اسم - صفحه 60
نصیحت، پند
پسر
فارسی اندیش
اندیشه، اندیشمند، اندیشیدن، استفاده کردنِ آگاهانه از ذهن برای شکل دادن به تصورات و مفاهیم مربوط به ...
پسر
فارسی سارینه
پاک و خالص
دختر
فارسی سازک
ساز کوچک
دختر
فارسی
پرنده، هنری سازین
نام روستایی در نزدیکی زنجان
دختر
فارسی ساشا
مدافع و محافظ مردان، ریشه اصلی نام ساشا یونانی است اما در زبانهای روسی و فرانسه و انگلیسی بکاربرده ...
دختر، پسر
یونانی ساطعه
درخشنده، روشن، مؤنث ساطع
دختر
عربی سالسا
تند و تیز، نوعی سسس اسپانیایی
دختر
لاتین سالویا
نام گلی است
دختر
لاتین
گل سامانتا
دختر آسمانی
دختر
لاتین سامره
افسانه سرا، گوینده افسانه، قصه گو، مؤنث سامر، نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع ...
دختر
عربی سامیان
نام روستایی در نزدیکی اردبیل
پسر
فارسی سانوا
دختر خوش سخن، بانویی که شیرین حرف می زند
دختر
فارسی سانک
شبیه کوچک
پسر
فارسی ساوند
نام روستایی در نزدیکی کرمان
دختر
فارسی ساوه
نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام دلاور تورانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
پسر
فارسی ساکار
بی پیرایه
دختر
کردی سایتا
مثلِ سایه، مانندِ سایه
دختر
فارسی سایروس
سیروس یا کوروش
پسر
لاتین، انگلیسی ساینه
در گویش مازندران سایه
دختر
فارسی سبارو
کبوتر
دختر
فارسی
پرنده سبحان قلی
سبحان ( عربی ) + قلی ( ترکی ) بنده سبحان، بنده خداوند
پسر
عربی، ترکی سبزه ٔ بهار
سبزه ای که در فصل بهار می روید، بهار سبز و خرم
دختر
فارسی سپاکو
زن چوپانی که که کورش کبیر به او سپرده شده بود که او را بکشد، نام همسر چوپانی که کوروش را به او سپرد ...
دختر
فارسی سپنسار
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ستاتیرا
استاتیرا، همسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) دختر داریوش سوم، زن اسکندر، زن اردشیر، مادر ار ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ستایان
ستایش کننده
پسر
فارسی سرگل
اولین گل، بهترین از هر چیز
دختر
فارسی
طبیعت سرمین
محجوب و باحیا
دختر
ترکی سروجهان
نام دختر فتحعلی شاه قاجار
دختر
فارسی سرکب
نام یکی از موسیقیدانان بزرگ در دوران ساسانیان
پسر
فارسی سرینا
نور خورشید، آفتاب
دختر
فارسی سفندارمذ
نام یکی از امشاسپندان در دین زرتشتی
پسر
فارسی سلجوق
نام جد خاندان سلجوقیان
پسر
ترکی سلدوز
نام یکی از امرای مغول در دوره غازان خان
پسر
مغولی سلطانه
فرمانروا، پادشاه
دختر
عربی سلمه
زن نازک اندام، نام گیاهی است
دختر
فارسی، عربی سلن
خدای ماه
دختر
یونانی سلیا
بهشتی و آسمانی
دختر
لاتین سمن پیکر
آن که اندامی سفید و لطف چون سمن دارد
دختر
فارسی سمن چهره
آن که چهره ای سفید و لطیف چون سمن دارد
دختر
فارسی سمن سیما
سمن ( فارسی ) + سیما ( عربی )، سمن چهره
دختر
فارسی سموئیل
نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، مسموع از خدا
پسر
عبری
مذهبی و قرآنی سنار
عروس، زنِ پسر که عروس شده باشد، ( در ترکی ) گلین
دختر
ترکی سندوس
نام خواهر خشایارشاه پادشاه هخامنشی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن سهره
از شخصیتهای شاهنامه، سرخه، نام پسر افراسیاب تورانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سوان
نام دریاچه ای در ارمنستان
دختر، پسر
ارمنی رادمنش
دارای منش راد، سخی، کریم، سخاپیشه، کریم الطبع، سخاوت پیشه و جوانمرد
پسر
فارسی راغبه
زن مایل و راغب، زن طمعکار، ( عربی ) ( مؤنث راغب )، ن، ک، راغب
دختر
عربی رافده
بخشنده و بزرگوار و ارجمند، یاری کننده، اعانت کننده، ( عربی )
دختر
عربی راهبر
راهنما، بلد راه، بلد
پسر
فارسی رزمجو
جنگجو، دلیر، ( به مجاز ) دلیر و شجاع
پسر
فارسی رضوا
نام یک کوه، ( منسوب به رَضوی ) نام کوهی میانِ مدینه و ینبع در جزیرةالعرب
دختر
عربی رفیف
نم نم باران
دختر
عربی رهوا
آرام گرفتن
پسر
عربی ریحانا
گل خوشبو
دختر
فارسی، عربی
گل زافر
نام یکی از اصحاب امام جعفر صادق ( ع )، ( اَعلام ) نام یکی از اصحاب امام جعفر صادق ( ع ) و چند تن از ...
