پیشنهادهای غزال سرخ (١,٣٥٦)
به نقل از هزاره: در اصل اساساً به ذات خود
به نقل از هزاره: 1. جن گیری، عزایم خوانی، استعازه، زارگیری 2. عزایم، دعا، تعویذ
به نقل از آکسفورد: done at the last possible moment, typically in desperation مثال: "Wilson levelled with a last - gasp try" لحظه آخری آخرین لحظه آخر ...
NAIL IT means "Achieve an Excellent Result". The term NAIL IT is used when something has been done perfectly. NAIL IT is "typically seen written in ...
به نقل از www. macmillandictionary. com : used for expressing disappointment that something has failed, has been lost, or has been destroyed مثال: . ...
به نقل از هزاره: با داد و هوار بیرون رفتن با قهر و غضب خارج شدن مثل تیر از تفنگ دررفتن
به نقل از The Free Dictionary: To leave angrily مثال ها: . When mom realized we weren't listening to her story, she stormed off . Don't just storm ...
به نقل از هزاره: ( تلویزیون ) متن رسان
به نقل از The Free Dictionary: To fail; to be ruined or destroyed; to be squandered or wastefully discarded مثال ها: . My father's company is now go ...
به نقل از Merriam - Webster. com Dictionary to change as conditions change به روز بودن به روز ماندن
به نقل از هزاره: پشیزی ارزش قائل نشدن برای هیچ اهمیتی ندادن به
به نقل از هزاره: پشیزی ارزش قائل نشدن برای هیچ اهمیتی ندادن به
به نقل از هزاره: پشیزی ارزش قائل نشدن برای هیچ اهمیتی ندادن به
به نقل از هزاره: پشیزی ارزش قائل نشدن برای هیچ اهمیتی ندادن به
به نقل از هزاره: ( محاوره ) شیطون / شیطونه می گه. . .
به نقل از هزاره: خود را موظف به انجام کاری دانستن موظف به انجام کاری بودن
به نقل از هزاره: خود را موظف به انجام کاری دانستن موظف به انجام کاری بودن
به نقل از کمبریج: informal. to be ready and able to start doing something that you planned مثال: . Once we get the computer installed we'll be in bus ...
معروف به. . . بودن مشهور بودن که ________به نقل از هزاره
به نقل از هزاره: مقدر بودن ( که )
به نقل از هزاره: 1. سرگرمی، تفریح، مشغولیت 2. [تئاتر، سیرک و غیره] برنامه، نمایش
مفرح جالب
به طرز سرگرم کننده ای به طور مشغول کننده ای به طور دلپذیری به طرز خوشایندی به طرزی لذتبخش ___________به نقل از هزاره
به نقل از هزاره: 1. سرگرم کننده مشغول کننده لذتبخش خوشایند دلپذیر 2. پذیرایی مهمانی
خبرنگار جنجالی عکاس سمج ________به نقل از هزاره
به نقل از هزاره: خبرنگار جنجالی عکاسیِ سمج
به نقل از The Free Dictionary: rude slang: . Extremely drunk to the point of being out of control or incomprehensible مثال: . It wasn't until we s ...
به نقل از میریام وبستر: ( British, informal impolite. : to make fun of or laugh at ( someone or something مثال: . He took the piss out of me about ...
به نقل از YourDictionary ( idiomatic ) Try or attempt ( something ) مثال: . I don't think it will work, but I suppose you could give it a shot به ...
به نقل از هزاره: رضایتبخش نبودن ارضاکننده نبودن قانع کننده نبودن
به نقل از هزاره: نامطلوب ناخوشایند بد
intoxicated with drugs or alcohol ( از مستی یا نئشگی ) توی فضا بودن تا خرتناق مست بودن تا خرتناق نئشه بودن پاتیل بودن ( از نئشگی ) سوت بودن
به نقل از مک میلان: an idea that shows great intelligence ایده ی خوب فکر بکر
به نقل از مک میلان: an idea that shows great intelligence ایده ی خوب فکر بکر
به نقل از میریام وبستر: a brilliant and successful idea or decision مثال: Deciding to relocate the company was a stroke of genius
به نقل از dictionary. babylon - software. com Definition of Your money or your life Give me your money or I will kill you. Origin. The traditional ...
به نقل از تزاروس: take a picture with a camera عکس گرفتن فیلم گرفتن
follow - up به نقل از هزاره: 1. دنباله، ادامه، بقیه. 2. [نامه، بخشنامه و غیره] یادآوری
به نقل از هزاره: 1. ناو سرفرماندهی 2. گل سرسبد، چشم و چراغ 3. [برنامه، مدل اتومبیل و غیره] اصلی، مهم، عمده به نقل از فرهنگ پویا: 1. ناو سرفرماندهی 2 ...
به نقل از آکسفورد: . make a special effort to achieve something مثال: . state regulators will go the extra mile to ensure that this settlement is a ...
به نقل از هزاره: 1. تجسد، جسدپذیری، تجسم 2. تجسم، مظهر، نمونه ( بارز )
به نقل از هزاره: سرزندگی شاداب روحیه نشاط
به نقل از میریام وبستر: : to have the ability ( to do something ) : be capable ( of something ) مثال: His last performance was wonderful; I didn' ...
( محاوره، در خطاب به بچه ) پدرسوخته! حرامزاده! _________________به نقل از هزاره
بی شعورترین افراد کم هوش ترین افراد ________________به نقل از هزاره
کار آسانی نبودن ___________________به نقل از هزاره
به نقل از هزاره: حسن نیت داشتن نظر خیر داشتن نیت خوب داشتن قصد بدی نداشتن
به نقل از هزاره: به درد. . . خوردن برای. . . مناسب بودن مناسبِ . . . بودن
به نقل از هزاره: قصدی نداشتن منظور بدی نداشتن غرض و مرضی نداشتن
به نقل از Wiktionary no mean feat ( plural no mean feats ) ( idiomatic ) A laudable triumph of great difficulty; no small feat به نقل از کمبریج: a g ...