتمال زیاد فرار از دو جز /فرا/ و /رو/ شکل گرفته است که آنگاه معنی درست آن از دست رس خارج کردن ، فرا رواندن به دور دست راندن خواهد بود،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جناب آزاد گرامی واژه اوست/ به معنی ، بالا ، بلند ، اوج یک - ترکی نیست اذری هست و یک واژه ایرانی باستان است . اولین متنی که واژه اوست را می توانی ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شرگه به معنی ردیف میوه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

از واژگان پهلوی به معنی سوغاتی آرمغانی که برای عروس می آورند . بسته و بقجه های هدیه ایی که از مسافرت آوره می شوند . در زبان آذری هنوز رایج است. شنگی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گامون ( گمون ) همان زیره که گونه ای از تخم معروف کرمانی است ضرب المثل معروف : گامون ، گمون به کرمان بردن . یا : زیره به کرمان بردن مشهور است که م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گامون ( گمون ) همان زیره که گونه ای از تخم معروف کرمانی است ضرب المثل معروف : گامون ، گمون به کرمان بردن . یا : زیره به کرمان بردن مشهور است که م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زیره یا گامون واژه ایرانی باستان است که آکدی ها آنرا از سومری های ایرانی ربان وام گرفته اند و کمون تلفظ کرده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زیره یا گامون واژه ایرانی باستان است که آکدی ها آنرا از سومری های ایرانی ربان وام گرفته اند و کمون تلفظ کرده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هیس در زبانهایی ایرانی همانند تاتی و تالشی و آذری به معنی دود و دود سیاه نشسته به در و دیوار خانه گفته می شود . شاید فرم وارونه شدگی و گویشی از واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اوت همان آتش است در زبان های ایرانی بازمانده آترو و اوترو اوستایی است در زبان آذری هنوز هم کاربرد دارد و به آتش اوت می گفته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دَب: در زبان آذری به معنی روال ، رایج شدن ، مد، سنت هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

خور در زبانهای ایرانی باستان به معنی های زیر بوده است 1 - دمیدن، 2 - سوختن، آغاز به سوختن کردن 3 - خورشید 4 - سحرگاهان طلوع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زل به معنی تکان خوردن لرزیدن زلزله از این واژه است و در عربی وام واژ از زبانهای ایرانی است. در زبانهای سامی که عربی هم جزء آنها می باشد برابر نهاد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پادار ، مداوم، پیا پی، پی دار از واژگان پهلوی آذری بازمانده در زبان آذری است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پله گوش به معنی گوش بزرگ ؛ کسی که گوشهای بزرگ و پت و پهن و صاف و هموار دارد/ کنایه از نفهم بودن و خریت و نادانی بوده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پله بدون تشدید به معنی 1 - �بزرگ� �نیرومند� 2 - بزرگ صاف شده ی هموار در زبان آذری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

یکی از واژگانی است که گفتگو ها و نوشته های بی مورد در باره آن زیاد شده است . تاسف بار است که نویسندگان ایرانی بدون درکی کامل از زبانشناسی تاریخی زبان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

/ ایب /: مقعد، بخشی از بدن که مدفوع از آن خارج می شود = امروزه در زبان فارسی به آن کون گفته می شود. و ایب دیگر از بکار بردن افتاده است اما: کون در اص ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گز اندر گز : به معنی طول ضرب در عرض ضرب اندازه ضلع های پیرامونی یک زمین یا هر چیز دیگر این اصطلاح در یمان کشاورزان و دهقانان در آذربایجان شرقی شهرس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کور : همان /کوه/ است در شکل ایرانی غربی باستان اش. متضاد آن /هور/ است به معنی دشت در زبانهای ایرانی باستان. هور در زبان عربی وامواژه از زبانهای ایر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

foothills به معنی دامنه کوه و کوهپایه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگور ، رز، مو،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گوره از واژهای ایرانی باستان است. آواگویه ای از غوره در آذربایجان هنوز هم گورا تلفظ می شود انگور نارس گور= انگور گوری: گونه ای از گونه های از انگور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گور و گوری به معنی انگور هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاخشوک به معنی داس ابزار درو کردن و درویدن می باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ساقه ، شاخه، بخش پایین بدن محل پیوند پا به نی بزرگ و زینگ پا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پته ، سند ، مدرک، نوشته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آس ئ به معنی سنگ است کلمات آسیاب و آسمان از این واژه درست شده اند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فلاخن، سنگ فلاخن، فلاخن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دلو به معنی قابی برای حمل یک واژه ایرانی باستان هست زیرا: دلو در زمانهای قدیم به معنی ظرفی بوده است که از چرم درست می شده است برابر نهاد آن در زمان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از واژه های آذری ایرانی و بازمانده از زبان پهلوی آذری است به معنی : کیسه ، امحاء و احشا حیوانات و یا انسان، شکمبه حیوان گویونون باراتاسی توکولموش دی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به دلایل ( اش ) ، دیدگاهی خردمندانه است، به پشت گرمی خرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیواژ / بخشی از یک واژه است که به گونه ی آزاد آوایی کاربرد ندارد و با چسبیدن به کلمه پیش از خود بکار برده می شود همانند پیواژ . que به معنی/و/ در فرا ...