hopeless

/ˈhoʊplɪs//ˈhəʊplɪs/

معنی: نومید
معانی دیگر: ناامید، ناامیدوار، مایوس، بیچاره، لاعلاج، درمان ناپذیر، اصلاح ناپذیر، سامان ناپذیر، بهتر نشدنی، نومید کننده، مایوس کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: hopelessly (adv.), hopelessness (n.)
(1) تعریف: giving no grounds to be hopeful that a desired thing will happen; beyond hope.
مترادف: irremediable
متضاد: hopeful
مشابه: critical, deadly, desperate, fatal, grave, incurable, intractable, irredeemable, remediless, serious, terminal

- The doctors believed that his condition was hopeless, so his recovery was a surprise and a relief.
[ترجمه گوگل] پزشکان معتقد بودند که وضعیت او ناامیدکننده است، بنابراین بهبودی او غافلگیرکننده و مایه آرامش بود
[ترجمه ترگمان] پزشکان معتقد بودند که وضع او نا امید کننده است، بنابراین بهبود او مایه شگفتی و آرامش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Desperately outnumbered, it was a hopeless situation for the allied forces.
[ترجمه گوگل] این یک وضعیت ناامیدکننده برای نیروهای متفقین بود
[ترجمه ترگمان] از آن ها بیشتر بود، این موقعیت برای نیروهای متحد، یک موقعیت ناامید کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This is hopeless; we have to figure out another way.
[ترجمه گوگل] این ناامید کننده است باید راه دیگری را پیدا کنیم
[ترجمه ترگمان] این هیچ امیدی نیست، باید یه راه دیگه پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: without hope; despairing.
مترادف: despairing, disconsolate
متضاد: hopeful, sanguine
مشابه: broken-hearted, dejected, depressed, desolate, desperate, despondent, forlorn, grief-stricken, inconsolable, melancholy, miserable, suicidal, wretched

- The hopeless victims of the hurricane could do nothing but wait.
[ترجمه گوگل] قربانیان ناامید طوفان کاری جز صبر کردن نمی توانستند بکنند
[ترجمه ترگمان] قربانیان ناامید کننده طوفان نمی توانستند کاری انجام دهند، اما صبر می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He felt hopeless for months after his wife's death.
[ترجمه گوگل] او ماه ها پس از مرگ همسرش احساس ناامیدی می کرد
[ترجمه ترگمان] ماه ها پس از مرگ همسرش احساس ناامیدی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: incapable of changing or improving.
مترادف: futile, inadequate, incapable, incompetent, incurable, intractable, lousy, poor, unavailing, useless, vain
مشابه: fruitless, idle, impossible, ineffective, pointless, unattainable, unsuccessful

- He was hopeless as a waiter, and he got fired after two weeks.
[ترجمه گوگل] او به عنوان پیشخدمت ناامید بود و پس از دو هفته اخراج شد
[ترجمه ترگمان] بعد از دو هفته اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That man is a hopeless bigot.
[ترجمه گوگل] آن مرد یک متعصب ناامید است
[ترجمه ترگمان] اون مرد یه آدم ریاکار is
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a hopeless gambler
قمارباز اصلاح ناپذیر

2. a hopeless task
کاری که امکان موفقیت ندارد

3. he is hopeless in mathematics
ریاضیات او بسیار خراب است.

4. looking with tearful, hopeless eyes
(در حال) نگاه کردن با چشمانی اشک آلود و عاری از امید

5. the situation looked quite hopeless
وضعیت ظاهرا بسیار نومید کننده بود.

6. the doctors declared the patient hopeless and she was sent home
دکترها اعلام کردند که بیمار خوب شدنی نیست و او را به منزل فرستادند.

7. I tell you hopeless grief is passionless.
[ترجمه گوگل]من به شما می گویم اندوه ناامیدانه بی عاطفه است
[ترجمه ترگمان]من به تو می گویم که اندوه ناامیدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He gave way to hopeless grief as soon as he heard the bad message.
[ترجمه گوگل]او به محض شنیدن پیام بد، جای خود را به اندوه ناامیدانه داد
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه پیغام بد را شنید، راه خود را در پیش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He felt that his life was a hopeless mess.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که زندگی اش یک آشفتگی ناامیدکننده است
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که زندگی او نا امید کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's hopeless trying to convince her.
[ترجمه گوگل]تلاش برای متقاعد کردن او ناامیدکننده است
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم او را متقاعد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The situation seems to become more hopeless with each/every passing day.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هر روز که می گذرد وضعیت ناامید کننده تر می شود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که وضعیت با هر روز از هر روز ناامید کننده تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When I was at school I was always hopeless at athletics.
[ترجمه گوگل]وقتی در مدرسه بودم همیشه در دو و میدانی ناامید بودم
[ترجمه ترگمان]وقتی در مدرسه بودم همیشه در حال ورزش بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was disappointed so often that he became hopeless.
[ترجمه گوگل]او آنقدر ناامید می شد که ناامید می شد
[ترجمه ترگمان]از این که بیش از پیش نومید شده بود نومید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The public transport system was absolutely hopeless.
[ترجمه گوگل]سیستم حمل و نقل عمومی کاملاً ناامید کننده بود
[ترجمه ترگمان]سیستم حمل و نقل عمومی کاملا نا امید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'm a hopeless dancer. I've got two left feet.
[ترجمه گوگل]من یک رقصنده ناامید هستم من دو پای چپ دارم
[ترجمه ترگمان]من یک رقصنده ناامید کننده هستم دوتا پای چپ دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I began to feel lonely and hopeless.
[ترجمه گوگل]شروع کردم به احساس تنهایی و ناامیدی
[ترجمه ترگمان]احساس تنهایی و ناامیدی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نومید (صفت)
broken-hearted, hopeless, lorn

انگلیسی به انگلیسی

• lost, forlorn, having no hope
if you feel hopeless, you feel desperate because there seems to be no possibility of comfort or success.
someone or something that is hopeless is certain to be unsuccessful.
you use hopeless to emphasize how bad an event or situation is.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : hope
✅️ اسم ( noun ) : hope / hopeful / hopefulness / hopelessness
✅️ صفت ( adjective ) : hopeful / hopeless
✅️ قید ( adverb ) : hopefully / hopelessly
نا امید کننده
یأس آور
hopeless ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: ناامید
تعریف: ویژگی فرد دچار ناامیدی
معنیش همینه که دوستان میگن، ولی لازمه اشاره کنم که بعضی وقتا دوستای نزدیکم واسه شوخی و تعریف از همدیگه هم به کار میبرن. یه چی تو مایه های �از دست تو�.
مثلا میگن:
!~Ah, you're really hopeless aren't you
چاره ناپذیر, لاعلاج
ناامید، نا امید کننده
impossible
with no chance of success
useless
no - win
بدون شانس/ احتمال/امکان موفقیت
( هیچ شانس /امکال /احتمال موفقیت نیست )
بی فایده
بیهوده
بی حاصل
بی نتیجه
pointless
vain
beyond hope
( هیچ امیدی نمیشه داشت )
مایوس کننده

بی اهمیت
به نقل از هزاره:
1. ناامید، مأیوس، نومید
2. نومیدکننده، مأیوس کننده
3. حاکی از نومیدی، نومیدانه
4. لاعلاج، چاره ناپذیر
5. ( محاوره ) [آشپز، معلم، و غیره] ناوارد، ناشی، بی عرضه؛ بد، افتضاح، ، وحشتناک
ناعلاج
افتضاح، ناجور
مایوس کننده
ناامید
بی فایده، بی نتیجه
نا امیدی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس