پیشنهاد‌های واژگان لری( بختیاری) (٢٣٣)

بازدید
١٩٥
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری ( میانکوه ) : ستاره زِل = ستاره پر نوری که دم صبح در آسمان خاوری دیده می شود. چشم زِل = چشم باز یا درشت زِل آفتاب = تابش یکراست آفتاب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری ( میانکوه ) : لِف = مانند، شبیه، همسان، همانند لِفی = دوقلو، همزاد، مانند هم لِف هم هستند = مانند هم هستند لَپ ، یَپ= موج کوچک، موج آب، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زُق ( لری ) = سرما زُق بریدن ( بردن ) به چیزی ( لری میانکوه ) = نگاه خیره و یکنواخت به چیزی، زل زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گفتار لری : چَم=زمین های کنار رودخانه که در اثر پیچ و خَم رودخانه ایجاد می شوند. چُم ( لری میانکوه ) = شاخه درختان ( بسیار پرکاربرد می باشد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

در گفتار لری : ریف= برش، خط بریدگی ریف کردن، ریف ریف کردن= قاچ کردن، بریدن، برش زدن، برش برشی کردن تِریف، تِلیف= لایه، شکاف، لایه های جدا شده تریفنید ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری: ریت = روت ( جابه جایی حرف ( ی، و ) در فارسی و لری ) ریت= جای بدون پوشش در مثل : زمین ریت = زمین بدون علف سر ریت = کچل و بدون مو رُت= ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری بِلبِل کردن = جنبش کردن، تکان خوردن بِلبِلنیدن، بِلبِلاندن ( فارسی شده ) =تکان دادن، جنبش دادن، تکان دادن برای دیدن دیگران و نمایاندن ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری ( میانکوه و دزفول ) پشت بوم ( بام ) = پشت بون بونه ( لری ) = زمینی هیچ گاه یا سالیان زیادی کشت نشده و زمین سفت شده جوری که هر علفی در آ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

در گفتار لری به کاهگل زدن به دیوار ( انداییدن ) می گویند و همانجور که دود را دی ( di ) می گویند اندود را اِندا ( اِندی ) می گویند. و کاهگل کردن پشت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاید در گفتار لری اَنتیکه می گویند. اَنتیکه نامی قدیمی که بر روی دختران می گذاشته اند به مَنای جواهر یا باارزش. که شاید همان آنتیک و عتیقه باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

شاید در گفتار لری اَنتیکه می گویند. اَنتیکه نامی قدیمی که بر روی دختران می گذاشته اند به مَنای جواهر یا باارزش. که شاید همان آنتیک و عتیقه باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گفتار لری : به مَنای هنوز، دیگر در مثل : فلانی هَنی نیامده = فلانی هنوز نیامده که دو حرف ( ی، و ) جابجا شده که در گفتار لری بسیار در واژگان رخ داد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری : به مَنای پاک، هموار، درست و یکنواخت است در مثل: آب صاف است= آب پاک است زمین صاف است= زمین هموار و یکدست است صاف کردن چیزی=درست و با نظ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در گفتار لری واژه ی ( پِزارش ) از گذشته بسیار بکار می رود ( باستانی ) . به مَنای تجزیه و تحلیل و پردازش کردن، فکر کردن، اندیشه در مثل : پزارش می کرد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری : فعل شوکیدن یا شوکاندن یا شوکنیدن ( لری ) بسیار بکار می رود. به مَنای ناگهانی ترساندن و یا دور کردن و راندن کسی یا چیزی. ( شوکه کردن ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

در برخی گویش های لری حَلکه می گویند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

حُقه یا هُقه: در گفتار لری به فرو رفتگی های کوه و دشت یا جایی میان دو تپه و یا گوشه ای از کوه که به چشم نیاید و پنهان باشد. حُقه، بُن ( تَه ) حُقه ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری : خَرِه ( اَ کشیده ) یا خَرَه = گِل ( آب و خاک ) این واژه بسیار پر کاربرد می باشد و به جای ( خاک بر سر ) در فارسی رسمی می گویند ( خَره ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری به مَنای شکاف و تَرَک های بزرگ، کوچک و یا ریز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در گفتار لری ( میانکوه، الوار، دزفول ) وُژدان گفته می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

در گفتار لری میانکوه مَزگ می گویند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

مرهم واژه ای ایرانی باستانی است. در گفتار لری مَلهم یا مَلَم گفته می شود. در زبان های ایرانی و گویش های فارسی حرف های ( ر، ل ) به جای هم به کار می ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

گفتار لری: شیک =خط شیک شیکی =خط خطی شیک = گرفتگی و بی حسی بدن همراه با درد که بیشتر با ضربه ایجاد می شود. ( بیشتر مَنای خشک شدن می دهد نه سستی ) ش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

شیت یا شِ ِت ( اِ کشیده ) ( لری ) =دیوانه، سرگشته، گردش و پرسه زدن بیخودی، گیج =کمی گسترده از مَنای واژه شوت ( فارسی رسمی ) شِ ِت زدن ( اِ کشیده ) = ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در گفتار لری، تَقِتی ( تَغِتی یا دَقِتی یا د ِقَتی ) می گویند که واژه ای ایرانی باستانی بوده از دقت یا تغت است در گفتار فارسی رسمی آن باید دقتی گفته ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

تَم، تُم ( آمیانه ) = طعم ( نوشتار رسمی ) تمارزو = طعم آرزو ( کسی که هیچ وقت یا زمان زیادی غذایی را نخورده و آرزوی آن طعم و مزه را داشته باشد ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

رِک رَک، رِکِ رَک، رِک تُک= بگومگو، درگیری، درگیری لفظی رُک رُک = طائفه ای در استان لرستان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

در گفتار لری: مَلو یا مَلون = کسی که شنا کردن بلد باشد مَلویی یا مَلونی = شنا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

تُم، تَم، طَعم= مزه این در گفتار لری ( تُم و تَم ) به کار می رود و واژه ای باستانی و ایرانی می باشد. تَمارزو = طعم آرزو =آرزو = آرزوی یک خوراکی را ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

گفتار لری: وَر = بَر ( فارسی رسمی ) =پیش رو، جلو وَر =بَر ( فارسی رسمی ) پیراهن به وَر کردن، پیراهن به بر کردن، پیراهن به تن کردن وُر، وَر= بَر ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در گفتار لری : پا پَتی= پا برهنه کیسه پَتی = کیسه خالی نان پَتی = نان تنها و بدون خوراک دیگر شاید تهی و پَتی از یک ریشه باشند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دِی = مادر و آفریننده و بخشنده دا = مادر دِینا، داینا، دُینا= دنیا = مادر طبیعت دنیا همان دِینا یا داینا است که در نوشتار دنیا نوشته شده است. که بز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دِی = مادر ( لری ) دِی = آفریننده ( اوستا ) دِی = ماه اول زمستان شب یلدا = شب دادا ( لری ) به مَنای شب مادر بزرگ زمستان = ننه سرما ( آمیانه و باستا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گویش هایی از لری به شکل ( دِینا، داینا، دُینا ) گفته می شود. دِی نا دای نا دُی نا دا، دِی = مادر دِی = آفریننده ( اوستا و نوشته های باستانی ) ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش هایی از لری: مِیو ( meyv ) = درخت انگور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

برخی گویش های لری : اوشا = جای نگهداری گوسفند هُُشا، هوشا ( اُ_کشیده ) =جای گوسفند ( لری میانکوه دزفول ) هُُش، هوش ( اُ_ کشیده ) = خانه ( لری شهر د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گفتار لری واژه بُنا به مَنای آغاز و شروع را زیاد به کار می برند. بُن آ در بافتنی ها گره اول کار را بُنا می گویند. بُنا نهادن و بُنا کردن =شروع ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

واژه داک در گفتار لری، معنایی از درهم آمیختن سه واژه ی ( کنار، پناه و پنهان ) به کار میرود. در مثل: آن چیز را به داک سنگ بگذار = ١. آن چیز را در ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری به پرنده، بانده یا بائنده هم می گویند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بانده یا بائنده در گفتار لری به مَنای پرنده می باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری شکاف کوچک در هر چیزی را قاش می گویند دَر مثل جایی از بدن که بریده شده و شکاف خورده می گویند قاش شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به مَنای زدن، زدنی پی در پی، زدنی پی در پی و با نظم ، ضربان زنش قلب=ضربان قلب زنش دندان= درد دندان در حالتی که زدنی به حالت پی در پی باشد. در گفتار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

در گفتار لری آلِش و آلِشت به مَنای عوض و جابجا کردن می باشد. در برخی جاها این واژه را به شکل آلِش دِلِش به مَنای دادوستد به کار می برند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری آلِش و آلِشت به مَنای عوض و جابجا کردن می باشد. این واژه ای در همه ی شاخه های زبان های ایرانی هست خوب است که در فارسی رسمی هم بکار گرفت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

در گفتار لری آلِش و آلِشت به مَنای عوض و جابجا کردن می باشد. این واژه ای در همه ی شاخه های زبان های ایرانی هست خوب است که در فارسی رسمی هم بکار گرفت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری به مَنای درهم آمیختن و به هم زدن به کار می رود. ( شیونیدن ) و هر چیزی که از حالت خود بیرون باشد ( شیوستن ) در مثل دیگ غذا را با کَمچه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتار لری به مَنای درهم آمیختن و به هم زدن به کار می رود. ( شیونیدن ) و هر چیزی که از حالت خود بیرون باشد ( شیوستن ) در مثل دیگ غذا را با کَمچه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

وُرت: در گفتار لری به مَنای عادت میباشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتاری لری به مَنای شکل، فرم، نظم و روش به کار می رود. و به گونه زیر زیاد در گفتار می آید : بد بارت= بد شکل =بد ریخت کاری را بر بارت انجام دادن= ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

گ َ ر: 1 - واژه گ َ ر در گویش های لری به کوه ها و تپه هایی گفته می شود که خاک کم داشته باشند و سنگ و کمر و صخره درصد بسیار بالاتری نسبت به خاک داشته ...