unrest

/ənˈrest//ʌnˈrest/

معنی: اشفتگی، اشوب، اضطراب، ناارامی، بی قراری، بی تابی
معانی دیگر: آشوب، بلوا، نا آرامی، اغتشاش، غائله

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a state of dissatisfaction, disturbance, or turmoil, esp. social or political.
متضاد: peace
مشابه: furor, turbulence

جمله های نمونه

1. the unrest among the workers
آشوب میان کارگران

2. a general unrest
ناراحتی یا آشوب گسترده

3. there was unrest in the country at large
سرتاسر کشور دستخوش آشوب بود.

4. The main impulse for the unrest came from extremist Muslims.
[ترجمه گوگل]انگیزه اصلی ناآرامی ها از جانب مسلمانان افراطی بود
[ترجمه ترگمان]انگیزه اصلی ناآرامی ها از سوی مسلمانان تندرو بوجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fearful of continued unrest, the government imposed a state of emergency.
[ترجمه گوگل]دولت از ترس ادامه ناآرامی ها وضعیت اضطراری را وضع کرد
[ترجمه ترگمان]دولت که از ناآرامی مداوم می ترسید، وضعیت اضطراری اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is growing unrest throughout the country.
[ترجمه گوگل]ناآرامی روزافزونی در سراسر کشور وجود دارد
[ترجمه ترگمان]ناآرامی در سراسر کشور در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The government failed to stifle the unrest.
[ترجمه گوگل]دولت نتوانست ناآرامی ها را خفه کند
[ترجمه ترگمان]دولت نتوانست ناآرامی ها را سرکوب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The real danger is civil unrest in the east of the country.
[ترجمه گوگل]خطر واقعی ناآرامی های مدنی در شرق کشور است
[ترجمه ترگمان]خطر واقعی ناآرامی های مدنی در شرق کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The regime was fatally weakened by the unrest and violence.
[ترجمه گوگل]رژیم در اثر ناآرامی ها و خشونت ها به شدت تضعیف شد
[ترجمه ترگمان]این رژیم به دلیل ناآرامی ها و خشونت ها به شدت تضعیف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As the unrest continued, the death toll rose .
[ترجمه گوگل]با ادامه ناآرامی ها، تعداد کشته ها افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]با ادامه ناآرامی ها، آمار تلفات افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The protests were the biggest show of social unrest since the government came to power.
[ترجمه گوگل]این اعتراضات بزرگترین نمایش ناآرامی اجتماعی از زمان روی کار آمدن دولت بود
[ترجمه ترگمان]این اعتراض ها بزرگ ترین نمایش ناآرامی اجتماعی بودند، چرا که دولت به قدرت رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The unrest has cast a pall over what is usually a day of national rejoicing.
[ترجمه گوگل]ناآرامی ها روزی را که معمولاً روز شادی ملی است، تحت تأثیر قرار داده است
[ترجمه ترگمان]ناآرامی بر سر آنچه معمولا یک روز شادی ملی است، سایه انداخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There could be more unrest, but I wouldn't exaggerate the problems.
[ترجمه گوگل]ممکن است ناآرامی های بیشتری وجود داشته باشد، اما من مشکلات را اغراق نمی کنم
[ترجمه ترگمان]ممکن است ناآرامی بیشتری وجود داشته باشد، اما من در مورد مشکلات اغراق نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Community unrest is rapidly approaching the flashpoint.
[ترجمه گوگل]ناآرامی جامعه به سرعت در حال نزدیک شدن به نقطه اشتعال است
[ترجمه ترگمان]ناآرامی اجتماعی به سرعت در حال نزدیک شدن به نقطه اشتعال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There are growing signs of more broadly-based popular unrest.
[ترجمه گوگل]نشانه های فزاینده ای از ناآرامی های مردمی گسترده تر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نشانه های فزاینده ای از ناآرامی های عمومی بیش از حد در حال رشد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشفتگی (اسم)
turmoil, agitation, turbulence, chaos, perturbation, disorder, unrest, consternation, rummage, disorderliness, disquietude, inquietude, hullabaloo, tumble, turbulency, nonplus, garboil, tanglement, topsy-turvydom

اشوب (اسم)
alarm, turbulence, disturbance, alarum, riot, tumult, unrest, revolution, commotion, sedition, fury, fuss, ruckus, turbulency, convulsion, hurly-burly, misrule

اضطراب (اسم)
ferment, worriment, feeze, anguish, unrest, commotion, fury, anxiety, worry, disquietude, inquietude, discomposure

ناارامی (اسم)
disquiet, unrest

بی قراری (اسم)
disquiet, unrest, worry, disquietude, inquietude, fidget, malaise, mutability, dysphoria, fidgetiness

بی تابی (اسم)
unrest, impatience

انگلیسی به انگلیسی

• disquiet, uneasiness, agitation, discontent
if there is unrest, people are angry and dissatisfied, often to the extent of breaking the law or causing violence.

پیشنهاد کاربران

ناآرامی. شورش. اشوب
Growing regional anger over Gaza's devastation, where over 21, 822 Palestinians, including 8, 800 children, have been killed in less than three months by Israeli military attacks, fuels Red Sea unrest.
...
[مشاهده متن کامل]

رشد خشم منطقه ای بر سر ویرانی غزه، جایی که بیش از ۲۱۸۲۲ فلسطینی شامل ۸۸۰۰ کودک در کمتر از سه ماه توسط حملات نظامی اسرائیل کشته شده اند، آتش ناآرامی در دریای سرخ را تشدید می کند.

نا آرامی
شلوغی
Unrestedخسته انگار اصلا استراحت نکرده
به نقل از فرهنگ پویا:
ناآرامی، آشوب، شورش
ناآرامی ( ناشی از خشم و طغیان مردم به دلیل اعتراضات سیاسی و نارضایتی های اقتصادی )

بپرس