پیشنهاد‌های علی حقی بستان آباد (٤٦٩)

بازدید
١٧١
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

زردی در زبان فارسی چند معنی دارد 1 - روشنی، 2 - سبز بودن، 3 - بیماری زردی 4 - رنگ زرد بودن 5 - پست بودن حقیری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

هموک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زبان شناسی : گذشته گنگ: گذشته ساده و گذشته ناشناخته می توان ترجمه کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

معنی دیگر آن بفروش رساندن در مزایده ؛ کالایی را در جایی برای فروش گذاشتن . سبب فروش مال دیگران شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

کنشای سببی می باشد و به معنی : با دست کسی چیزی را به فروش رساندن سبب فروخته شدن چیزی با دست کسی دیگر شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

برابر با تخلیه کردن است ، در آوردن، بیرون کشیدن، از انچه که داشت محروم کردن، خالی کردن،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

پر از گناه، آبوده به گناه، 2 - نامدار، کسی که آوازه بد او همه رسیده است. با پراکنده فرق درد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبان ایرانی باستان به معنی خورشیدو آـفتاب است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

جنابی که داریوش را به یورش کننده معنی می فرمایید کمی اگر فرصت کردید کتاب بخوانید آفرین کتاب بخوانیم هر دو مان را عرض می کنیم. یورش واژه ی صد در صد تر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه ی آمیخته است و از دو جزء : آود تاو شکل گرفته است . در گذر زمان با دگر گونی آوایی روبرو شده و نمود آفتاب را به خود گرفته است. امروز آفتاب به معنی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

جای تابش نور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

استخوان پا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

1 - ارره= شوخی کننده مسخره باز وسیله برش دندانه دار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 - ارره= شوخی کننده مسخره باز وسیله برش دندانه دار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در ایران باستان چیرکینگ درخت انگور و خود انگور را می گفته اند : اما اکنون با گذشت زمان به گونه ای از انگور در بخش های جنوبی ایران گفته می شود انگور ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه باستانی ایرانی است به معنی: دهان گرداد گرد دهان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سنبله میانبرگ گل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

انباشتن، تپه کردن ، توده کردن، جمع کردن ، جمع و جور کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

نگار یعنی : کس ِ نیک و زیبا و سودمند. بقیه فرموده شباهت ها آوایی هستند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥١

سومری به ترکی هیچ ربطی ندارد تنها زبانی که سومری به آن ربط ندارد ترکی هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

زبان سومری زبانی است که به ترکی هیچ ربطی ندارد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

از واژه های باستان ایرانی است که 5000 سال دیرینگی دارد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

دبستان واژه ای دیرینه ایرانی هست ربطی به ادب و فحاشی ندارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در زبانشناسی یه معنی " پیکره" دگرگونی در عبارت و یا واژه ای که تنها یکبار رخ می دهد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

روغن کره در ایرانی میانه ماسکه هم گفته می شد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پولی که جهت پشتیبانی جمع می گردد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

ویراستار، دیبایشگر، دیباگر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ویراستاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

ضربه ، کوبیدن ، جدا افتاده ، چسبیده،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشتیبانی ، حمایت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در زبان های ایرانی باستان "داریوش" به معنی پشتیبانی کننده هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

ظرف ، کهنه، از کار افتاده، کالبد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سر به معنی:: بهتان و تهمت " واژه ی ایرانی هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

"پختن"

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از واژه های باستانی ایرانی است به معنی : "اوج" "بلندا" و "فراز"

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

یکی دیگر از معنی های "شدن " پذیرفتن و قبول کردن می باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

نام ایزد باستانی ایرانی در اوستا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

گوؤ پشت قوز کسی که پشت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در ایرانی باستان آلاد یعنی روح روان= اراد هم گفته شده است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اراد= در ایرانی باستان به روح می گفتند و نام فرشته ای است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ظرف آب ،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

چکیده شده ؛خالی شده پوک، پوچ شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

پوچ، پوک ، پوکیده، چوکیده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جلیقه ، تاب ؛، زیر پوش بند دار

پیشنهاد
٣

آنها شکاف های کوهستانها را می شناسند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

از کجا در آوردی اکدی این را؟ اکدی ها هم چنین واژه ای ندارند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

دریای مازندران

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

همسایگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مهستی: "بلند مرتبگی" شگوه ، عظمت، شوکت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نگاره واره 2 - نگاره سا