اسم پسر با حرف ا - صفحه 11

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

الچین/elchin/

ایلچین، برگزیده ایل، ال ( ترکی ) + چین ( فارسی )


پسر

ترکی، فارسی
الدنیز/oldeniz/

اقیانوس


پسر

ترکی
آیاش/ayash/

روشنایی مهتاب


پسر

ترکی
آیان/ayan/

آشکار و هویدا


پسر

ترکی
آی بک

بت، صنم


پسر

ترکی
ایبک/aybak/

ماه بزرگ، یا آن که ماه او را بزرگ ساخته است


پسر

ترکی

کهکشانی
آیت الله

نشانه خداوند


پسر

عربی
آیتاش/āy tāš/

همتای ماه، ( آی= ماه، تاش= هم، شریک ) ( به مجاز ) زیباروی مثل ماه، نام شخصی در دوره سامانیان


دختر، پسر

ترکی
آیتغمش

زاده ماه


پسر

ترکی
آیتونا/aytuna/

زیبا و درخشان مانند ماه، در ترکی به معنای زیبا و درخشان مانند ماه و در فارسی به معنای حالا، در حال ...


پسر

ترکی، فارسی
امیرکسری

مرکب از امیر ( عربی ) به معنای حاکم و فرمانروا + کسری ( فارسی ) به معنای خسرو و پادشاه است


پسر

فارسی، عربی
امیرکنعان/a.-kaneān/

ترکیب دو اسم امیر و کنعان ( فرمانروا و بردبار )، از نام های مرکب، امیر و کنعان


پسر

عربی
امیرکوشا/a.-kušā/

ترکیب دو اسم امیر و کوشا ( فرمانروا و تلاشگر )، از نام های مرکب، ه امیر و کوشا


پسر

فارسی، عربی
امیرکوشان/a.-kušān/

ترکیب دو اسم امیر و کوشان ( فرمانروا و کوشا )، از نام های مرکب، امیر و کوشان


پسر

فارسی، عربی
امیرکیارش/a.-kiyāraš/

ترکیب دو اسم امیر و کیارش ( فرمانروا و پادشاه دلیر )، امیر و پادشاه دلیر، حاکم شجاع


پسر

فارسی، عربی
امیرکیانوش/a.-kiyānuš/

ترکیب دو اسم امیر و کیانوش ( فرمانروا و بزرگ جاودان )، از نام های مرکب، امیر و کیانوش


پسر

فارسی، عربی
امیرکیهان/a.-keyhān/

ترکیب دو اسم امیر و کیهان ( فرمانروا و جهان )، امیر جهان، پادشاه عالم


پسر

فارسی، عربی
امیریارا/a.-yara/

ترکیب دو اسم امیر و یارا ( فرمانروا و قدرت )


پسر

فارسی، عربی
امیریدالله/a.-yadollāh/

ترکیب دو اسم امیر و یدالله ( فرمانروا و دست خدا )، ( به مجاز ) امیر و پادشاهی که دست خدا یاور اوست ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
امیریعقوب/a.-yaequb/

ترکیب دو اسم امیر و یعقوب ( فرمانروا و پدر حضرت یوسف )، از نام های مرکب، امیر و یعقوب


پسر

عربی، عبری

مذهبی و قرآنی
امین ابراهیم/a.-ebrāhim/

ترکیب دو اسم امین و ابراهیم ( امانتدار و پدر مهربان )، از نام های مرکب، امین و ابراهیم


پسر

عربی، عبری

مذهبی و قرآنی
امین احمد/a.-ahmad/

ترکیب دو اسم امین و احمد ( امانتدار و بسیار ستوده تر )، از نام های مرکب، امین و احمد، ( اَعلام ) ام ...


پسر

عربی
امین پارسا/a.-pārsā/

ترکیب دو اسم امین و پارسا ( امانتدار و پاکدامن )، زاهد و پرهیزگار، دیندار و درستکار و متدین


پسر

فارسی، عربی
امین پاشا/a.-pāšā/

ترکیب دو اسم امین و پاشا ( امانتدار و بزرگ )، از نام های مرکب، ا امین و پاشا، پادشاهِ درستکار و اما ...


پسر

ترکی، عربی
امین رحمان/a.-rahmān/

ترکیب دو اسم امین و رحمان ( امانتدار و مهربان )، از نام های مرکب، امین و رحمان


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
امین سالار/a.-sālār/

ترکیب دو اسم امین و سالار ( امانتدار و رهبر )، سردار مورد اطمینان، حاکم درستکار، سالاری که در امانت ...


پسر

عربی
امین سجاد/a.-sajjād/

ترکیب دو اسم امین و سجاد ( امانتدار و بسیار سجده کننده )، کسی که بسیار سجده کننده، در نماز، است و د ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
امین صدرا/a.-sadrā/

ترکیب دو اسم امین و صدرا ( امانتدار و بالابرنده )، شخص مهتر و بزرگ که امین و درستکار باشد، بزرگ و م ...


پسر

عربی
امین عطا/a.-atā/

ترکیب دو اسم امین و عطا ( امانتدار و بخشش )، از نام های مرکب، امین و عطا


پسر

عربی
آنار/anar/

به خاطر آورنده


پسر

ترکی
آناگ/anag/

نام یکی از احکام پارت در زمان اردشیر پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آنام/anam/

خلق، آفریده


پسر

عربی
ایهاب/ihāb/

عطیه، بخشش، دهش


پسر

عربی
آیهان/ayhan/

پادشاه ماه، آیهان = آیخان ( آی + خان ) پادشاه ماه


پسر

ترکی

کهکشانی
ایتکین

آیتکین، غلام ماه


پسر

ترکی
ایثار/isār/

از خود گذشتگی، فداکاری، برگزیدن، بخشش، عطا، کرامت کردن، نفع دیگری با دیگران را بر نفع خود ترجیح داد ...


دختر، پسر

عربی
آیحان/ayhan/

صاحب ماه، آدم زیبا و مشهور مثل ماه


پسر

ترکی

کهکشانی
آیخان

آیخان ( آی + خان ) پادشاه ماه


پسر

ترکی
ایدون/eydun/

این گونه، همچنین


پسر

فارسی
ایدین

آیدین، شفاف و روشن، درخشنده مانند ماه


پسر

ترکی
ایراث/iras/

میراث


پسر

فارسی
آیراد/ayrad/

ماه جوانمرد


پسر

ترکی، فارسی

کهکشانی
ایرانیار/iranyar/

یار ایران


پسر

فارسی
ایرتا/irta/

راستی و درستی


پسر

اوستایی
ایریک

آریایی


پسر

فارسی
ایزد

در فرهنگ ایران باستان، هر یک از فرشتگانی که اهمیت آنها پس از امشاسپندان است، خداوند


پسر

اوستایی، پهلوی
ایزد پناه

آن که خداوند پناه و حامی اوست، نام یکی از سرداران هخامنشی


پسر

فارسی
ایزدبخش/izad bakhš/

بخشیده شده از سوی خدا، کسی که ایزد او را بخشیده است


پسر

فارسی

تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی
ایزدبد/izadbod/

نام یکی از سرداران زمان هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ایزدداد/izad dād/

عطا و بخشش ایزد، بخشش و عطای خدا، داده خداوند، آفریده خداوند، نام دانشمندی در زمان اردشیر بابکان پا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ایزدراد/izad rād/

آن که صفات جوانمردی، آزادگی را از خدا گرفته است، آزادگی، بخشندگی و سخاوتمندی را از خدا گرفته است


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ایزدگشسب/izad gošasb/

خدا پرست، ( اَعلام ) ) یکی از دانشمندان دربار خسرو انوشیروان ) از سرداران بهرام چوبینه در جنگ با خس ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ایزدگشسپ

از شخصیتهای شاهنامه، نام دبیر انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
ایزدمهر/izad mehr/

دارای مهر و محبت ایزدی، دارای محبت و درستی خدایی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ایزدوند/izadvand/

منسوب به ایزد، ایزدی، ( ایزد، وند ( پسوند نسبت ) )، منتسب به خدا، خدایی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ایزدیار/izad yār/

آن که خداوند یار و یاور اوست، کسی که همدم و مونسش خدا است، کسی که یار و معشوق او خدا است، دوست و رف ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ایساتیس

مقدس و فرخنده، نام شهر یزد در متون یونانی


دختر، پسر

یونانی
ایشا/išā/

روئیدن گیاه، سبز شدن گیاه، نمایان شدن رطب از درخت خرما، نام پدر داوود ( ع )


پسر

عبری

طبیعت
آیقان

( آی + قان ) کسی که خونش مثل ماه شفاف و تمیز است اصیل، نجیب


پسر

ترکی
ایقان/iqān/

یقین، ایمان، به یقین دانستن، بی گمان شدن، بارور شدن، حالت ذهن که امری را کاملاً درست می داند