پسر
عربی زرسا
مانند زر
دختر
فارسی زلاله
منسوب به زلال، شفاف، ( زلال، ه ( نسبت ) )
دختر
فارسی، عربی سارونه
درخت انگور، رَز، تاک
دختر
فارسی
طبیعت سامع
شنونده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ساهی
آسمان صاف
پسر
کردی سبحات
انوار پروردگار و جلالت او
پسر
عربی سبوح
بسیار پاک، از نام های پروردگار
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سبکتکین
سبک قدم، نیک قدم، سبکتگین، ( اَعلام ) نام پدر سلطان محمود غزنوی و مؤسس سلسله غزنویان
پسر
مغولی سخا
سخاوت، ( = سخاوت )
پسر
عربی سدانت
پرده داری و دربانی و خدمت کعبه
پسر
عربی سرگیس
رنگین کمان
دختر
فارسی سروشه
منسوب به سروش، فرشته ی پیام آور، ( سروش، ه ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی سمن سا
آن که شبیه سمن است و دارای چهره ای سفید، ( سَمن، سا ( پسوند شباهت ) )، آن که شبیه سمن است و دارای چ ...
دختر
فارسی سیاف
جنگاورِ شمشیرزن
پسر
عربی شائق
راغب، مشتاق، آرزومند، ( = شایق )، کسی که شخص به دیدن او مشتاق باشد، خاطرخواه
پسر
عربی شادبخت
خوشبخت، نیک بخت
دختر
فارسی شافی
شفا دهنده، نجات دهنده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی شاه فر
شکوه شاهانه، شاه باشکوه
پسر
فارسی شاهوند
دارای نشان شاهی
پسر
فارسی شعرا
دو ستاره در صورت فلکی، ( = شِعری )، ( در نجوم ) دو ستاره در صورت فلکی کلب اکبر و کلب اصغر
دختر
عربی
کهکشانی شعف
شادی، خوشحالی، شادمانی
دختر
عربی شهیدا
شاهد، حاضر، کسی که در راه خدا کشته شود، ( شهید، الف اسم ساز )، ( در عرفان ) آن که در پرتو تجلیات مع ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی شکورا
منسوب به شکور، بسیار شکر کننده، ( شکور، ا ( پسوند یا اسم ساز ) )
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی شکوه مند
با شکوه
پسر
فارسی صلا
نماز، ( در قدیم ) دعوت کردن از کسی یا کسانی برای انجام کاری یا برای غذا خوردن
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی صوما
روزه
دختر
عربی طائر
پرنده
پسر
عربی
پرنده، مذهبی و قرآنی عترت
خویشاوندان، نزدیکان
دختر
عربی عدیل
بی همتا
پسر
عربی عشا
آغاز تاریکی بعد از غروب آفتاب، ( در قدیم ) زمانِ میان غروب آفتاب و طلوع فجر، شبانگاه، شامگاه
دختر
عربی عطرآگین
دارای بوی خوش، معطر، خوشبو، ( به مجاز ) دلپذیر و خوش
دختر
فارسی، عربی علی طه
ترکیب دو اسم علی و طه ( شریف و طاها )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی علی فؤاد
ترکیب دو اسم علی و فواد ( شریف و قلب )، از نام های مرکب، ا علی و فؤاد
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی علیم ا
علیم، دانا، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی غفران
بخشایش و آمرزشِ گناهان، آمرزیدن، آمرزش
پسر
عربی فانید
پانید، شکر سرخ، نام نوعی حلوا، ( = پانید )
دختر
عربی فرا
برخوردار از فرّ ایزدی، [فرّ ( اوستایی ) = فروغ یا موهبت ایزدی، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به فرّ، که ...
دختر
فارسی فرامین
فرمان ها، اوامر، ( معرب از فارسی، جمع فرمان ) فرمان ها
پسر
فارسی فردید
بلند نظر، زیبانگر، [ ( فر = شکوه و جلال، دید = ( به مجاز ) نگرش، نظر ) ] ( به مجاز ) بلند نظر، بزرگ ...
پسر
فارسی فرگان
جشن با شکوه
پسر
فارسی فرگاه
پیشگاه باشکوه
پسر
فارسی فرهومند
مرد نورانی، مرد نورانی را می گویند و آن را فرمند نیز گویند، فرمند و فرهمند
پسر
فارسی فریاب
دارای شکوه و جلال، ( فر = شکوه و جلال، یاب ( جزء پسین ) = یابنده )، یابنده ی شکوه و جلال
پسر
فارسی