پیشنهاد‌های علی حقی بستان آباد (٤٩٢)

بازدید
١,١٦٧
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دَب: در زبان آذری به معنی روال ، رایج شدن ، مد، سنت هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

خور در زبانهای ایرانی باستان به معنی های زیر بوده است 1 - دمیدن، 2 - سوختن، آغاز به سوختن کردن 3 - خورشید 4 - سحرگاهان طلوع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زل به معنی تکان خوردن لرزیدن زلزله از این واژه است و در عربی وام واژ از زبانهای ایرانی است. در زبانهای سامی که عربی هم جزء آنها می باشد برابر نهاد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پادار ، مداوم، پیا پی، پی دار از واژگان پهلوی آذری بازمانده در زبان آذری است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پله گوش به معنی گوش بزرگ ؛ کسی که گوشهای بزرگ و پت و پهن و صاف و هموار دارد/ کنایه از نفهم بودن و خریت و نادانی بوده است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پله بدون تشدید به معنی 1 - �بزرگ� �نیرومند� 2 - بزرگ صاف شده ی هموار در زبان آذری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

یکی از واژگانی است که گفتگو ها و نوشته های بی مورد در باره آن زیاد شده است . تاسف بار است که نویسندگان ایرانی بدون درکی کامل از زبانشناسی تاریخی زبان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

/ ایب /: مقعد، بخشی از بدن که مدفوع از آن خارج می شود = امروزه در زبان فارسی به آن کون گفته می شود. و ایب دیگر از بکار بردن افتاده است اما: کون در اص ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گز اندر گز : به معنی طول ضرب در عرض ضرب اندازه ضلع های پیرامونی یک زمین یا هر چیز دیگر این اصطلاح در یمان کشاورزان و دهقانان در آذربایجان شرقی شهرس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

کور : همان /کوه/ است در شکل ایرانی غربی باستان اش. متضاد آن /هور/ است به معنی دشت در زبانهای ایرانی باستان. هور در زبان عربی وامواژه از زبانهای ایر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

foothills به معنی دامنه کوه و کوهپایه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگور ، رز، مو،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

گوره از واژهای ایرانی باستان است. آواگویه ای از غوره در آذربایجان هنوز هم گورا تلفظ می شود انگور نارس گور= انگور گوری: گونه ای از گونه های از انگور ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گور و گوری به معنی انگور هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کاخشوک به معنی داس ابزار درو کردن و درویدن می باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ساقه ، شاخه، بخش پایین بدن محل پیوند پا به نی بزرگ و زینگ پا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پته ، سند ، مدرک، نوشته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آس ئ به معنی سنگ است کلمات آسیاب و آسمان از این واژه درست شده اند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فلاخن، سنگ فلاخن، فلاخن،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دلو به معنی قابی برای حمل یک واژه ایرانی باستان هست زیرا: دلو در زمانهای قدیم به معنی ظرفی بوده است که از چرم درست می شده است برابر نهاد آن در زمان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از واژه های آذری ایرانی و بازمانده از زبان پهلوی آذری است به معنی : کیسه ، امحاء و احشا حیوانات و یا انسان، شکمبه حیوان گویونون باراتاسی توکولموش دی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به دلایل ( اش ) ، دیدگاهی خردمندانه است، به پشت گرمی خرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیواژ / بخشی از یک واژه است که به گونه ی آزاد آوایی کاربرد ندارد و با چسبیدن به کلمه پیش از خود بکار برده می شود همانند پیواژ . que به معنی/و/ در فرا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر نهاد فارسی average balance : به معنی میانگین همبر، میانگین برابرین می باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فلوس درختی که به آن خرنوب نیز گفته می شود. درختی بومی جنوب ایران و یونان روم صغیر ( ترکیه کنونی ) در کشورهای امریکای لاتین نیز گونه هایی از این درخت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

فریک یا فریه به معنی : مرغ ماده که بزرگتر از جوجه باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دژ= دَ ژ: به معنی های جمع شدن و یکی شدن و گردهم شدن دج شکل دگر گونی آوایی یافته آن می باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه تیشه ایرانی است و باز مانده ای از واژه /تیژی/ است به معنی : تیز و ربطی به دندان ندارد .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

قاتق = گاتگ کله ای ایرانی باستان آست از واژه سومری /گا/ به معنی شیر و /تق/ به معنی بسته و در کل به معنی /شیر بسته/ می باشد. و برابر نهاد ترکی آن یوغو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پبواچ و یا /چسبواج/که در زبانشناسی به آن cilitic گفته می شود. پیواج یک واچ ( حرف ) که به واژه ای دیگر می چسبد و بیشتر زمانها تکیه ندارد همانند: واچ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ciltic =, واژبست ، پبواچ و یا /چسبواج/را نیز به کار برد. cilitic: یک واچ ( حرف ) که به واژه ای دیگ می چسبد و بیشتر زمانها تکیه ندارد همانند: واچ/م/ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

گلگ = قلق= روش، برنامه داشتن، راهکار. رمز ( کلید )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برابر نهاد درست برایonomatopoeic . Bang and pop are onomatopoeic words 1. بنگ و پاپ واژگانی اندیش آوا ( آواندیش ) هستند. دوستان دقت فرمایند وقتی ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد من برای برابر نهادفارسی درست این واژه در مقوله های زبانشناسی 1 - اندیش آوا و 2 - آواندیش می باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

روحیه: برابر های فارسی برای روحیه با توجه به هر جمله ای می تواند: 1 - نای2 - ، خوی، 3 - حال، 4 - حوسله، 5 - رمق باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برابر نهاد پارسی این واژه می شود . سنجشگر ، سنجایه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سگرمه واژه ایرانی باستان است به معنی:1 خط 2 - چین و شکن ممتد، 3 - ، راه . واژه سگرمه= سه گرمه از این واژه شکل گرفته است سه خط پیشانی را سگرمه گویند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کوتاه نوشت :compound verb nominal element ) شناسک نامواره ای واژآمیخت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 - دهانه لگام، 2 - پیوند دهنده ، نقطه جوش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

گم به معنی بستن و به هم بستن می باشد همان لگام هست پوز بند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نگارش دیگر ( شاید درست تر ) از قاب به معنی ظرف چهار چوب : گاب تابلو ، قاب عکس بشگاب یا بشقاب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

واگویه یا تلفظ دیگری از قاچ به معنی تکه و پاره ای از چیزی همانند هندوانه پنیر با هر میوه یا خوردنی را می گویند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

نوگ تیز ، نی نی مانند سوزنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قاتق : برابر نهاد فارسی آن ماست میباشد . از دو جز قا/ به معنی شیر و/تق/ درست شده است واژه ای ایرانی باستان است برابر ترکی آن یوقورت هست که به زبانها ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

گارا در زبانهای ایرانی باستان به معنی وسیع گشاده بزرگ بوده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یکی دیگر از معنی های /گار/ بزرگ می باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پیچ و شکن ، نیم دایره ، فر، قوس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سایبان ، واژه های آلایش و آلودگی، آلوده از این واژه ساخته شده اند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سابش ٍ سابیدن ، سودن و ریز کردن2 - پیام ، نصیحت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

ساب: سوهان زدن و سودن و سابیدن