اسم - صفحه 61

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

فیروزمند/firuzmand/

پیروزمند، موفق، کامروا


پسر

فارسی، عربی
گل پاک/gol pāk/

گلِ پاکیزه و روشن و درخشان، ( مجاز ) زیباروی با طراوت و پاکیزه، مبرا از گناه، [گل، پاک = پاکیزه، رو ...


دختر

فارسی

گل
گل ریزان/golrizān/

گلریز، گل افشان، گلباران، مراسم گلریزی به سر عروس و د اماد یا به سر پهلوان در زورخانه، ( = گلباران )


دختر

فارسی

گل
گلبام/gol bām/

گلبانگ، نام لحنی از لحن های موسیقی ایران در قدیم، از الحان موسیقی قدیم ایران


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلمر/gol mor/

گلِ مُر، گیاهی درختچه ای گرمسیری از خانواده ی سماق، گلِ گیاه یا درختچه ی مُر، ( مجاز ) زیبا و لطیف، ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلور/golvar/

دارنده ی گل یا دارنده ی صفات گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، وَر ( پسوند دارندگی ) )


دختر

فارسی

طبیعت، گل
لبنا/lobnā/

درختی که از آن ماده رزینی بدست می آید، میعه، روانی، ( در گیاهی ) درختی که از آن میعه ی سائله به دست ...


دختر

عربی

طبیعت
تریتا/terita/

اولین پزشک ایرانی در اوستا


پسر

اوستایی
تلاطم/talātom/

آشفتگی


دختر

فارسی
تلین/tellin/

نام نوعی درخت افرا


دختر

فارسی
تیربد/tirbod/

فرمانده ی یک ستون کوچک تیر انداز


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
تیسان/tisan/

نام دو ستاره است


دختر

فارسی

کهکشانی
تیلکو/tilko/

بچه کوه


پسر

فارسی
ثمیله/samile/

سرمه کشیده، ثمیلا


دختر

عربی
جاودان/jāv(e)dān/

همیشگی، جاویدان، ابدی، پایدار، ( = جاویدان )


پسر

فارسی
حاذق/hāzeq/

زیرک و دانا در کاری، ماهر، استاد، مجرب، ( عربی )، کارآزموده و دارای تجربه ی کافی در دانش یا فنی، چی ...


پسر

عربی
حارس/hāres/

حفظ کننده، نگه دارنده، نگهبان، پاسبان، محافظ


پسر

عربی
حامد حسین/h.-hoseyn/

ترکیب دو اسم حامد و حسین ( ستایشگر و خوب )، از نام های مرکب، حامد و حسین، ( اعلام ) حامدحسین، سیدمح ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
حامیم/hamim/

ستوده و با عظمت


پسر

عربی
حلاوت/halāvat/

دلچسب بودن، دلپذیر بودن، دلپذیری، شیرین بودن، شیرینی، شیرین شدن، ( به مجاز ) خوشایند و دلچسب بودن، ...


دختر

عربی
حلیفه/halife/

زن قرین و همراه، زن هم قسم


دختر

عربی
حنون/hanun/

صدای باد، مهربان


دختر

عربی
خدیر/khadir/

حسن و خوبی


پسر

عربی
خستو/kha(o)stu/

کسی که به امری اقرار و اعتراف می کند، مقر، معترف، اقرارکننده


پسر

فارسی
خوبرخ/khub rokh/

زیبارو، ( در قدیم ) خوب رو ( ی )


دختر

فارسی
خورداد/khor dād/

خرداد، ماه سوم از سال شمسی، روز ششم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، ( = خرداد )


پسر

فارسی
خورشاد/khoršād/

خورشید، ( به مجاز ) آفتاب


پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
خوشابه/kho(u)šābe/

خوشاب، درخشان، تر و تازه، روشن، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به خوشاب


دختر

فارسی
دائمه/dā’me/

همیشگی، جاویدان


دختر

عربی
داد بین/dād bin/

نگرنده از روی عدل و داد، ( در قدیم ) حق بین، ( اَعلام ) نام حکیمی پارسی در عهد پادشاهان پیشدادی


پسر

فارسی
داریس/dāris/

صورت دیگر نام داریوش به معنی دارنده ی نیکی، صورتی دیگر از کلمه داریوش به معنی دارنده ی نیکی، داریوش


پسر

فارسی
در تاج/dartāj/

گل آفتاب گردان، ( در عربی ) عین الشمس، ( در انگلیسی ) sun flower


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، گل
دژار/dazhar/

دزار، بنا، معمار


پسر

فارسی
دسپینا/despina/

ملکه دسپینا، دختر کالوژان و همسر مسیحی اوزون حسن


دختر

لاتین
دعبل/deebal/

ماده شتر نیرومند، نام یکی از شاعران شیعه، ( اَعلام ) دِعبل خزاعی [، قمری] شاعر شیعی عرب، که شعرهایی ...


