پیشنهاد‌های واژگان لری( بختیاری) (٢٣٣)

بازدید
١٩٤
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

ساغ یا ساق در زبان لری بختیاری به مَنای تندرست، سرحال و سلامت است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

اِفکِن در زبان لری بختیاری می گویند: اِفکِنِس وَسه = اِفکِنِش افتاده = مرده و از بین رفته زمانی به کار می رود که یک آدم یا جانور در جایی دیگر آسیب بب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مَنده ( در لری بختیاری ) =خسته =مانده ( در فارسی ) مَندگی درآمدن =خستگی درآمدن=ماندگی درآمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

رِک=تکیه گاه در مَثَل می گویند : چوب دستی را به رِک می زند. مادر به فرزند می گوید رِکم در مَنای تکیه گاهم. یا می گوید رِک دلم در مَنای تکیه گاه دلم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبان لری بختیاری به ساختمان هایی که با سنگ و گِل ساخته می شوند گفته می شود. روستا های زیادی با نام �لیرگه� و �دره لیرگه� هست. لیر گه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سا ( لری ) =آرامش، آرامش و پناه از بارش باران یا آفتاب یا هر چیزی از آسمان سا ( لری ) =سایه ( فارسی ) ( تیار=دیار ) ( لری ) =پدیدار ( فارسی ) حرف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سایه پیدا به مَنای آدم بزرگ و کسی که همه زیر سایه اش هستند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری میانکوه و دزفول: به مَنای پیشانی است. تیک به تیک یک چیز = روبروی یک چیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در پاسخ به احمد اینو میگم : در زبان فارسی واژه های احترام هم پیشوند نام و هم پسوند نام بکار می رود. مانند کدخدا، کیخا، آقا، میر، کی، خواجه، آ، آکا، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

واجه: به صدای بچه ای که تازه به سخن آمده یا کسی که زیاد حرف می زند و کلمه های با مَنا یا بی مَنا به کار می برد، وَجه ووجه می گویند. و اگر بخواهیم فا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

چهار سوییه جهان در زبان لری که هنوز به کار می رود: اَفتوزه=آفتاب زن====خاور ( خور آور ) =شرق اَفتوپور=اَفتو گِلپ ( گِلیپ، قِلپ، قِلیپ ) =دُم اَفتو== ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

چهار سوییه جهان در زبان لری که هنوز به کار می رود: اَفتوزه=آفتاب زن====خاور ( خور آور ) =شرق اَفتوپور=اَفتو گِلپ ( گِلیپ، قِلپ، قِلیپ ) =دُم اَفتو== ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

چهار سوییه جهان در زبان لری که هنوز به کار می رود: اَفتوزه=آفتاب زن====خاور ( خور آور ) =شرق اَفتوپور=اَفتو گِلپ ( گِلیپ، قِلپ، قِلیپ ) =دُم اَفتو== ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چهار سوییه جهان در زبان لری که هنوز به کار می رود: اَفتوزه=آفتاب زن====خاور ( خور آور ) =شرق اَفتوپور=اَفتو گِلپ ( گِلیپ، قِلپ، قِلیپ ) =دُم اَفتو== ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمانی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١٢

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمانی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمانی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمانی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در گفتار های لری غلا، قلا، کلا = کلاغ نوک سیاه ( بزرگ ) غلا جیغ، قلا جیق، کلا جیغ =کلاغ نوک سرخ ( کوچک ) حرف های ( ک، ق، غ، گ، خ ) در برخی جاها ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در برخی گویش های لری : قلا، کلا=دژ های طبیعی، سر کوه که تنها یک راه داشته باشد. ( کله=سَر ، کلا = کل ا=بالا و سَر =قلا کلانتر=سَرتر یا بالاتر و ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در زبان لری بختیاری : قُش=زشت، پلید، نحس، بدجنس، جن و دیو صفت قُشه، قُشِنی، قُشِنی= گروه دزدان و غارتگران بیقُش ( لری ) =جغد ( پرنده نحس ) در مَن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

فعل قرچیدن و قرچینیدن در معنای بریدن و بریدن چیزی خشک به کار می رود. ( بسیار پرکاربرد ) در مثل بُز که شاخه درختان را می خورد می گویند شاخه را قرچیده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبان لری به بخشی از تخت سنگ بزرگ یا کمره کوه که جدا شده ولی هنوز ریشه آن گیر باشد ( شکاف بزرگ ) تاش سنگ یا تاش کمر می گویند. ( شکاف بزرگ ایجاد در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

رز =باغ، باغ انگور، درخت انگور، درخت در بسیاری از جاهای ایران بکار می رود و در نام روستا ها و مکان های زیادی این واژه بکار رفته است وان = بان رزو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

عمو=تاته ( تاتِ ) عموزاده=تاتِزا ( تاتِزاد ) واژه تاتِزا در گفتار لری بسیار پرکاربرد می باشد. زمانی که میخواهند بگویند کسانی از یک ریشه پدری هستند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

اُقیانوس، اُکئانوس، اُشن، اُشیان، اُگهان، اُجهان== آب گهان =آب جهان ( جهان آب ) ( واژه ایرانی باستانی ) اگر به معنای ژرف دریا باشد: اُ ( لری ) = ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

گ َ ر: 1 - واژه گ َ ر در گویش های لری به کوه ها و تپه هایی گفته می شود که خاک کم داشته باشند و سنگ و کمر و صخره درصد بسیار بالاتری نسبت به خاک داشته ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتاری لری به مَنای شکل، فرم، نظم و روش به کار می رود. و به گونه زیر زیاد در گفتار می آید : بد بارت= بد شکل =بد ریخت کاری را بر بارت انجام دادن= ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

وُرت: در گفتار لری به مَنای عادت میباشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتار لری به مَنای درهم آمیختن و به هم زدن به کار می رود. ( شیونیدن ) و هر چیزی که از حالت خود بیرون باشد ( شیوستن ) در مثل دیگ غذا را با کَمچه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری به مَنای درهم آمیختن و به هم زدن به کار می رود. ( شیونیدن ) و هر چیزی که از حالت خود بیرون باشد ( شیوستن ) در مثل دیگ غذا را با کَمچه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

در گفتار لری آلِش و آلِشت به مَنای عوض و جابجا کردن می باشد. این واژه ای در همه ی شاخه های زبان های ایرانی هست خوب است که در فارسی رسمی هم بکار گرفت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری آلِش و آلِشت به مَنای عوض و جابجا کردن می باشد. این واژه ای در همه ی شاخه های زبان های ایرانی هست خوب است که در فارسی رسمی هم بکار گرفت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

در گفتار لری آلِش و آلِشت به مَنای عوض و جابجا کردن می باشد. در برخی جاها این واژه را به شکل آلِش دِلِش به مَنای دادوستد به کار می برند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به مَنای زدن، زدنی پی در پی، زدنی پی در پی و با نظم ، ضربان زنش قلب=ضربان قلب زنش دندان= درد دندان در حالتی که زدنی به حالت پی در پی باشد. در گفتار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری شکاف کوچک در هر چیزی را قاش می گویند دَر مثل جایی از بدن که بریده شده و شکاف خورده می گویند قاش شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بانده یا بائنده در گفتار لری به مَنای پرنده می باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری به پرنده، بانده یا بائنده هم می گویند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

واژه داک در گفتار لری، معنایی از درهم آمیختن سه واژه ی ( کنار، پناه و پنهان ) به کار میرود. در مثل: آن چیز را به داک سنگ بگذار = ١. آن چیز را در ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گفتار لری واژه بُنا به مَنای آغاز و شروع را زیاد به کار می برند. بُن آ در بافتنی ها گره اول کار را بُنا می گویند. بُنا نهادن و بُنا کردن =شروع ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

برخی گویش های لری : اوشا = جای نگهداری گوسفند هُُشا، هوشا ( اُ_کشیده ) =جای گوسفند ( لری میانکوه دزفول ) هُُش، هوش ( اُ_ کشیده ) = خانه ( لری شهر د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش هایی از لری: مِیو ( meyv ) = درخت انگور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گویش هایی از لری به شکل ( دِینا، داینا، دُینا ) گفته می شود. دِی نا دای نا دُی نا دا، دِی = مادر دِی = آفریننده ( اوستا و نوشته های باستانی ) ن ...