پیشنهاد‌های علی حقی بستان آباد (٤٦٩)

بازدید
١٨٣
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اَبَر= abar= فوق بالا ، برتر، برابرنهادی برای خارق در زبان عربی : خارق العاده و ultra :اولترا: در زبان انگلیسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پیشتر به همه حشرات و پرندگان را شامل می شد. مردکی را به دشت گرگ درید / زو بخوردند کرکس و دالان ( ناصرخسرو )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبانهای ایرانی باستان به معنی شدت، سختی ، گناه، تنبیه شدید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

برابر نهاد پارسی این واژه /کنش پذیر نارک/ یا مفعول غیر مستقیم میباشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-٢٤

جناب رضایی دهها نظر در مورد واژه ترک گفته شده است فاروق سومر در کتاب اوغوز ها در این مورد گفته هایی جالب دارد. که در آن هم به نتیجه گیری درستی نتوانس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پرسه ، کسی که زیاد پرسه می زند، بیهورده حرکت کردن و راه رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

/لی/ واژه ای از زبانهای ایرانی باستان برای درخت قره آعاج در زبان آذری ولی در زبانهای: ترکی: زبان ترکیه ای به آن /ارداچ/ و در زبان قزاق ها به آن / ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

initial position برابر نهاد پارسی برای این واژه زبان شناسی جایگاه آغازین ، آغاز گاه، آغازجای و آغاز گاه باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناپیوندی نا پیوستگی گفتاری، عدم ارتباط

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Cross - linguistically= / از دید زبانشناسی مرزگذر، / زبانشناسی مرزگذر Cross - linguistic زبانشناسی متفابل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

midle maker= میان واک در زبانشناسی به معنی واکه یا تکواژست ک با پیوست به دو واژه یا تکواژ واژی آزاد بامعنی دیگر را پدید می آورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

homonym : برابر نهاد در آن در زبان پارسی همآوا - واژ و یا/ هما آوا/

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیوند واژ یا conjunction : برابر نهاد پارسی آن در زبانشناسی پیوندواژ می باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جناب باقری گرامی با پوزش باید در مورد نوشته تان که از استاد کرزای آورده اید گفتنی باشم ایرادی در آن هست از دید من شعر فردوسی با توجه به چاپ مسکو چنین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دختر به معنی انسانی که توان زایش دارد دوغتر= دوغخ در ایرانی باستان به معنی بچه به دنیا آوردن و زاییدن بوده است نام مادر اشو زرتشت هم دوغدو بوده است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

جناب رضایی هیچ می دانید قدیمی ترین نوشته ی ترکی و نیا ترکی سنش از شاهنامه چقدر بیشتر هست؟ همان که با نام نیا ترکی ازش نام میبرید 1300 سال بیشتر عمر ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

معنی اصلی برو رو : پشت و جلو است مثال برو روی خوبی دارد . یعنی پشت رویش زیباست درون و بیرون اش خوب است. و به معنی زیبا بودن است ولی معنی اصلی اش نی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

conditional clauses: فراز های اگرینه ، بند های اگرینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بند اگرینه برابر نهاد درست برای این واژگان زبانشناسی /بند اگرینه/= جمله شرطی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اگرینه: بند های اگرینه شرطی کردن جمله ، جمله شرطی، برابرنهاد پارسی آن :بند اگرینه ,

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موی حیوانات، پشم جیوانات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اود آتش در زبان های ایرانی باستان و خورشید را می گفتند کلمه آفتاب بازمانده این واژه هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نیم دایره، نیمه گرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توک به معنی 1 - کردن ، انجام دادن 1 - خسته شدن در ترکی آذری به معنی : 1 - مو اعم از حیوانات و انسان به موی انسان زنان ساچ گفته می شود 2 - ریختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

travilling wave در زبانشناسی به موج گدرنده موج متحرک، موج آنی گفته می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یکی دیگر از معنی های /شان/shAn تکه و پاره می باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

میانوند در زبانهای ایرانی و زبانهای باستانی ایرانی وجود داشته است: همانند: دمادم روارو، گوناگون، رویرو، دمبدم، شب و روز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

infixes = درون وند، میان وند، تکواژ گونه یا هجایی که در میان واژگان برای گسترش معنایی یا دگرگونی مفهومی و دیگر تغییراتی دستوری برای ساخت جمله یا واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دبر = dobur از واژه های ایرانی باستان به معنی: بنیان، پایه، نشستنگاه می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معادل تناسخ در زبان پارسی آگون ؛ آجینگی، آگینگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

عجین عربی شده همان آگون و آجین در زبان های ایرانی هست شمع آجین و . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فروزه ی ترین برابر نهاد درست برا یsuperlative فروزه ی ترین = صفت عالی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

داغون کردن به معنی داغ زدن باشد جزو واژه های پارسی هست. اما به معنی داغان کردن و تارو مار کردن باشد می توان گفت که ترکی آذری هست . واژه داغیلماق مصدر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اگون 1 - به معنی حل شدن در چیز دیگر و جزیی از آن شدن، تناسخ در عربی 2 - همان آجین است به معنی پیچیدن در ژرفای تن و یا جسم و ماده ای دیگر 3 - یگانگی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ابله از واژگان باستانی ایرانی هست که کاربرد آن پیشینه ی پنج هزار ساله دارد نمود نخستینه آن / اوبولو = /اوبورو / بوده است و به معنی اماس جوش و دمل بود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تکیده در زبان رایج مردم ایرانی می تواند سه معنی را در بر داشته باشد 1 - تَکیده: تنها شده مجرد، 2 - تکیه دهنده جاسوس عامل بیگانه، فضول 3 - لاغر، نزار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زوزو یا ژوژو: زوز یا ژوژه پرنده و یا جونده ای افسانه ای در ایران باستان بوده است. با توجه به اوستا کتاب مقدس ایرانیان برخی از پژوهشگران غربی همانند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سیسان نام دو دهگده ای ابادان در شهرستان بستان اباد پیش از 1357 مردمش بهایی مذهب بودند. آنها اولین کشتکاران سیب زمینی در ایران بودند بهاییان سیسان او ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

سیس و سیسگا درزبان آذری به معنی چروکیده و لاغر و استخوانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ejective stops ایست - فورانی واژه ای زبانشناسی ( آوا شناسی ) است واکه ای است که در برخی از زبانهای سامی همانند آکدی وجود داشته و در زبانهای زنده ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آرش: در هر یک از زبانهای ایرانی امروزی به معنی هایی که دوستان گقته اند می تواند باشد و هست. اما آرش ایرانی باستان به معنی خردمند و دانا بوده است. و آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرزانه به معنی کسی که داناییش فرا تر است. از زبانهای باستانی به اوستایی و از آن به زبانهای پهلوی رسیده است و در زبانهای ایرانی مانند آذری، کردی، تاتی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ایرج و ایرش: در زبانهای ایرانی باستان به معنی خردمند و فرزانه بوده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ایرج؛ تففطی قدیمی برای نام ایرج در شهر قدیمی اوجان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بساک یا بساگ واژه ای ایرانی باستان به معنی: سبد گل و ریحان، در دوران باستان علارت بود از تاج گل، سبد گلی که بر سر می گذاشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

گمیز واژه ی ایرانی باستانی بوده است و به معنی نوشیدنی الکلی بوده است بعد از ورود اسلام و نهی دین اسلام و گناه بودن شراب خواری معنی خود را عوض کرده اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زبان آذری نیز تا همین 30 سال پیش پنیر را پندیر pendir می گفتیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

طناب، ریسمان، کنفتیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چهار چوب، پیرامون رینک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طناب ، ریسمان، ایب، ایپ