مغیث


مترادف مغیث: فریادرس، یاری کننده، یاریگر

معنی انگلیسی:
helping, helper, (one) who helps

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

مغیث. [ م ُ ] ( ع ص ) فریادرسنده. ( مهذب الاسماء ). فریادرس. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). صارِخ. صَریخ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
شارب خمر است و سالوس و خبیث
مر مریدان را کجا باشد مغیث.
مولوی ( مثنوی چ خاور ص 129 ).
|| ( اِ ) نام معجونی که آن را معجون ابی مسلم نامند و آن مُسکّن همه ٔدردهاست. ( از بحر الجواهر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

مغیث. [ م َ ] ( ع ص ) گیاه بر زمین افتاده از شدت باران. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || مرد شریر. ( از اقرب الموارد ).

مغیث. [ م ُ ] ( اِخ ) نامی ازنامهای خدای تعالی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

مغیث. [ م ُ ] ( اِخ ) اسم وادیی است که قوم عاد در آن به هلاکت رسید. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

فریادرس
( اسم ) بفریاد رسنده یاری کننده فریاد رس
اسم و ادبی است که قوم عاد در آن به هلاکت رسید .

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) به فریاد رسنده ، یاری - کننده .

فرهنگ عمید

فریادرس.

پیشنهاد کاربران

�مغیث� از القاب امام زمان ( عج ) به معنای فریادرس

بپرس