پسر

عربی
دل آرای/del ārāy/

دل آرا، محبوب، معشوق، ( = دل آرا )، ← دل آرا


دختر

فارسی
دل بیدار/del bidār/

آگاه، بیدار دل، روشن ضمیر


دختر

فارسی
دلان/delān/

منسوب به دل، ( مجاز ) از جنس روح و جان، [دل= ( به مجاز ) نماد درونی ترین بخش وجود یا عمق جان که نشا ...


دختر

فارسی
دوستدار/dust dār/

دوستار، خیرخواه، یار مهربان، خواهان، ( = دوستار )، ← دوستار


پسر

فارسی
دیبارخ/d.-rokh/

دیباروی، که چهره ای دارد چون دیبا از لطافت و زیبائی، دیباچهر، ( = دیباچهر )، ← دیباچهر


دختر

فارسی
دیده/dide/

آنچه دیده شده است، ( مجاز ) چشم، نگاه، نظر، دید


دختر

فارسی
دین به/din beh/

دین بهتر، کیش و آیین برتر، دینِ بهتر، کیش و آیینِ برتر، ( در قدیم ) دین زرتشتی، ( در قدیم ) ( به مج ...


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
دین دار/din dār/

کسی که دارای دین و آیینی باشد، متدین، متدین بدین اسلام، متقی، با تقوی، آن که به مبانی دینی اعتقاد د ...


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
ذهین/zahin/

زیرک


پسر

عربی
راثین/rāsin/

سردار ایرانی که از گزنفون شکست خورد، سردار سپاه ایران درجنگ با سردار «سدمونی »


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رادف/rādef/

پیروی کننده، پیرو


پسر

عربی
راسان/rasan/

دوباره برخواستن و کوهستان


پسر

کردی
راسین/rasin/

نام یکی از سرداران ایرانی


پسر

فارسی
رامند/rāmand/

نام نوایی و لحنی در موسیقی ایرانی، ( اعلام ) ) از روستاهای خارج از محوطه ی بخارا در عهد رودکی، ) یک ...


پسر

فارسی

هنری
راکان/rakan/

نام محلی در کنار راه قزوین و همدان


پسر

فرانسوی
رخ فروز/rokh foruz/

شادی آور و موجب روشنی چهره، ( در گاه شماری ) روز هفتم از هر ماه شمسی، روز هفتم از ماههای ملکی


دختر

فارسی
رخام/rokhām/

سنگ سپید، سنگ سپید و نرم


پسر

فارسی

طبیعت
رزم آرا/razm ārā/

جنگجویِ زبردست، ( در قدیم ) جنگجویی که در جنگ هنرنمایی می کند


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رزمهر/raz mehr/

نام پسر سوخره سردار جنگی در ایرانِ باستان، ( اَعلام ) نام پسر سوخره سردار جنگی در ایرانِ باستان و ا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رستان/rastan/

آزاد و رها


پسر

فارسی
ره بین/rahbin/

راه بین، راه شناس، ( = راه بین )، ( در قدیم ) ( به مجاز ) دانا، عارف، آگاه از حقایق امور، راه نما، ...


پسر

فارسی
روحان/rohan/

پاک و مقدس


پسر

فارسی، عربی
زاد مهر/zād mehr/

نام یکی از نوازندگان ایرانی، ( زاد = آزاد، مهر )، ( اَعلام ) یکی از خنیاگران، سرایندگان و نوازندگان ...


پسر

فارسی
زادان/zādān/

منسوب به آزاد، آزاد و آزاده، ( زاد = آزاد، ان ( پسوند نسبت ) )، ( اَعلام ) سرسلسله ی زادنیان در عصر ...


پسر

فارسی
زر بار/zar bār/

زربخش، آن که زر بارد، آن که زر از دستش بارد و زر بخشد


دختر

فارسی
زرفام/zar fām/

به رنگ زر، طلایی، ( زر، فام ( پسوند ) )


دختر

فارسی
زکیا/zakiyā/

کارد، هزوارش سگینا و سکینا و تصحیف شده ی سکینا ( زکینا )، ( در پهلوی ) به معنی کارت ( کارد )


دختر

فارسی
سائب/saeb/

روان، شتابان


پسر

عربی
ساراب/sārāb/

نام دهی در شهر بابک یزد


دختر

فارسی
سامال/samal/

نسیم


دختر

ترکی
سامعه/sāme'e/

شنوا


دختر

عربی
ساید/sāyed/

مهتر، سرور


پسر

عربی
سپه ران/sepahrān/

سپهر، آسمان، فلک، حرکت دهنده ی سپاه، فرمانده سپاه


پسر

فارسی
لیوزاد/liyozad/

نام دختر آدم


دختر

فارسی
ماتیا/matya/

چشم ماه


پسر

فارسی
مادح/madeh/

ستایشگر و مدح کننده


پسر

عربی
ماهینه/māhine/

منسوب به ماه، ( به مجاز ) زیبا و دوست داشتنی، ( ماه، اینه ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مبرز/mobarrez/

