ترجمه‌های حسین کتابدار (٢٣٠)

بازدید
٧١٥
تاریخ
١ سال پیش
متن
When young people experiment with drugs, they're dicing with death.
دیدگاه
٢٤

هنگامی که جوانان مواد مخدر مصرف می کنند، جان خود را به خطر می اندازند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He left an enigmatic message on my answering machine.
دیدگاه
٢٦

او برای من یک پیام نامفهوم روی دستگاه پیام گیر تلفن گذاشته است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The other children used to taunt him in the playground because he was fat and wore glasses.
دیدگاه
٢٥

سابقاً بچه های دیگر ، در زمین بازی، او را که هم چاق بود و هم عینکی، مسخره می کردند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The fishing villages come alive in spring.
دیدگاه
٢٨

در فصل بهار، روستاهای ماهیگیری بسیار فعال و سرزنده می شوند ( احتمالاً به دلیل ورود بیشتر فعالیت های ماهیگیری، گردشگران یا رویدادهای فصلی ) .

تاریخ
١ سال پیش
متن
The city starts to come alive after dark.
دیدگاه
٢٢

شهر پس از تاریک شدن هوا، فعال و جان گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She made history come alive with tales from her own memories.
دیدگاه
١٦

او تاریخ را با داستان خاطرات خودش زنده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He pulverize the opposition with the force of his oratory.
دیدگاه
١٦

او با قدرت سخنوریش، مخالفان را شکست داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Permissiveness is used almost universally as a pejorative term.
دیدگاه
١٣

در مجموع، استفاده از کلمه ولنگاری تقریبا یک اصطلاح توهین آمیز است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
' Swot 'is a pejorative term for someone who studies a lot.
دیدگاه
١٣

اطلاق اصطلاح"خرخوان" به کسی که زیاد درس می خواند، تعبیر توهین آمیزی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Pete turned out to be a real lowlife.
دیدگاه
١٢

مشخصه پیت آدم مجرم و بد نامی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
And then he told a sick joke about two people in a wheelchair.
دیدگاه
١٤

و سپس یک جوک بی مزه و توهین آمیز درباره دو نفر که روی ویلچر بودند، گفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The busboy rushes to refill my water glass after every sip.
دیدگاه
١٢

خدمتیار/ کمک پیشخدمت با سرعت لیوان آب مرا پس از هر جرعه نوشیدن، پُر می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The new busboy, Morton, boxed in his spare time.
دیدگاه
١٢

مورتن، خدمتیار/ کمک پیشخدمت جدید، در اوقات فراقتش به ورزش بکس می پردازد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The boss demoted the careless waiter to busboy.
دیدگاه
٧

رییس جایگاه شغلی پیشخدمت بی دقت را به جایگاه خدمتیار تنزل داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I had never ridden on a motor-cycle before. But it was too late to chicken out.
دیدگاه
٨

من قبلاً هرگز موتورسیکلت سوار نشده بودم. اما برای جا زدن، خیلی دیر شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Never chicken out when you make up your mind.
دیدگاه
٧

وقتی تصمیم می گیرید، هرگز پا پس نکشید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
That girl smiled at you. Don't chicken out, go and ask for her phone number.
دیدگاه
٧

اون دختر به تو لبخند زد. جا نزن/ پا پس نکش، برو شماره تلفنش را بگیر.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His mother complains that he makes excuses to chicken out of family occasions such as weddings.
دیدگاه
٨

مادرش شاکی است که او بهانه هایی برای پیچوندن و نرفتن به مراسم خانوادگی، مثل عروسی ها، جور می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A lot of translation is put out to freelances.
دیدگاه
٧

بسیاری از کارهای ترجمه به مترجمان مستقل و آزاد سپرده می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I've only read 'Madame Bovary' in translation .
دیدگاه
٨

من فقط آثار ترجمه شده مادام بواری را مطالعه کرده ام.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The lease on the flat expired on June 14th.
دیدگاه
٧

اجاره نامه آپارتمان در 14 ژوئن منقضی می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The firefighters went back into the house with scant regard for their own safety.
دیدگاه
٨

آتشپادها ( آتش نشان ها ) با کم ترین توجه به سلامتی و ایمنی خودشان، دوباره به داخل خانه آتش گرفته باز گشتند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The story has received scant attention in the press.
دیدگاه
٨

این داستان، توجه کمی را در مطبوعات به خود جلب کرد/ مطبوعات به این داستان توجه کمی نشان دادند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You have a scant hour in which to pack.
دیدگاه
٨

کم تر از یک ساعت برای جمع کردن وسایل وقت دارید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Both parties agreed to settle their out of court rather than litigate.
دیدگاه
٩

دو طرف دعوی، توافق کردند، به جای طرح اقامه دعوا، مسایل شان را خارج از دادگاه حل و فصل نمایند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The new law also grants them the right to litigate.
دیدگاه
٧

قانون جدید حق اقامه دعوا در محاکم قضایی را به آنها اعطا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
If we have to litigate, we will.
دیدگاه
٧

اگر مجبور به طرح اقامه دعوا شویم، این کار را خواهیم کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
More than 27 shops and nine restaurants will satiate your appetite for consumption.
دیدگاه
٨

بالغ بر 27 فروشگاه و 9 رستوران، نیازهای مصرفی شما را تامین خواهند کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We must be ready to hold off the coming storm's attack.
دیدگاه
٧

ما باید برای مقابله با چالش های پیش رو در آینده آماده باشیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She always likes to hold off for rent.
دیدگاه
٧

او همیشه دوست دارد اجاره را با تاخیر پرداخت کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The writer George Orwell died of consumption at the age of 46.
دیدگاه
٧

جورج اورول نویسنده به دلیل ابتلاء به بیماری سل در 46 سالگی فوت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The famine was caused by the consumption of crops by locusts.
دیدگاه
٧

قحطی نتیجه خوردن محصولات کشاورزی توسط ملخ ها بود/ ملخ ها با خوردن محصولات کشاورزی، باعث قحطی شدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Forms have gone out to all our sub - offices .
دیدگاه
٧

فرم ها برای تمام دوایر زیر مجموعه ارسال شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He raised an interesting point of order.
دیدگاه
٨

او اخطار آیین نامه ای فوق العاده ای را مطرح کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The meeting is adjourned on a point of order.
دیدگاه
٨

برگزاری جلسه به دلیل یک اخطار آیین نامه ای به تعویق افتاد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
On a point of order, Mr. Chairman, can associate members vote on this subject?
دیدگاه
٨

یک اخطار آیین نامه ای جناب آقای رییس. آیا اعضاء وابسته ( غیر اصلی ) می توانند در مورد این موضوع رای دهند؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
I would like to raise a point of order.
دیدگاه
٨

مایلم یک اخطار آیین نامه ای را در جلسه مطرح کنم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A point of order was raised in parliament by Mr Ben Morris.
دیدگاه
٨

آقای بن موریس یک اخطار آیین نامه ای را در مجلس مطرح کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The camaraderie among fellow employees made the tedious work just bearable.
دیدگاه
٧

حس صمیمیت و رفاقت میان همکاران، شرایط طاقت فرسای کار را، تحمل پذیر می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The unemployment is a real hot potato.
دیدگاه
٧

موضوع بیکاری یک مسئله مناقشه برانگیز واقعی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Consequently the brain drain has become a hot potato which needs to solve.
دیدگاه
٧

در نتیجه، موضوع فرار مغزها تبدیل به یک مسئله مناقشه برانگیز شده که نیاز است نسبت به حل آن اقدام کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Many school boards found segregation a hot potato in the early 1960 s.
دیدگاه
٧

بسیاری از اعضاء هیأت مدیره مدرسه سیاست جداسازی و تبعیض را موضوعی جنجالی در اوایل دهه 60 می دانستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Perhaps she gets drunk to obliterate painful memories.
دیدگاه
٧

شاید مست کردن او بخاطر اینه که از شر خاطرات دردناکش خلاص شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He claims he was made the fall guy for the affair.
دیدگاه
٨

او مدعی است درباره موضوع رابطه نامشروع، به نادرستی مورد شماتت و سرزنش قرار گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The takegawara bathhouse is best known for sand baths.
دیدگاه
٨

حمام عمومی آب گرم چشمه های ژاپن ( جزیره کیوشو ) ، از جهت حمام های شن آنها معروف هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Go to me when her before when, " Bathhouse person how? "
دیدگاه
٦

The sentence "Go to me when her before when, 'Bathhouse person how?'" is grammatically incorrect and does not make sense.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The ladies' bathhouse is round, with little chinks of windows.
دیدگاه
٣١

شکل حمام های عمومی زنانه گرد با منفذهای کوچک هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They all clamoured to take the floor.
دیدگاه
٧

همه آنها مصرانه درخواست داشتند تا صحبت کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The senator asked leave to take the floor.
دیدگاه
٧

سناتور اجازه خواست تا جلسه را برای ایراد سخنرانی ترک کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The newlyweds were the first to take the floor.
دیدگاه
٧

اول کسانی که صحبت را آغاز کردند، تازه عروس و دامادها بودند.