پیشنهاد‌های غزال سرخ (١,٢٩٢)

بازدید
١,٧٠٤
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به نقل از هزاره: جانب احتیاط را رعایت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به نقل از هزاره: امنِ امن حسابی امن کاملاً مطمئن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مسلم است که. . . یقیناً

پیشنهاد
٦

می توان با اطمینان فرض کرد که. . . این فرض درستی است که. . . به نقل از هزاره: منطقی است که فرض کنیم. . . معقول است که بپذیریم. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: کار مطمئن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

منطقی است که بگوییم معقول است که بگوییم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به نقل از هزاره: در جای امن پیش آدم مطمئن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

تاییدیه

پیشنهاد
٤

به نقل از هزاره: ( محاوره ) به کسی چراغ سبز نشان دادن به کسی اجازه ی کاری را دادن دست کسی را باز گذاشتن

پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: ( محاوره ) به کسی چراغ سبز نشان دادن به کسی اجازه ی کاری را دادن دست کسی را باز گذاشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

( محاوره ) اجازه ی کاری را گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

چراغ سبز اجازه مجوز [به کسی] چراغ سبز [نشان دادن] به نقل از هزاره: اجازه ی کار مجوز ادامه کار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

خاطرجمع به نقل از فرهنگ پویا: آسوده آسوده خاطر راحت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به نقل از هزاره: 1 - [قطار، اتوبوس، و غیره] رسیدن، آمدن، وارد شدن؛ توقف کردن 2 - [روز] کوتاه شدن 3 - [هوا] استنشاق کردن، فروبردن 4 - جلب کردن، به خود ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به نقل از هزاره: 1 - مجنون، دیوانه؛ [روان شناسی] شیدا 2 - [محاوره] عاشق سینه چاک، شیفته، کشته و مرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

شیفت شب نوبت شب [کارگر یا کارمندِ] شبکار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

موفقیت به همراه داشتن به نقل از هزاره: قرین موفقیت گشتن توفیق یافتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

املای درست کلمه این است: scenario

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

به نقل از فرهنگ پویا: 1 - افراط، زیاده روی، مبالغه 2 - افراطی به نقل از هزاره: 1 - ( نظامی ) توانایی کشتار بیش از حد کشتار بیش از حد قتل عام 2 - ( م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

from Oxford Languages: very nearly

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

سراغ چیزی رفتن چیزی [تازه] را امتحان کردن

پیشنهاد
٣

به نقل از هزاره: خود را وقف کاری/چیزی کردن خود را به کاری / چیزی مشغول کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نقل از هزاره: خود را وقفِ چیزی/کاری کردن خود را به چیزی/کاری مشغول کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به نقل از Merriam - Webster: to make oneself work hard in order to complete something successfully مثال: If you apply yourself, you might be able to ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

داستان تمام نشدنی داستان بی پایان داستان پایان ناپذیر داستان بی انتها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بلافاصله کمی بعد اندکی بعد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

تهدیدکننده ی حیات تهدیدکننده ی زندگی به نقل از فر هنگ پویا: مهلک دارای خطر مرگ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در عمل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نقل از هزاره: [محاوره، به شوخی] فوق العاده است! شق القمر کرده اند!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به نقل از فرهنگ پویا: اوضاع و احوال به طور کلی وضعیت کلی

پیشنهاد
٢

به نقل از فرهنگ پویا: با حرارت از کسی/چیزی حمایت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از فرهنگ پویا: جلب کردن، کسب کردن، جمع کردن

پیشنهاد
١

به نقل از فرهنگ پویا: کسی را ( از جایی ) اخراج کردن، بیرون کردن

پیشنهاد
١

به نقل از فرهنگ پویا: چیزی را توی کله ی کسی فرو کردن

پیشنهاد
٤

به نقل از فرهنگ پویا: با انگشتان خود روی میز ضرب گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به نقل از فرهنگ پویا: 1 - طبل، کوس، دهل 2 - دمبک، تنبک، تمبک 3 - صدای ضربات 4 - بشکه 5 - قرقره 6 - غلتک، استوانه، نورد 7 - مخزن لباسشویی 8 - پرده ی گ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

به نقل از هزاره: 1 - افسار، طناب، بند، زنجیر 2 - [حیوان] بستن، افسار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

به نقل از فرهنگ پویا: 1 - افسار 2 - قلاده 3 - [افسار/قلاده ی حیوانی را به جایی] بستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

جای تعجب ندارد که جای شگفتی نیست که به نقل از هزاره: عجیب نیست که تعجبی ندارد که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نقل از هزارهک 1 - با کمال تعجب 2 - به طور شگفت انگیزی، به طرز تعجب آوری، به نحو غیرمترقبه ای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

به نقل از: Oxford Languages know about something or about how to do something مثال: "I didn't have a clue what was happening" درباره ی چیزی دانستن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

a person’s regular job and main source of income, typically as contrasted with a more enjoyable occupation or hobby مثال: he funds his films with mon ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

1 - the best recorded performance in a particular athletics event at a particular track 2 - the past achievements or performance of a person, organiz ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ابرانسان ابرمرد سوپرمن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

هزاره: چترباز سقوط آزاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

به نقل از هزاره: بهتر درخشیدن از تحت الشعاع قرار دادن بیشتر درخشیدن از گوی سبقت ربودن از

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

مخرب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

کسی چه می دونه؟ از کجا معلوم؟ کی می دونه اصلاً؟ خدا رو چه دیدی؟ خدا می دونه؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پرچالش چالش برانگیز چالشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از مک میلیان: . used for emphasizing the main reason or purpose of something مثال: The majority said they work mostly because they need the ...