پیشنهادهای غزال سرخ (١,٢٩٢)
به نقل از میریام وبستر a small amount of money that someone does not need مثال: The beggar asked us if we had any spare change پول خرد
چیزی برای عرضه کردن داشتن چیزی عرضه کردن چیزی داشتن __________به نقل از هزاره
عصبی عصبانی نگران
دست نخورده اصلاح نشده
To get around a problem or difficulty means to overcome it فائق آمدن بر مسأله غلبه کردن بر مسأله
often; frequently: commonly used words. usually; generally; ordinarily. in a common manner در بیشتر مواقع در اغلب مواقع معمولاً
به نقل از هزاره: 1. ( نیز صفت گونه ) پیش کسوت، قدیمی، کهنه کار، کارکشته، کارآزموده؛ ( نظامی ) سربازِ قدیمی 2. ( در آمریکا ) سرباز قدیمی، کهنه سرباز
equipment جمع بسته نمی شود و s نمی گیرد، بنابراین equipments غلط است. protective equipment را هم بهتر است به تجهیزات ایمنی برگرداند
صاحب قدرت
ایمیل ورودی ایمیل وارده نامه ورودی نامه وارده
به لطفِ به پشتوانه ی به مددِ به یاریِ به واسطه ی
بدفهمی سوء فهم سوء برداشت به نقل از هزاره: تصویر غلط فکر غلط پندار نادرست برداشت غلط اشتباه
منع عبور و مرور منع رفت و آمد
هزاره: بی هیچ تعجبی بدون هیچ تعجبی همان طور که انتظارش می رفت تعجب ندارد که
قیمت ارزان تر
کسری از ثانیه
With this said is a way of saying In the light of what has been said what I have said what you have said what he/she has said and then something ev ...
اطلاعات محرمانه اطلاعات سِرّی
ناخوانا
خرد و خاکشیر کردن
مملو لبریز
به علاوه، علاوه بر این، مضاف بر این، همچنین،
به نقل از میریام وبستر: to understand مثال: "Yes we're late, but it was raining, then we got a flat tire …" "All right, I get the idea" فهمیدن متوج ...
پیش تنظیمات
برگرداندن فایل حذف شده ( در کامپیوتر )
نامرئی رؤیت ناپذیر مشاهده ناپذیر
به نقل از هزاره: غیرموجه نالازم ناموجه بی دلیل غیرضروری غیرلازم غیرمجاز
به نقل از آکسفورد: not providing encouragement or emotional help مثال: "the family environment is unsupportive" ناپشتیبان غیرحامی
به نقل از هزاره: مطابق موافق مساوی برابر همانند نظیر شبیه مشابه ( ریاضی ) متناظر، متقابل
برنامه گاهشمار برنامه روزشمار برنامه تقویم
تعمداً عامدانه از روی غرض و مرض
تلاش ناکام تلاش ناموفق تلاش شکست خورده اقدام ناکام
در موقعیت اضطراری در شرایط اضطراری
سابقه تماس ها پیشینه تماس
به نقل از هزاره: خوشبینانه با خوشبینی
به نقل از هزاره: [شخص] خوشبین [نظر] خوشبینانه
به نقل از هزاره: 1. بهترین، مناسب ترین، مطلوب، مناسب 2. حد مطلوب، بهترین حد
به نقل از هزاره: ( رسمی ) بهینه ساختن بهینه کردن
به نقل از هزاره: ( رسمی ) بهینه ساختن بهینه کردن
به نقل از هزاره: خطای باصره
به نقل از هزاره: هنر بصری
به نقل از هزاره: ( محاوره ) بیرون آمدن، شرکت نکردن، کناره گرفتن
به نقل از هزاره: انتخاب کردن اختیار کردن
به نقل از هزاره: تصمیم گرفتن ( که )
به نقل از هزاره: داستانی خیالی تخیلی غیرواقعی
توضیح دهنده
تبیین کننده تبیین گر مُبین
واژه نامه فهرست لغات
عامل تعیین کننده
به نقل از هزاره: اول اولاً نخست آنکه در درجه ی اول