پسر

عربی
آیقین/ayghin/

حیران، شیدا، عاشق


پسر

ترکی
افصح/afsah/

فصیح ترین، شیوا ترین، ( در قدیم ) زبان آورترین، فصیح تر


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
افضل الدین/afzaloddin/

برترین در دین، برتر در دین، ( اَعلام ) ) لقب ابراهیم ابن علی نجار متخلص به خاقانی شاعر معروف [قرنِ ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
آقاجان

آقا ( مغولی ) + جان ( فارسی ) عنوان محبت آمیز برای پدر یا پدربزرگ


پسر

فارسی، مغولی
آقاگل

آقا ( مغولی ) + گل ( فارسی ) نام روستایی در نزدیکی اصفهان


پسر

فارسی، مغولی
آقامیر

آقا ( مغولی ) + میر ( ازعربی ) سلطان بزرگ، امیر والامقام، نام روستایی در نزدیکی بیرجند


پسر

عربی، مغولی
اقبال علی

آن که بخت و اقبال از علی ( ع ) یافته است


پسر

عربی
اقدم/aghdam/

پیش تر، مقدم تر، قدیمی تر


پسر

عربی
اقشین

معنی اسم را در این قسمت بنویسید


پسر

فارسی
آگا

آگاه، مطلع، با خبر


پسر

کردی
آیکال/aykal/

مانند ماه روشن


پسر

ترکی
آیکان/aykan/

نجیب، اصیل، آیکان = آیقان ( آی + قان ) کسی که خونش مثل ماه شفاف و تمیز است اصیل


پسر

ترکی
آییش/ayish/

پیروز


پسر

اوستایی
آیین، آئین

دین، طریقت، آذین، زینت، آرایش


دختر، پسر

فارسی
آیین گشسب

از شخصیتهای شاهنامه، نام دبیر هرمز انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
ارباد/arbad/

نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارباس/arbas/

نام یکی از سپاهیان مادی اردشیر دوم پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
اربیل/arbil/

بسیار خوب، بسیار خوب ( نگارش کردی


پسر

کردی
آرپان/arpan/

آرین، منسوب به قوم آریایی، برای توضیحات بیشتر ایران را ببینید


پسر

فارسی
اوحد/o (w) had/

یگانه، بی همتا


پسر

عربی
اوحدالدین

آن که در دین یگانه و بی همتاست، نام عارف مشهور قرن هفتم


پسر

عربی
اوخان/okhan/

پژواک


پسر

گیلکی
اوراش/orash/

یاری شده


پسر

فارسی
اورامان/orāmān/

نام منطقه ای کوهستانی در کردستان، ( اعلام ) نام منطقه ای از کردستان ایران که از طرف شرق متصل است به ...


پسر، دختر

کردی
اورامن/o(w)rāman/

نوعی از خوانندگی و گویندگی پارسیان، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) لحنی که معمولاً دو بیتی ها را ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن، هنری
اورخان/orkhan/

پسر و جانشین امیرعثمان اول


پسر

عربی
اورداد/ordad/

اهورداد، خداداد، نام یکی از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
اورمزد/ormazd/

هرمز، از نامهای خداوند در آیین زرتشت، نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام ستاره مشتری، نا ...


پسر

فارسی
اورمزدیار/ormozdyar/

خدایار


پسر

فارسی
اورند/o (w) rand/

تخت پادشاهی، شکوه، از شخصیتهای شاهنامه، تخت، اورنگ، ( به مجاز ) شأن، شوکت، ( اَعلام ) نام یکی از پس ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
اورهان/orhan/

امپراطور، حاکم سرزمین


پسر

ترکی
اوریاد

نام روستایی در نزدیکی سنندج


پسر

فارسی
اوزان/ozan/

نوازنده


پسر

ترکی

هنری
اونیک/unik/

مطیع خدا


پسر

ارمنی
آوه/ave/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و از فرماندهان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
اوکتای/oktay/

نامدار، مشهور، اکتای


پسر

ترکی، مغولی
اویان/oyan/

بیدارشو


پسر

ترکی
آویر/avir/

آتش


پسر

کردی
آویشار/avishar/

مانند آب زلال


پسر

فارسی
آکای/akay/

ماه روشن و درخشان


پسر

ترکی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر