سهیلا سهرابی

سهیلا سهرابی لیسانس زیست شناسی
فوق لیسانس روانشناسی تربیتی
تدریس زبان انگلیسی برای تمام سطوح
تعداد کتابهای چاپ شده: 4
کتابهای در دست چاپ: 2
کتابهای در دست ترجمه: 1

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



turn around٢٢:٠٩ - ١٤٠١/٠١/٢٧دور زدن روی برگرداندن چرخیدن زیر و رو شدنگزارش
147 | 2
has a screw loose١٨:٣٠ - ١٤٠١/٠١/٢٧یه تخته ش کمهگزارش
2 | 0
has seen better days١٧:٥٢ - ١٤٠١/٠١/٢٧چیز کهنه چیزی که عمر مفید خود را کرده باشدگزارش
16 | 0
rundown١٧:٤٩ - ١٤٠١/٠١/٢٧کهنه داغانگزارش
28 | 1
hax١٨:٠٩ - ١٤٠١/٠١/١٩یه اسلنگ ( slang ) که به معنی هک کردن یا هک شدن استفاده میشه Hacks, hackingگزارش
23 | 4
fuck all ‎١٠:٥٠ - ١٤٠١/٠١/١٩absolutely nothing مثال: I had fuck all to do with it = من تو این قضیه کاره ای نبودم، کلا ربطی به من نداشته، من هیچ ربطی به این قضیه نداشتمگزارش
16 | 1
get chills١٠:٢٦ - ١٤٠١/٠١/١٩مو به تن سیخ شدن I get chills = مو به تنم سیخ میشهگزارش
7 | 0
unrestricted١٠:١٣ - ١٤٠١/٠١/١٩بدون محدودیتگزارش
16 | 0
tech١٠:٠٣ - ١٤٠١/٠١/١٩بسته به کانتکست، میتونه تجهیزات یا وسایل فنی و تکنولوژیکی هم معنی بشهگزارش
5 | 0
throw someone to the wolves١٨:٠٠ - ١٤٠١/٠١/١٦قربانی کردن کسیگزارش
2 | 0
throw someone to the wolves١٧:٥٩ - ١٤٠١/٠١/١٦کسی را به خطر انداختن کسی را به دردسر انداختن پس معنی پیشنهادی ( تو دل شیر رفتن ) غلطه.گزارش
14 | 0
in the heat of battle١٣:٤٤ - ١٤٠١/٠١/١٦در گرماگرم نبردگزارش
0 | 0
flex١٠:٤٧ - ١٤٠١/٠١/١٥کش و قوس دادنگزارش
14 | 0
made of money١٧:٣٧ - ١٤٠١/٠١/١٤خرپولگزارش
14 | 0
settle accounts١٠:٤٥ - ١٤٠١/٠١/١٤حساب رو صاف کردنگزارش
0 | 0
running rampant١٠:١٩ - ١٤٠١/٠١/١٤از کنترل خارج شدن دیوونه بازی درآوردن وقتی کسی میزنه به کله ش و رفتارش خارج از کنترل میشهگزارش
2 | 0
second١٠:١٢ - ١٤٠١/٠١/١٤I second that یعنی باهات موافقمگزارش
9 | 0
it is to his credit that٢٣:٥٧ - ١٤٠١/٠١/١٢وقتی این عبارت برای کسی استفاده میشه، منظور اینه که اون فرد لایق تحسین و احترامه. به عبارتی کارش تحسین برانگیز بوده.گزارش
7 | 0
handholding١٧:٠٥ - ١٤٠١/٠١/١٠راهنمایی دقیق، کمک، حمایتگزارش
5 | 0
bottle out١٦:٠٤ - ١٤٠١/٠١/١٠وقتی آدم چنان بترسه که کاری رو انجام نده وقتی به خاطر ترس یهو بیخیال کاری بشیمگزارش
2 | 0
ranged weapons١٧:٥٢ - ١٤٠١/٠١/٠٦سلاح های دوربرد مانند تیر و کمان و چاقوی پرتابیگزارش
5 | 0
seedy١٢:٢١ - ١٤٠١/٠١/٠٦seedy - looking: کر و کثیف، بدنامگزارش
7 | 0
note to self١٠:٣٦ - ١٤٠١/٠١/٠٦یادداشتی برای خود محاوره میشه گفت یادم باشه، حواسم باشه، یادم بمونهگزارش
37 | 0
be on the low side١٣:١٢ - ١٤٠١/٠١/٠٥کم لطفی کردنگزارش
5 | 1
off١٠:٤٩ - ١٤٠١/٠١/٠٥something is off یه چیزی عجیبه، طبیعی نیست یه کاسه ای زیر نیم کاسه ست something about him is off یعنی رفتارش نرمال نیست، عجیب و غیرطبیعی رفتار میکنهگزارش
46 | 0
second guessing١٩:٣٣ - ١٤٠١/٠١/٠٤second guessing ones self به معنی زیر سوال بردن خود، به خود شک کردنگزارش
41 | 0
to hell with it٢٢:٥٩ - ١٤٠٠/١٠/٠٥به جهنم به درکگزارش
25 | 0
cliff hanger١٥:٥٧ - ١٤٠٠/٠٩/٠٦توی داستان ها، کلیف هنگر به زمانی میگن که داستان جایی به پایان برسه که مخاطب رو بین زمین و هوا ول کنه. یه جورایی در اوج به اتمام برسه. این اصطلاح اول ... گزارش
138 | 0
accusingly١٢:٣٥ - ١٤٠٠/٠٧/٢٠اتهام آمیزگزارش
12 | 0
within earshot١٥:١١ - ١٤٠٠/٠٧/١٨در محدوده شنوایی قرار داشتنگزارش
9 | 0
inauthenticity١١:٢٢ - ١٤٠٠/٠٣/١٣اصیل نبودن، بدلی و تقلبی بودنگزارش
16 | 0
tough luck٠١:٠١ - ١٤٠٠/٠٢/١٦—used in speech to show sympathy for someone who has failed or has been disappointed You lost your job? Oh, tough luck. —often used in an ironic way ... گزارش
7 | 0
caster١٥:٢٠ - ١٤٠٠/٠١/٢٩میشه ساحر معنی کرد. البته اگه cast به معنای طلسم کردن استفاده شده باشه.گزارش
34 | 1
down regulate٢٣:٥٩ - ١٣٩٩/١٢/٠٥تنظیم کاهشیگزارش
23 | 0
thermal treatment١٨:٥٣ - ١٣٩٩/١٠/١٥تیمار گرمایی گزارش
12 | 0
beta٢٢:٢٦ - ١٣٩٩/١٠/١٣نسخه آزمایشی نرم افزار رو میگنگزارش
60 | 0
in the fall of١٧:٥٣ - ١٣٩٩/١٠/١٣این اصطلاح زمانی استفاده میشود که میخواهیم اشاره کنیم کاری در چه زمانی انجام میشود. مثال: The project will be completed in the fall of 2018گزارش
12 | 0
tight tone٢٠:٣٢ - ١٣٩٩/١٠/١٢لحن تند لحن خشنگزارش
12 | 0
hold out١٦:١٠ - ١٣٩٩/٠٩/٣٠لجبازگزارش
18 | 0
jovial١٧:٥٧ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤سرخوشگزارش
46 | 0
have by the throat٢٠:٤٤ - ١٣٩٩/٠٨/٠٣کنترل کامل داشتن بر کسی یا چیزی مسلط بودن بر کسی یا چیزیگزارش
18 | 0
uncharacteristic١٩:٣٨ - ١٣٩٩/٠٨/٠٣نامعمولگزارش
21 | 0
one in a million١٦:٢٧ - ١٣٩٩/٠٨/٠٢نادرگزارش
18 | 0
upturned١٣:٣٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢٩زیر و رو شدهگزارش
23 | 0
larger than life١٥:٠٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢٨چشمگیر با عظمتگزارش
23 | 0
out of place٠٨:٥١ - ١٣٩٩/٠٧/١٦وصله ناجور نابه جا خارج از جای خود بی جا ( منبع https://dic. b - amooz. com )گزارش
71 | 0
give someone the evil eye١١:٠٣ - ١٣٩٩/٠٧/١٤بد نگاه کردن به کسی چپ چپ نگاه کردن به کسی خصوصا وقتی با عصبانیت باشهگزارش
23 | 0
autonav١٠:٥١ - ١٣٩٩/٠٧/١٠راننده خودکار میشه معنیش کرد. مخففautonavigatorگزارش
12 | 0
real deal١٥:٢٣ - ١٣٩٩/٠٧/٠٨فردِ کار درست وقتی کسی میخواد بگه یه فرد یا یه شیء یا . . . همونطور که میگن خیلی خفن باشه.گزارش
60 | 0
game master١٤:٣٨ - ١٣٩٩/٠٧/٠٨کسی که قوانین بازی رو تعیین میکنه و اگه دلش بخواد میتونه هر کس رو که میخواد برنده یا بازنده اعلام کنه. ( منبع: Urban Dictionary )گزارش
21 | 0

فهرست جمله های ترجمه شده