فائق، برتر، برجسته، ممتاز، برتر و ممتاز از دیگران


پسر

عربی
محتشمه/mohtašame/

دارای حشمت و شکوه، ( عربی ) ( مؤنث محتشم )، ( محتشم، و


دختر

عربی
محمد افشین/m.-afšin/

ترکیب دو اسم محمد و افشین ( ستوده و لقب پادشاهان اسروشنه )، از نام های مرکب، ا محمّد و افشین


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد ثامن/m.-samen/

ترکیب دو اسم محمد و ثامن ( ستوده و هشتمین )


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
محیان/mehyan/

وقت و هنگام چیزی


دختر

فارسی
مدبر/modabber/

تدبیرکننده، باتدبیر، چاره جو، از نام های خداوند، اندیشمند، چاره گر، از نام ها و صفات خداوند، ( در ق ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
مدحت/medhat/

آنچه به آن کسی رابستایند، ستایش، مدح


دختر

عربی
مطیعا/motieā/

منسوب به مطیع، ( به مجاز ) کسی که فرمانبردار و مطیع است، ( عربی ـ فارسی ) ( مطیع = اطاعت کننده، فرم ...


پسر

فارسی، عربی
معیر/moeayyer/

سنجیده شده، نوعی پارچه ی ابریشمی منقش، عیارگیر، ( در تصدی دیوانی ) در دوره ی قاجار مسئول ضراب خانه ...


پسر

عربی
مغیث/moqis/

فریادرس، یاری کننده، نامی ازنام های خدای تعالی، از نام های خداوند


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
ممدوح/mamdoh/

ستایش شده، ستوده شده، پسندیده، آن که در شعر مدح یا ستایش شده باشد، تحسین شده


پسر

عربی
منیف/monif/

مرتفع، بلند، برآمده، افراخته، بزرگ، والا، بلندمرتبه


پسر

عربی
مهادا/mehādā/

مهاد، گهواره، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مِهاد، مِهاد


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
مهاندخت/mehān dokht/

دخترِ بزرگان، ( به مجاز ) بزرگ زاده، ( مِهان، دخت = دختر )، ( اَعلام ) مادر فیروزبن مهران دختر یزدا ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
مهر تابان/mehr-taban/

خورشید درخشان


دختر

فارسی
مهرپرور/m.-parvar/

ترکیب دو اسم مهر و پرور ( خورشید و پرورش دادن )، پرورنده ی محبت و دوستی، مهر انگیز، ( به مجاز ) زیب ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرمند/m.-mand/

دارای مهر، بامحبت، دوست، ( مهر، مند ( پسوند دارندگی ) )، دارای مِهر


پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهینا/mahinā/

مهین، منسوب به ماه، زیباروی، بزرگترین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مهین


دختر

فارسی

کهکشانی
مواهب/mavāheb/

موهبت ها، بخشش ها و انعام ها، موهبت


دختر

عربی
میناگون/m.-gun/

سبز رنگ، به رنگ مینا، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت، ( مینا، گون ( پسوند شباهت ) )، مانند مینا، شبیه ...


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت، گل
میناوش/m.-vaš/

جلا داده و صیقل شده، شبیه به شیشه ٔ کبود، ( مینا، وش ( پسوند شباهت ) )، مانند مینا، شبیه به مینا، م ...


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت، گل
نایره/nāyere/

آتش برافروخته، ( مجاز ) فتنۀ برپاشده، ( مجاز ) کینه و دشمنی، شعله ی آتش، و معمولاً مشبه به هر چیز د ...


دختر

عربی
نبراس/nebrās/

چراغ، مصباح، سرنیزه


دختر

عربی
نزیهه/nazihe/

نزیه، پاکیزه، ( مؤنث نزیه )


دختر

عربی
نستهن/nastahan/

نستیهن، پهلوانی تورانی، ( اَعلام ) پهلوان تورانی، پسر ویسه و برادر پیران


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
نسرینه/nasrine/

نسرین، ( به مجاز ) صورت معشوق، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نسرین


دختر

فارسی

طبیعت، گل
نسیبا/nasibā/

صاحب نسب، اصیل، ( نسیب = صاحب نَسَب، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نسیب، ( به مجاز ) صاحب اصل و نَسَ ...


دختر

فارسی، عربی
نفحه/nafhe/

بوی خوش، نفس، دم، وزش باد


دختر

عربی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها