پیشنهاد‌های زهرا نیرومند (١,٧٠٦)

بازدید
٧٤٧
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

او را به بارگاه برد و امر نمود تا کوس بشارت زدند. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ امر کرد تا بر طبل شادمانی، خوش خبری زدند

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در این هنگام، سپاه دشمن او را گرفته نزد مظفرشاه بردند اما شاه از او خوشش آمده، او را میرغضب خود کرد. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طی منزل کرد: یعنی سفر کردن، منازل یا آبادی ها را پشت سر گذاشتن، مثل همان طی طریق کردن است با این فرق که در اینجا راه و سفر جاده ای داری و در کاروانس ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گفت: �این کاغذ را ببر به هند و به خالویم "مسلم شاه" بده. � ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ خالو یعنی دایی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زن عمو گفت: �من حرفی ندارم اما باید چهل بار قماش با یک هزار ریال صداق بدهی تا دختر را به تو بدهم. � ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ صد ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زن عمو گفت: �من حرفی ندارم اما باید چهل بار قماش با یک هزار ریال صداق بدهی تا دختر را به تو بدهم. � ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛بیش ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

او را گرفته نزد پادشاه بردند. شاه گفت: �این چه اساس است؟� ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ اساس به معنی بنیان، قانون، فرزند است و در ای ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نجار زنی وجیهه رو داشت، آدم چوبی به او عاشق شد. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ زیبارو

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چون وقت خواب قرعه زدند، اول به اسم نجار آمد تا کشیک بدارد. ( چهل طوطی، بازنویسی و ویرایش زهرا نیرومند ) ؛ ( مصدر مرکب ) قرعه انداختن، یعنی انتخاب یکی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گفت: �عیبی ندارد خاطرت را مکدر نکن. من کنیز دیگری برای تو می خرم. � ( چهل طوطی، بازنویسی و ویرایش زهرا نیرومند ) ؛ عیبی ندارد. فکرت را ، خودت را افسر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میمنه دان: تنور تا آن که روزی آتش در میمنه دان انداختم، او را به نزد خود طلبیدم. او آمد تا آتش را خاموش کند، او را نیز در تنور انداختم و به کام دل ...

پیشنهاد
٠

شب و روز تمامِ خاکِ خانه را به سر می ریختم. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ شب و روز در خانه به فکر این بودم که چطوری این مشکل را حل ک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پدرم مرا به جهت پسرعمم نامزد نمود. من از این کار متأثر شدم و چند روزی مهلت خواستم. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ من از این کار نارا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گفت: �مرحبا به کار نمی آید، اینها را من قبول ندارم. اگر به من دست دادی فبها . من این امر را پنهان می کنم؛ والا تو را رسوا خواهم کرد. � ( چهل طوطی، وی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من متوحش و سراسیمه شده، برخاستم او را در پرده گلیمی پیچیدم. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ پرده ای از جنس گلیم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیب و به را خرد کرده، حبی به در دهان او گذرادم. که ناگاه پسر عطسه زد و بِه، به حلق او ماند و او را خفه کرد. گِزلِک از پشت سر او بیرون آمد، فوراً افتا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من قدری زر نزد او ریخته، گفتم: �اینها از آن تو می باشد. � گفت: �من لایق اینها نیستم و ضایع می شوند. � ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

