پیشنهادهای زهرا نیرومند (١,٧٠٦)
آرمانگرایی
ظواهر بیرونی
unembellisheddepiction: تصویر بدون حواشی
the accurate: ساده، بدون حواشی
زندگی انسان
universe: جهان
sense: مصداق
خارج از کنترل انسان
فراتر از / وررای انسان
توسط نیروهای غیرشخصی
حتی از پیش تعیین/ مقدر شده
even predetermined: حتی از پیش مقدر شده
decided: قضاوت characters fate has been decided:سرنوشت شخصیت مورد قضاوت قرار گرفته است
قرار گرفته است، بوده است
سرنوشت شخصیت ها
نقطه مقابل اراده آزاد
impersonal tone and disinterested point of view: لحن غیر شخصی و دیدگاه بی غرضانه point of view: دیدگاه
impersonal tone and disinterested point of view: لحن غیر شخصی و دیدگاه بی غرضانه point: دیدگاه
impersonal tone and disinterested point of view: لحن غیر شخصی و دیدگگاه بی غرضانه
impersonal tone and disinterested point of view: لحن غیر شخصی و دیدگگاه بی غرضانه
impersonal tone and disinterested point of view: لحن غیر شخصی و دیدگگاه بی غرضانه
detachment: تفکیک سازی، جدا سازی
other characteristics: سایر ویژگی های
characteristics: ویژگی ها
تبلیغ، تبلیغات، مترادف Advertise به معنی تبلیغ
پیشرفت، مترادفDevelopment
امتیاز - فایده - مزیت - سود - منفعت
احساسات
بر رفتار تأثیر می گذاشتند
می کوشد
که در آن نویسنده
رمان تجربه ای بوده که . . .
جنبه های تاریک زندگی
فحشا، تن فروشی
گناه
بخشهای خاص
انتخاب کردن، نمودن
طبیعت گرایی
خود را . . . . . می دانستند
مشاهدات بی طرفانه
صبح برخاسته به بارگاه سلطان آمد، جویای شوهر شد. گفتند:�الحال در زندان مناره است. � زن به پای مناره آمد، او را بالای مناره دید، گریه و زاری می کرده گ ...
فوراً فراش فرستاد فیلوس را آوردند. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ فرورا خدمتکار را فرستاد تا . . .
گفت: �پنجاه مَن طلا می خواهم. � ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند. ) هر من 3 کیلو است. پس 50 من باید ضرب در 3 شود. یعنی 150 کیلو طلا.
شکار را موقوف کرده، او را برداشته به بارگاه آورد. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ شکار را متوقف یا تعطیل کرد
عاقبت از دزدها زخمی منکر بر سر او وارد آمده، بیهوش افتاد. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ عاقبت سرش توسط دزدها زخمی قوی و نیرومند بردا ...
عاقبت از دزدها زخمی منکر بر سر او وارد آمده، بیهوش افتاد، ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ منکر: زشت، ناپسند، شگفت آور، نیرومند. عاقبت ...
گریبان چاک زد: اما مسلم شاه که دید میرشجاع خیلی وقت است نیامده، گفت: �یقین او را کشته اند. � پس گریبان چاک زد، لباس سیاه در بر کرد و از برای او ماتم ...
جلاد گفت: �دلاوران را از کشته شدن باکی نیست. تو را چه می شود که چنین آه می کشی. � ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ دلاوران یعنی افراد ش ...
میرشجاع دست بر قبضه ی شمشیر به آن جماعت حمله کرد. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ قبضه همان دسته ی شمشیر است. در اینجا یعنی شمشیر به د ...
وزیرگفت: �امر کنید چاهی وسط میدان بکنند، سر آن را پوشاندند. وقتی صبح، آن نقابدار به میدان آمد، لشگر هزیمت ( فرار ) کنند تا او در چاه افتد. � ( چهل طو ...