رزین

/rezin/

مترادف رزین: آرام، بارزانت، باوقار، سنگین، متین، موقر، وزین، بردبار، حلیم، شکیبا، صابر، صبور، گرانمایه

معنی انگلیسی:
gum, resin, firm, sedate, rosin

فرهنگ اسم ها

اسم: رزین (دختر، پسر) (عربی) (تلفظ: razin) (فارسی: رَزین) (انگلیسی: razin)
معنی: محکم، استوار، متین، باوقار، ساکت، آرام، موقر، سنگین، خوش نظر، خوش فکر، نیک رأی، ( اَعلام ) نام دو روستا در شهرستان های اهر و کرمانشاه
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم دختر، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

رزین. [ رَ ] ( ع ص ) محکم و استوارو مضبوط. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). در فارسی به معنی استوار مستعمل است. ( غیاث اللغات از کشف اللغات و منتخب اللغات و صراح اللغة ). استوار. ( مقدمه ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 2 ) ( از شعوری ج 2 ص 12 ). محکم و استوار. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). موقر. وقور. سنگین و استوار. متین. محکم. مستحکم. متقن. وزین. ( یادداشت مؤلف ) :
بر خویش از پی آن گفتم کامروز چو من
کس نداند خوی آن نیکخوی راد و رزین.
فرخی.
هیبتی دارد چنان کاندر مصاف آید پدید
هیبت اندر عقل و هوش و رای مردان رزین.
فرخی.
چون قد تو عالی و چو روی تو گشاده
چون عهد تو نیکو و چو حلم تو رزین است.
منوچهری.
بهشت و دوزخت در آستین است
چنین دانی اگر رایت رزین است.
ناصرخسرو.
تو ای ناصبی جز که نامی نداری
از این شهره دین رزین محمد.
ناصرخسرو.
- رای رزین ؛ رای محکم و استوار. ( ناظم الاطباء ) :
بهشت و دوزخی دیگر جز این نیست
جز این داند که با رای رزین نیست.
ناصرخسرو.
از سر رای رزین و حزم متین بر قضیت عقل و منهاج رشد سخن می راند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 260 ).
|| صاحب وقار و بردبار و آرمیده. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( از کشف اللغات ) ( از منتخب اللغات ) ( از صراح اللغة ) ( از مقدمه ترجمان جرجانی ص 2 )( از شعوری ج 2 ص 2 ). آرمیده و آرام گرفته. ( برهان ) ( لغت محلی شوشتر ). صاحب وقر و بردبار. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). آهسته. ( دهار ). ثخین. حلیم. ( یادداشت مؤلف ). موقر و آرام. ( از اقرب الموارد ). || چیزی که بر وزن گران و سنگین باشد. ( برهان ). هر چیز سنگین و گران. ( از اقرب الموارد ) :
گل در قصبی و لاله در خز
شیرین و رزین چو شیره رز.
نظامی.
|| گرانمایه. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( برهان ) ( غیاث اللغات از صراح اللغة ) ( لغت محلی شوشتر ). گران و گرانمایه. ( از شعوری ج 2 ص 2 ). بلندداشته. ( مقدمه ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 2 ).
- ابورزین ؛ حلوا و شیرینی. ( ناظم الاطباء ).
- شی رزین ؛ چیز گرانمایه و سنگین. ( ناظم الاطباء ). چیز گرانمایه باسنگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چیزی که به وزن و بها سنگین باشد. ( لغت محلی شوشتر ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - صمغ سقز انگم . ۲ - روکش وسایل نقلیه موتوری ( دوچرخه اتومبیل و غیره ) لاستیک .
ابن مالک بن سلمه بن حارث ... محاربی ابن کلبی و طبری و دار قطنی گفته اند که او را از طرف حضرت رسالتی بوده است .

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - محکم ، استوار. ۲ - باوقار، سنگین .
(رِ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - صمغ ، سقز. ۲ - روکش چرخ بعضی وسایل نقلیة موتوری .

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) ماده ای چسبناک که از تنۀ بعضی درختان خارج و در روی پوست درخت منعقد میگردد و یا به طور مصنوعی ساخته می شود، صمغ.
۲. لاستیک روکش چرخ اتومبیل و سایر وسایل نقلیه.
۱. باوقار، بردبار، سنگین.
۲. گران مایه.
۳. استوار.

فرهنگستان زبان و ادب

[زیست شناسی- علوم گیاهی] ← اَنگُم

گویش مازنی

/rezin/ تیرکمان کشی که برای شکار پرنده از آن استفاده کنند

دانشنامه عمومی

رزین (اهر). رزین یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بزکش بخش مرکزی شهرستان اهر واقع شده است. این روستا ۱۰۷ نفر جمعیت دارد. [ ۱]
[ ۲] طبق شواهد و آثار بجا مانده این روستا محل زندگی زرتشتیان بوده و از تاریخی چند هزار ساله برخوردار است
عکس رزین (اهر)

رزین (خداآفرین). رزین یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان منجوان غربی بخش خداآفرین شهرستان کلیبر واقع شده است.
عکس رزین (خداآفرین)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

رِزین (resin)
(یا: صمغ) مواد مُترشّح از درختان کاج، صنوبر، و درختان دیگر، به شکل قطره. این مواد در مجاورت هوا سفت و سخت می شوند. جلادهنده ها محصولات رایج رزین های سختاند و پمادها از رزین های نرم ساخته می شوند. روزین پسماند جامدی حاصل از تربانتین (نوعی رزین نرم) تقطیرشده است. این نام به بسیاری از محصولات سنتزی حاصل از بسپارش نیز اطلاق می شود که در چسب ها، پلاستیک ها، و جلادهنده ها به کار می روند.

مترادف ها

rubber (اسم)
پاک کن، لاستیک، کائوچو، سوهان، رزین، ابریشمی یا کاپوت

resin (اسم)
صمغ، رزین، صمغ کاج، انگم کاج، راتیانه

resinate (اسم)
صمغ، رزین، صمغ کاج، انگم کاج، راتیانه

فارسی به عربی

راتنج , مطاط

پیشنهاد کاربران

رزین : رَزین اسم دختر ( عربی ) به معنی : 1 - ساکت، آرام ، موقر ، بردبار ، شکیبا ، باوقار، وزین ، متین، سنگین ، محکم ، استوار 2 - خوش نظر، خوش فکر، نیک رأی ۴ - صمغ ، سقز. انگم .
رزین : رزین اسم دختر به معنی آرام ، باوقار ، متین ، شکیبا ، بردبار ، گرانمایه .
در زیست شناسی به معنای صمغ به کار می رود.
رُزینا . . . منسوب به گل رُز با الف منادا
رزینا1 - ( رَزین ا ( پسوند نسبت ) ) ، منسوب به رَزین، ـ رَزین 1 - و2 - ؛ 2 - شیره ( صمغ ) درخت کاج، ریتیانه. دختر ساکت ، بانوی با وقار ، متین ، موقر ، خوش نظر ، خوش فکر
رزین: [ اصطلاح طب سنتی ]آرمیده و مرد پربار و در ادویه آنچه در متانت و سنگینی و خوش جوهری تمام باشد.
برابر پارسی واژه exact
رزین : /razin/ رَزین ( عربی ) 1 - ساکت، آرام؛ باوقار، متین، موقر، سنگین؛ 2 - خوش نظر، خوش فکر، نیک رأی؛ 3 - ( اَعلام ) نام دو روستا در شهرستان های اهر و کرمانشاه. اسم رزین باهمین تعریف مورد تاییدثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .
...
[مشاهده متن کامل]

رزینا : /razinā/ رَزینا ( عربی ـ فارسی ) 1 - ( رَزین ا ( پسوند نسبت ) ) ، منسوب به رَزین، ـ رَزین 1 - و2 - ؛ 2 - شیره ( صمغ ) درخت کاج، ریتیانه.
اسم رزینا مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است.

رزین : ساکت ، أرام ، باوقار ، متین ، سنگین ، گرانبها ، استوار ، پابرجا ، رزین رزینا اسم دختر است .
سنگین
باوقار
گل رز
رزین اسم دختر است در سایت ثبت احوال.
اسم دختر یکی از اقوام ما رزین است و با ضمه تلفظ میشه نه با فتحه.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس