پیشنهادهای غزال سرخ (١,٢٩٢)
به نقل از: Macmillan used for saying that a situation is more complicated than it seems مثال: . I feel that there’ s something more to this than me ...
به نقل از هزاره: 1. تقریباً، کمابیش، بفهمی نفهمی 2. حدوداً، تقریباً، به تخمین
به نقل از هزاره: به معنای دقیق کلمه
به نقل از wordreference: try to go beyond the confines/boundaries/edge of what is possible مثال: Working at the elite level in motorsport, we push at ...
تکرارنشدنی منحصر به فرد [در متون ادبی] عدیم النظیر بی همتا بی مثال بی مانند به نقل از هزاره: استثنا ( چیزِ ) استثنایی، ( چیزِ ) اتفاقی،
به نقل از Wiktionary : . piece of work ( plural pieces of work ) A product or manufactured article, especially an item of art or craft اثر هنری
به نقل از مک میلان دیکشنری: to be wanted by a lot of people مثال: . Our software is in demand all over the world به نقل از هزاره: خواهان داشتن، خری ...
خواهان خریدار طالب
به نقل از هزاره: [پیراهن] یقه بلند
به نقل از هزاره: بلندنظری مناعت طبع بزرگ منشی
بلندنظرانه بزرگ منشانه به نقل از هزاره: با بلندنظری با مناعت با بزرگ منشی
به نقل از هزاره: بلندنظر با مناعت طبع بزرگ منش با روحِ بزرگ معتقد به اصول اخلاقی [آرزو و غیره] عالی، متعالی
به نقل از هزاره: عصبی تندمزاج حساس
به نقل از www. macmillandictionary. com . to do the difficult work, or to deal with the pressure, so that someone else does not have to مثال: . H ...
به نقل از هزاره: 1. ( نظامی، در جمع ) مانور، رزمایش، نمایش رزمی؛ مشق 2. ( مجازی ) مانور، حرکت ماهرانه؛ تمهید، نقشه، تدبیر، شگرد، ترفند؛ حیله 3. ( نظا ...
به نقل از هزاره: 1. [وضعیت بیمار، وضع اجتماعی] بحرانی، حساس وخیم، خطرناک سخت، حاد 2. [نوشته، تحلیل، نسخه] انتقادی 3. [شخص، نگاه] نکته سنج، نقاد، خرده ...
به نقل از هزاره: 1. زمین موات 2. فاصله ی بین دو لشکر متخاصم 3. منطقه ی بی طرف 4. ( مجازی ) گم آباد
وصف الحالی حدیث نفسی خودزندگینامه ای
به نقل از هزاره: 1. نبردن، گذاشتن، باقی گذاشتن 2. ول کردن، ترک کردن، پشت سر گذاشتن 3. جا گذاشتن 4. جلو افتادن از، عقب گذاشتن
به نقل از هزاره: از جمله من جمله با که شاملِ . . . هم می شود شاملِ
به نقل از هزاره: مته ی بادی
به نقل از هزاره: 1. امکان؛ احتمال؛ امر محتمل، امکان محتمل؛ امکان بالقوه 2. پیشامد، اتفاق
به نقل از هزاره: 1. دست نخورده، سالم؛ تازه؛ بکر 2. قدیمی، اولیه
به نقل از هزاره: اسم: مستطیل صفت: مستطیلی شکل، مستطیل، مستطیلی
به نقل از هزاره: با. . . بد شدن ( کسی ) از . . . بدش آمدن با . . . چپ افتادن
به نقل از هزاره: 1. [لبخند، رفتار] گرم، صمیمانه، محبت آمیز، دوستانه 2. [ساختمان، اتاق] مطبوع، دلپذیر، دلچسب، باروح
به نقل از هزاره: خودجوشی خودانگیختگی خودزایی صرافتِ طبع
به نقل از هزاره: [فکر، ایده] به صورتِ . . . درآوردن به. . . تبدیل کردن
به نقل از هزاره: آرامش؛ سکوت؛ صفا؛ [آسمان] صافی، صاف بودن
A phrase that means at the required size to solve the problem. At scale typically refers to handling larger volumes
به نقل از هزاره: [تجربه] عملی
پتینه کاری
به نقل از هزاره: 1. زنگار 2. پوشش، لایه 3. ( روی چوب کهنه ) برق
به نقل از هزاره: 1. با وقاحت، با بی شرمی، بی پروا، بدون پروا، وقیحانه 2. بی دغدغه، راحت، بدون خجالت
به نقل از هزاره: 1. بی شرمانه، بی خجالت، وقیحانه، بی پروا؛ بی پرده 2. بدون خجالت، راحت، بی دغدغه
To push something to its limits means to test it as far as it will go When you "push something to the limit", you make it work as hard as it can; of ...
To push something to its limits means to test it as far as it will go When you "push something to the limit", you make it work as hard as it can; of ...
دلمشغولی اشتغال ذهنی مشغولیت
Abby or Abbie is generally a nickname for the feminine given name Abigail, but can also be a given name in its own right [اسم زنانه] اَبی
به نقل از هزاره: 1. الهام 2. منبع الهام، الهامبخش 3. ( محاوره ) فکر خوب، فکر بکر 4. ( مذهب ) وحی 5. دم، شهیق
From Wikipedia, the free encyclopedia. Potts ( and Pott ) is a surname of English origin. The word potts refers to circular . hollows in the ground ...
[اسم خاص مردانه] تیموتی
به نقل از هزاره: به طور وسوسه انگیزی آنچنان . . . که آدم را وسوسه می کند به طور اغواگری
به نقل از هزاره: وسوسه انگیز اغواگر ترغیب کننده جذاب
به نقل از هزاره: 1. جسمانی، جسمی؛ نفسانی 2. شهوانی، شهوت انگیز 3. [شخص] لذت جو؛ شهوی، شهوتران، شهوت پرست 4. لذت بخش
به نقل از هزاره: 1. ابداً، به هیچ وجه، به هیچ روی 2. ( در پاسخ تشکر ) قابل نبود، چیزی نیست، قابلی نداشت، خواهش می کنم
به نقل از هزاره: نه چندان
به نقل از هزاره: و هرچیزِ دیگر
به نقل از هزاره: با وجودِ با همه ی هر یک از
به نقل از هزاره: 1. از همه جهت، از هر جهت 2. برای همه کس، برای همه