پیشنهاد‌های علی حقی بستان آباد (٤٦٩)

بازدید
١٨٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر نهاد فارسی average balance : به معنی میانگین همبر، میانگین برابرین می باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فلوس درختی که به آن خرنوب نیز گفته می شود. درختی بومی جنوب ایران و یونان روم صغیر ( ترکیه کنونی ) در کشورهای امریکای لاتین نیز گونه هایی از این درخت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فریک یا فریه به معنی : مرغ ماده که بزرگتر از جوجه باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دژ= دَ ژ: به معنی های جمع شدن و یکی شدن و گردهم شدن دج شکل دگر گونی آوایی یافته آن می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژه تیشه ایرانی است و باز مانده ای از واژه /تیژی/ است به معنی : تیز و ربطی به دندان ندارد .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

قاتق = گاتگ کله ای ایرانی باستان آست از واژه سومری /گا/ به معنی شیر و /تق/ به معنی بسته و در کل به معنی /شیر بسته/ می باشد. و برابر نهاد ترکی آن یوغو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پبواچ و یا /چسبواج/که در زبانشناسی به آن cilitic گفته می شود. پیواج یک واچ ( حرف ) که به واژه ای دیگر می چسبد و بیشتر زمانها تکیه ندارد همانند: واچ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ciltic =, واژبست ، پبواچ و یا /چسبواج/را نیز به کار برد. cilitic: یک واچ ( حرف ) که به واژه ای دیگ می چسبد و بیشتر زمانها تکیه ندارد همانند: واچ/م/ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

گلگ = قلق= روش، برنامه داشتن، راهکار. رمز ( کلید )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برابر نهاد درست برایonomatopoeic . Bang and pop are onomatopoeic words 1. بنگ و پاپ واژگانی اندیش آوا ( آواندیش ) هستند. دوستان دقت فرمایند وقتی ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد من برای برابر نهادفارسی درست این واژه در مقوله های زبانشناسی 1 - اندیش آوا و 2 - آواندیش می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

روحیه: برابر های فارسی برای روحیه با توجه به هر جمله ای می تواند: 1 - نای2 - ، خوی، 3 - حال، 4 - حوسله، 5 - رمق باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برابر نهاد پارسی این واژه می شود . سنجشگر ، سنجایه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سگرمه واژه ایرانی باستان است به معنی:1 خط 2 - چین و شکن ممتد، 3 - ، راه . واژه سگرمه= سه گرمه از این واژه شکل گرفته است سه خط پیشانی را سگرمه گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کوتاه نوشت :compound verb nominal element ) شناسک نامواره ای واژآمیخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 - دهانه لگام، 2 - پیوند دهنده ، نقطه جوش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گم به معنی بستن و به هم بستن می باشد همان لگام هست پوز بند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نگارش دیگر ( شاید درست تر ) از قاب به معنی ظرف چهار چوب : گاب تابلو ، قاب عکس بشگاب یا بشقاب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

واگویه یا تلفظ دیگری از قاچ به معنی تکه و پاره ای از چیزی همانند هندوانه پنیر با هر میوه یا خوردنی را می گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

نوگ تیز ، نی نی مانند سوزنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قاتق : برابر نهاد فارسی آن ماست میباشد . از دو جز قا/ به معنی شیر و/تق/ درست شده است واژه ای ایرانی باستان است برابر ترکی آن یوقورت هست که به زبانها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

گارا در زبانهای ایرانی باستان به معنی وسیع گشاده بزرگ بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یکی دیگر از معنی های /گار/ بزرگ می باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیچ و شکن ، نیم دایره ، فر، قوس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سایبان ، واژه های آلایش و آلودگی، آلوده از این واژه ساخته شده اند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سابش ٍ سابیدن ، سودن و ریز کردن2 - پیام ، نصیحت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ساب: سوهان زدن و سودن و سابیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرقه ای دینی و مذهبی بیشتر برای گروههاو آیین های دینی بکار برده می شود ولی گاهی برای جریانات فرهنگی نیز اطلاق شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

dodangeh 'گرامی متاسفانه همه ی نوشته های شما در مورد زبان سومری و تاریخ و واژگان سومری غلط های آگاهانه ای است که از سوی پان ترک ترویج می شود و زمینه ...

پیشنهاد
٢

ارکینه کردن= آرشیو کردن = بایگانی کردن

پیشنهاد
٣

ارکینه کردن آرشیو کردن بایگانی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

بایگانی، ارکینه =arkine= به معنی نوشته وسندی که در ارک نگهداری می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جادو، یدی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

noserope = لگام ، دهانه ، دماغ بند، دمکا،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آمیختن ، در هم شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ریو: 1 - فریب حیله نیرنگ 2 - نامی از قهرامانان استوره ای ایرانی در شاهنامه به معنی قدرتمند و جسور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ِری=/rey/: در زبان های ایرانی /رِی/ به معنی خلوص ، در صد و اندازه وجود یک ماده در جسمی دیگر است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

را در زبان فارسی وپهلوی گاهی نقش شناسگر خالت مالکیت نیز بوده است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دستگرا ، سفالگر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

جوان ، تمیز، رنگی رو دار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

آوازی در هنگام عییب گرفتن، آوازی از روی تمسخر، عیب جویی مسخره کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

امضا؛ دستینه، امضا، شیرامز و شیرامگان دو واژه ایرانی باستان به معنی :امضا بوده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

شعر= شیر: در آغاز در ایران باستان به معنی ترانه بوده است که بعد ها به معنی سرود، چکامه بکار برده شده است معادل سامی اینواژه در زبانهای سامی یعنی عر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شگیفتن= چسبیدن ، دل سپردن . آرام و قرار گرفتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

شاسی= چوب های زیر ین ارابه در زمان باستان. چهارچوب ، قاب ، شاسی . شاسی یک واژه ایرانی است. بر خلاف باور فرهنگ نویسان که عموما این واژه را فرانسوی می ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

شار= گوی، حجمی حبابی گرد از شیشه ، گوی، گردانه ، جهان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چوبزنبور، رنبور دورد گر، زنبور نجار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

زنبور واژه ایرانی است که به برخی دیگر از زبانهای سامی نیز راه یافته است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

رسوب لردینه، لردینگی: رسوب شدگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

فاووت خوردنی ایرانی هست و در همه جای ایران کاربرد دارد