inexplicable

/ˌɪnəkˈsplɪsəbl̩//ˌɪnɪkˈsplɪkəbl̩/

معنی: دشوار، غیر قابل توضیح، روشن نکردنی
معانی دیگر: توجیه ناپذیر، بیان نکردنی، سردرنیاوردنی، لاینحل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inexplicably (adv.)
• : تعریف: unable to be explained or interpreted.
مترادف: unaccountable, unexplainable, unfathomable
متضاد: explainable, explicable
مشابه: baffling, enigmatic, impenetrable, incomprehensible, inscrutable, insoluble, insolvable, mysterious, puzzling, undecipherable

- The fact that his wife was leaving him was simply inexplicable; he'd had no idea that she was unhappy.
[ترجمه گوگل] این واقعیت که همسرش او را ترک می‌کرد به سادگی غیرقابل توضیح بود او نمی دانست که او ناراضی است
[ترجمه ترگمان] این حقیقت که همسرش او را تنها گذاشته بود غیرقابل توضیح بود؛ فکر نمی کرد که او ناراحت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the inexplicable movements of atomic particles
حرکات ذرات اتمی که علت آن نامعلوم است

2. his behavior last night is quite inexplicable
رفتار دیشب او کاملا غیر قابل توجیه است.

3. the depth of a mother's love is inexplicable
عمق عشق مادر وصف ناپذیر است.

4. This theory makes sense of an otherwise inexplicable phenomenon.
[ترجمه گوگل]این نظریه پدیده ای غیرقابل توضیح را معنا می کند
[ترجمه ترگمان]این نظریه یک پدیده غیرقابل توضیح دیگری را به وجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For some inexplicable reason he gave up a fantastic job.
[ترجمه گوگل]به دلایلی غیرقابل توضیح او یک کار خارق العاده را رها کرد
[ترجمه ترگمان]به دلیل نامعلومی این کار فوق العاده را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For some inexplicable reason, the investors decided to pull out.
[ترجمه گوگل]به دلایلی غیرقابل توضیح، سرمایه گذاران تصمیم به خروج گرفتند
[ترجمه ترگمان]به دلایل نامعلومی، سرمایه گذاران تصمیم به کناره گیری گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For some inexplicable reason, he's decided to cancel the project.
[ترجمه گوگل]به دلایلی غیرقابل توضیح، او تصمیم به لغو پروژه گرفته است
[ترجمه ترگمان]به دلایلی غیرقابل توضیح، تصمیم گرفت پروژه را لغو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For some inexplicable reason, he felt depressed.
[ترجمه گوگل]به دلایلی غیرقابل توضیح، او احساس افسردگی می کرد
[ترجمه ترگمان]به دلایلی نامعلوم احساس ناراحتی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For some inexplicable reason she was attracted to Patrick.
[ترجمه گوگل]به دلایلی غیرقابل توضیح او جذب پاتریک شد
[ترجمه ترگمان]برای یه دلیل غیرقابل توضیحی که به \"پاتریک\" جلب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This inexplicable phenomenon was repeated again and again.
[ترجمه گوگل]این پدیده غیرقابل توضیح بارها و بارها تکرار شد
[ترجمه ترگمان]این پدیده غیرقابل توضیح دوباره و دوباره تکرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For some inexplicable reason her spirits seemed to plummet earthwards.
[ترجمه گوگل]به دلایلی غیرقابل توضیح به نظر می رسید که روحیه او به سمت زمین سقوط می کند
[ترجمه ترگمان]به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسید که روحش در earthwards سقوط می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For some inexplicable reason, the organization has not told the truth about its players' health.
[ترجمه گوگل]به دلایلی غیرقابل توضیح، این سازمان حقیقت را در مورد سلامت بازیکنان خود نگفته است
[ترجمه ترگمان]به دلیل برخی دلایل غیرقابل توضیح، سازمان در مورد سلامتی بازیکنان خود چیزی نگفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But it was a fear of the inexplicable, the unknown, not of the supernatural.
[ترجمه گوگل]اما ترس از غیرقابل توضیح، ناشناخته بود، نه از ماوراء طبیعی
[ترجمه ترگمان]اما این ترس از توصیف نشدنی، مجهول و ناشناخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For some inexplicable reason, some rooms of the mansion will suddenly turn very cold.
[ترجمه گوگل]به دلایلی غیرقابل توضیح، برخی از اتاق های عمارت به طور ناگهانی بسیار سرد می شوند
[ترجمه ترگمان]بنا به دلایلی غیرقابل توضیحی، چند اتاق از عمارت ناگهان خیلی سرد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Indeed, what is observed is quite inexplicable on the basis of classical theory.
[ترجمه گوگل]در واقع، آنچه مشاهده می شود بر اساس نظریه کلاسیک کاملاً غیرقابل توضیح است
[ترجمه ترگمان]در واقع چیزی که مشاهده می شود بر پایه نظریه کلاسیک کاملا غیرقابل توضیح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دشوار (صفت)
hard, difficult, uphill, knotted, sore, laborious, tough, sticky, formidable, arduous, onerous, strait, intolerable, slippery, slippy, inexplicit, insupportable, inexplicable, nerve-racking, spinose, spiny

غیر قابل توضیح (صفت)
inexplicable

روشن نکردنی (صفت)
inexplicable

انگلیسی به انگلیسی

• unexplainable, unaccountable, baffling, mysterious
if something is inexplicable, you cannot explain it.

پیشنهاد کاربران

مبهم و غیرقابل تشخیص
به نقل از هزاره:
غیرقابل توضیح
توضیح ناپذیر
تبیین ناپذیر
غیرقابل تبیین
توجیه ناپذیر
پیچیده
بغرنج
غیرقابل فهم
وصف ناپذیر
فنوتیک اشتباه است
ɪnəkˈsplɪsəbl̩
غیر قابل توصیف ، سخت

بپرس