دختر پادشاه که از بالای قصر تماشا می کرد، از آخر کار آن سه نفر در عجب ماند که این چه سری است. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ یعنی از ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از هول جان، پایم را به دیگ زدم، به زمین ریخت. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ از ترس از دست دادن جانم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گفتم: �خوف مدار. یک اسب بکش و باد بده. � ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومن ) ؛ یعنی نترس. یک اسب را بیار بکش و کباب کن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستی از غیب رسید و مرا ربود ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ یعنی دستی از ناکجا، جایی نامعلوم که چشم و عقل و درک و حس به آن راه ندارد. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آوازه ات بلند است: کنایه از اینکه تو به خوش نامی یا بدنامی در همه جا معروفی، همه تو را با این خصایص می شناسند. چرا که نام تو ای امیر، از خورشید هم د ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر می خواهی فردای قیامت خونم به گردن تو باشد که هیچ. والا حیا کن. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ وگرنه خجالت بکش، شرم کن، کنایه از م ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر خاکسترنشینان دور قصر دلارام نیز خرجی داد، هر یک را خشنود نموده، به ولایت خود فرستاد. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ به آنها خرج سف ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جگر مرغ بیرون آمد و سعید بی تأمل آن را خورد. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ بی درنگ، فوراً، بدون لحظه ای مکث یا صبر کردن، بدون کوچکتر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گریه و زاری ای آغاز نمود که مرغ هوا نیز دلش به احوال او سوخت. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) : همچین گریه و زار ای ای کرد که حتی پرندگا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فریاد برآورد: �ای جوان این چه کاری است که می کنی. من دست به تو ندهم. � ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) : اجازه ندادن، تسلیم نشدن، همراهی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چون اینها را فهمید بسیار خوشوقت شد ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) : جمع اوقات خوش، به معنی داشتن وقت یا حال شاد، خوشحال، خوش و خرم است. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرستاد قدری شراب کهنه حاضر ساختند. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) : فرستاد تا مقداری شراب جا افتاده، قدیمی که خیلی زودتر مست می کند و گ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پس بزم مرتبی آراست. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) یعنی پس جشن یا مهمانی هدفمندی را آماده کرد، برپا کرد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گردش ایام کنایه از بازی روزگار این از گرش ایم است. اما از گردش ایام بشنو که . . .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افسانه ساز کرد یعنی بهانه آورد که . . .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شب دیدنی کند یعنی دید و بازدید کند، او را در شب ببیند، شب به او مهمان شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هی ای گفت یعنی گفت ای داد. با توجه به متن یعنی افسوس خورد یا گفت ای لعنتی. زن عجوزه با حرص چرخید و هی ای گفت. ( چهل طوطی ویرایش و بازنویسی زهرا نیرو ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرحبا به تو. عجب مهمان داری کردی! یعنی آفرین به تو با این طرز مهمانداری کردنت، با این ارزش قائل شدنت برای مهمان، احترام مهمان نگه داشتنت.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

زن از او کام دل خواست، یهودی هم کام دل از او طلب نمود. ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) یعنی زن از او بوسه خواست و مرد یهودی هم متقابلا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرزو به کام دل رسیدن یعنی به آرزوی مهم خود رسیدن کام دل گرفتن یعنی بوسیدن طرف مقابل، بوسیدن کسی برایش مهم است

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کام دل گرفتن یعنی طرف مقابل را بوسیدن به کام دل رسیدن یعنی به آرزوی مهم یا دیرینه ی خود رسیدن

پیشنهاد
٠

بیشتر به معنی بوسیدن است

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چندان افسانه خواند که دل زن آتش گرفت و بی قرار وصل مرد یهودی شد. ( چهل طوطی، بازنویسی و ویرایش زهرا نیرومند ) یعنی آنقدر در گوش زن حرفهای دلفریب زد ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صاحب دولت شد: خوشبخت شد، صاحب بخت و اقبال نیکو شد، توانگر و بین مردم قابل قبول یا پسندیده شد، صاحب مال فروان شد

پیشنهاد
٠

زن عجوزه چون خرس تیر خورده به هزار غرغر و لندلند مراجعت کرد. ( چهل طوطی - ویرایش زهرا نیرومند )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آبروی خود را ریختن یعنی آبروی خودم را بردم، باعث از بین رفتن اعتبار و ارزش خودم شدم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چقدر تو خوفناکی! کنایه از اینکه چقدر تو ترسناکی. چقدر باعث ترس و وحشت من می شوی. خوف نکن: نترس. با رفتارت باعث ترس من نشو.

پیشنهاد
٠

اسباب عیش و طرب: وسایل شادی و نشاط و خوش گذراندن اسباب عیش و طرب در آن تمام برجا و مهیا دید: وسایل شادی و نشاط و خوش گذراندن را در آنجا آماده و کامل، ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روی یا رو ندارم تا نزد بازرگانزاده روم: کنایه از خجالت کشیدن است. ( چهل طوطی ویرایش زهرا نیرومند )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هفت شبانه روز یعنی به مدت هفت شب و هفت روز. مثلا هفت شبانه روز عروسی گرفتند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پادشاه عادل خلعت داد دختر را و عقد بسته به پسر سپرد یعنی پادشاه عادل به دختر چشم روشنی داد و او را به عقد پسر درآورد و دستش را به دست پسر داد. ( از ک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دختر به پادشاه عرض کرد: �امروز روز عدل تو است. باید با انصاف و عدل، نتیجه ی اعمال هر یک را بدهی. � امروز روز عدل تو است یعنیامروز روز برقراری عدالت و ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چون روز دیگر شد: یعنی چون فردا شد. . .