اسم پسر با حرف ر - صفحه 2
نام مردی در منظومه ویس و رامین، ( رَفید، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به رفید، یار و یاور، مساعد و کمک ...
دختر، پسر
فارسی، عربی رهام الدین
بارانِ دین، ( به مجاز ) نعمت و بخشش دین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رهامیر
ترکیبی از اسم های رهام و امیر
پسر
فارسی، عربی رهوا
آرام گرفتن
پسر
عربی رهیار
راه شناس، راه نما، دارنده ی راه
پسر
فارسی روان مهر
ویژگی کسی که دارای جان و روح مهربان است، ( روان = جان، روح، مهر= محبت، دوستی، مهربانی )، کسی که روح ...
پسر
فارسی روچیار
آفتاب، زمانه، روزگار، ( کردی ) ( = روجیار، rojyār ) آفتاب
پسر
کردی
کهکشانی روزمهر
خورشید روز، درخشان، ( به مجاز ) مهر تابناک، مهر و عشق روشن و تابنده
پسر
فارسی روزک
روز کوتاه، لقب یکی از پسران شاه عباس پادشاه صفوی
پسر
فارسی روشام
برازنده، شایسته، لایق
پسر
فارسی روشاک
نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر مقدونی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن روشن مهر
خورشید درخشان، خورشیدِ درخشان
پسر، دختر
فارسی روماک
صادق و درست کردار، در گویش مازندران راست و منظم
پسر
مازندرانی، فارسی روهام
نام یکی از پهلوانان ایرانی در شاهنامه فردوسی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رکسار
پهلوان، قدرتمند، نام یکی ازپهلوانان افسانه ای ایران باستان و نام افسانه ای به همین نام
پسر
فارسی ریباز
رهگذر
پسر
کردی ریبوار
رهگذر، مسافر
پسر
کردی ریبین
رهبر و راهنما
پسر
کردی ریژوان
راه و میعادگاه عاشقان
پسر
کردی راحم
کسی که رحمت می آورد، رحم کننده، بخشاینده، آمرزنده، مهربان، ( در قدیم ) رحمت آورنده، دل سوزاننده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رادمرد
سخاوتمند، جوانمرد، کریم الطبع، آزادمرد، ( = جوانمرد )
پسر
فارسی رامح
صاحب نیزه، نیزه زن
پسر
عربی راکع
رکوع کننده، خم شونده، سرفرودآورنده، فروتنی کننده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رغد
خوش و فراخ
دختر، پسر
عربی رئو
مهربان، عاطفه، از نامهای خداوند
پسر
عربی رابونا
بزرگتر
پسر
فارسی رابین
معتمد
پسر
کردی رادبرزین
ترکیب دو اسم راد و برزین ( جوانمرد و آتش )، جوانمردِ بلند مرتبه، ( اَعلام ) یکی از نجبای ایرانیان م ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رادمین
جوان مرد کوچک، بخشنده
پسر
کردی رادیان
منسوب به راد
پسر
فارسی رازبین
بیننده راز، واقف به اسرار نهانی
پسر
فارسی رافائل
شکوهمند
پسر
عبری رام برزین
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان و مشاوران درگاه خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی رامون
راهبر، راهنما، هدایت کننده
پسر
فارسی رایان
نام کوهی در حجاز، راهنما
دختر، پسر
عربی، فارسی رایمن
فرد دانا و باهوش
پسر
فارسی رجب
نام ماه هفتم از سال قمری
پسر
عربی رزق الله
روزی ای که خداوند می دهد
پسر
عربی رزمان
نام یکی از سرداران دیلمیان
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رشنواد
راستگویی، نام سپهسالار همای چهرآزاد و مادر بهمن، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی در زمان همای ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رفیع الدین
دارای مقام و مرتبه بلند در دین، بلند پایه در دین، ( اَعلام ) نام چند تن از مشاهیر
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رمضان
ماه نهم از ماه های قمری، ماه روزه، سنگ گرم و سوزان، نام ماه نهم از سال قمری
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رودک
پسر دوست داشتنی و محبوب، ( رود= فرزند به ویژه پسر، ک/، ak/ ( پسوند تحبیب و نسبت ) )، ( اعلام ) نامِ ...
پسر
فارسی روزبهان
روزبه، نام شیخ شطاح عارف بزرگ قرن ششم، ( اَعلام ) روزبهان بقلی: ( = ابومحمّد ) از عارفان [قرن و هجر ...
پسر
فارسی روهان
نیک سیرت و پارسا، زاهدان دین زرتشت را گویند، مرکب از روه به معنای سیرت نیک + پسوند نسبت
پسر
فارسی ریبار
رهگذر
پسر
کردی رائ ف
بسیار مهربان
پسر
عربی رادمنش
دارای منش راد، سخی، کریم، سخاپیشه، کریم الطبع، سخاوت پیشه و جوانمرد
پسر
فارسی رافد
یاری گر، اعانت کننده، عطاکننده، دهنده، کسی که در غیاب ملک جانشین و قائم مقام وی گردد، ( اسم فاعل رَ ...
پسر
عربی راهبر
راهنما، بلد راه، بلد
پسر
فارسی رزمجو
جنگجو، دلیر، ( به مجاز ) دلیر و شجاع
پسر
فارسی رویین تن
دارای بدنی که سلاح بر آن کارگر نباشد، ( در قدیم ) دارای بدنه ای از روی، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ریکان
نام روستایی در نزدیکی جهرم
دختر، پسر
فارسی رای مند
صاحب نظر و دانا
پسر
فارسی رخام
سنگ سپید، سنگ سپید و نرم
پسر
فارسی
طبیعت رزم آرا
جنگجویِ زبردست، ( در قدیم ) جنگجویی که در جنگ هنرنمایی می کند
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رشتاک
رستاک، شاخه ای که از بیخ درخت بر آمده، ( = رستاک )، شاخه ای که از بیخ درخت بر آمده و راست رسته باشد
پسر
فارسی رهبان
محافظ راه، نگهبان راه، ( به مجاز ) راهنما، [اگر رهبان ( عربی ) باشد به معنی آن که در ترس از خدا مبا ...
پسر
فارسی رهور
راهوار، ( به مجاز ) چابک
پسر
فارسی روزبان
دربانِ کاخ شاه، نگهبان، ( در قدیم ) آن که در درگاه کاخ شاه پاسبانی می کرد
پسر
فارسی
تاریخی و کهن راثین
سردار ایرانی که از گزنفون شکست خورد، سردار سپاه ایران درجنگ با سردار «سدمونی »
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رادف
پیروی کننده، پیرو
پسر
عربی رازدار
کسی که رازی را حفظ می کند، رازبان، رازنگه دار، سِرنگه دار، کسی که رازی دارد، دارای راز، آن که اسرار ...
پسر
فارسی راسان
دوباره برخواستن و کوهستان
پسر
کردی راسخ
برقرار، استوار، پابرجا
پسر
عربی راسین
نام یکی از سرداران ایرانی
پسر
فارسی راضی
خشنود، قانع
پسر
عربی رام
مأنوس، موافق، سازگار، شاد و خوشحال، نام روز بیست و یکم از هر ماه خورشیدی در ایران قدیم، خوگیر، الفت ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رامند
نام نوایی و لحنی در موسیقی ایرانی، ( اعلام ) ) از روستاهای خارج از محوطه ی بخارا در عهد رودکی، ) یک ...
پسر
فارسی
هنری راوی
نقل کننده ی حدیث و حکایت، ( در قدیم ) آن که شعر شاعری را در بارگاه حاکمان یا در بازار برای مردم می ...
پسر
عربی راکان
نام محلی در کنار راه قزوین و همدان
پسر
فرانسوی رزمهر
نام پسر سوخره سردار جنگی در ایرانِ باستان، ( اَعلام ) نام پسر سوخره سردار جنگی در ایرانِ باستان و ا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رزین
محکم، استوار، متین، باوقار، ساکت، آرام، موقر، سنگین، خوش نظر، خوش فکر، نیک رأی، ( اَعلام ) نام دو ر ...
دختر، پسر
عربی رستان
آزاد و رها
پسر
فارسی رستین
نجات و رهایی بخش
پسر
سانسکریت رقیب
آن که می کوشد در به دست آوردن امتیازی، از یک یا چند نفر پیشی بگیرد، آن که با یک یا چند نفر درباره ی ...
پسر
عربی رمزی
منسوب به رمز، به صورت رمز، نهانی، پوشیده، ( اَعلام ) ) شیخ محمّد هادی رمزی کاشانی: شاعر [قرن هجری]، ...
پسر
فارسی، عربی ره بین
راه بین، راه شناس، ( = راه بین )، ( در قدیم ) ( به مجاز ) دانا، عارف، آگاه از حقایق امور، راه نما، ...
پسر
فارسی رهنما
راه نما، بلد راه، دلیل
پسر
فارسی روانبخش
روح بخش، جان بخش، از صفات پروردگار
پسر
فارسی روحان
پاک و مقدس
پسر
فارسی، عربی روزگار
ایام، زمان
پسر
فارسی ریو
ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی، و داماد طوس سپهسالار ای ...
پسر
فارسی رابر
پیشوا و رهبر
پسر
کردی راشن
آرامنده، ثابت و برجای، انعام، پاداش، ثابت
پسر
عربی
تاریخی و کهن راویز
نام یک درخت، ( اَعلام ) نام درختی معروف به اشترخار یا اشترغار، خارشتر
پسر، دختر
فارسی
طبیعت رایا
آن که خداوند به او توجه دارد، ( رای = فکر، اندیشه، تأمل + الف ( اسم ساز ) )، ( به مجاز ) فکر و اندی ...
پسر
عبری رایکا
محبوب، مطلوب، ریکا، ( گیلکی ) ( = ریکا ) به معنی پسر، محبوب و مطلوب
پسر، دختر
فارسی، مازندرانی ربن
یکدست یک اندازه ( نگارش کردی
پسر
کردی رستار
نجات یافته، رها شده
پسر
فارسی رستهم
رستم، در زبان قدیم ایرانی مرکب از رس ( بالش، نمو ) + تهم ( دلیر، پهلوان )، نام پهلوان شاهنامه
پسر
فارسی رشیدا
از خطاطان نامی ایران، رشید ( عربی ) + ا ( فارسی ) نام یکی از استادان خط نستعلیق در قرن یازدهم که خو ...
پسر
فارسی، عربی رشیدالدین
آن که در دفاع از دین دارای رشادت و شجاعت است، رشد یافته و بالنده در امور دین، صاحب رأی و عقیده در د ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رضی الدین
پسندیده ی آیین و دین، ( اَعلام ) ) رضی الدین استرآبادی [قرن هجری] زبان شناس ایرانی، مؤلف شرح کافیه ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رمیار
رامیار
پسر
فارسی رهیاب
راه یاب، آن که به جایی راه پیدا می کند، ( = راه یاب ) آن که به جایی یا مقصودی راه پیدا می کند
پسر
فارسی روما
آسمان
دختر، پسر
فارسی، آشوری ریونیز
نام پسرکیکاووس و داماد طوس، ریو، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن