ترجمه‌های حسین کتابدار (٢٣٦)

بازدید
١,٢٣١
تاریخ
٣ ماه پیش
متن
The government has been encouraging individuals to opt out of the state pension scheme.
دیدگاه
٩

ترجمه جمله: دولت افراد را تشویق کرده است که از طرح بازنشستگی دولتی انصراف دهند.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
Under the agreement the Vietnamese can opt out at any time.
دیدگاه
٨

ترجمه جمله: بر اساس توافق، ویتنامی ها می توانند در هر زمان انصراف دهند.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
The malcontent is gunning for his supervisor.
دیدگاه
١٠

"با ناخشنودی در حال حمله به سرپرست خود است. " در این جمله، "gunning for" به معنای تلاش برای حمله یا انتقام گرفتن است. "malcontent" به کسی اشاره دارد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
This was his second prescient call.
دیدگاه
١٨

این دومین پیش بینی دقیق او بود.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
When I arrived squalling -- no doubt prescient about my imminent fate -- the streets were half black.
دیدگاه
١٤

وقتی به آنجا رسیدم و در حال گریه و زاری بودم - - بدون شک از سرنوشت نزدیکم آگاه بودم - - خیابان ها نیمه تاریک بودند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He went to heckle at their meetings.
دیدگاه
٢٣

او به منظور مزاحمت و مسخره کردن به جلسات آن ها رفت.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
But I do know that those poor civilians don't begin to know the score.
دیدگاه
٢٠

می دانم آن غیرنظامیان بیچاره از وضعیت واقعی یا حقیقت کامل آگاه نیستند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Delve a little deeper if you really want to know the score.
دیدگاه
١٩

اگر واقعاً می خواهید از وضعیت یا جزئیات واقعی مطلع شوید، باید بیشتر تحقیق یا بررسی کنید.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Howes thought it a prescient occasion.
دیدگاه
١٧

هاوز آن را یک موقعیت پیش گویانه دانست.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
That passage appeared prescient when the disastrous wreck on the Scillies scuttled four warships.
دیدگاه
١٥

آن متن زمانی که کشتی غرق شده ای بر روی جزایر سیلی چهار کشتی جنگی را نابود کرد، پیش بینی گرایانه به نظر رسید.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
They proved to be prescient on both counts.
دیدگاه
١٨

آن ها در هر دو مورد پیش بینی هایشان درست از آب در آمد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
She lives in a grotty little room with nowhere to cook.
دیدگاه
١١

او در یک اتاق کوچک فرسوده فاقد آشپزخانه زندگی می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
We went into a grotty house and sat at a table with a bucket of coal in the middle.
دیدگاه
١١

ما داخل یک خانه فرسوده و کثیف شدیم و دور میزی که وسط آن ظرفی پر از زغال سنگ قرار داشت، نشستیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
She lived in a grotty little room.
دیدگاه
١١

او در یک اتاق کوچک کثیف زندگی می کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The flies leave a sticky residue on crops.
دیدگاه
١٠

مگس ها یک ماده چسبناک روی محصولات از خود باقی می گذارند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Always using the same shampoo means that a residue can build up on the hair.
دیدگاه
١١

مواد موجود در شامپو، اگر به طور مداوم استفاده شوند، ممکن است روی موها تجمع یابند و باعث ایجاد لایه ای از باقیمانده شوند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The executor shared out the estate.
دیدگاه
١٢

فرد مسئول مدیریت ارث ( وصی ) دارایی ها را بین وراث و ذی نفعان طبق وصیت نامه یا قوانین ارث تقسیم کرده است.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The estate was broken up and farmed.
دیدگاه
١٠

املاک یا زمین ها تقسیم شدند و سپس به عنوان زمین های کشاورزی مورد استفاده قرار گرفتند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
It is even possible that this residue could be used in its entirety to make heat shields.
دیدگاه
١٠

این احتمال وجود دارد که از پسماندهای موجود بطور کامل برای ساخت سپرهای حرارتی استفاده شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Several people were still working on the residue caught between their teeth.
دیدگاه
٨

چند نفر هنوز مشغول تمیز کردن دندان هایشان از ذرات باقیمانده بر روی آنها هستند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
There is a green residue in the bottom of the test tube.
دیدگاه
١٠

در انتهای لوله آزمایش، مقداری ماده سبز رنگ باقی مانده است.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The residue of the estate was divided equally among his children.
دیدگاه
١٠

ماترک املاک او، بطور مساوی میان فرزندانش تقسیم شد.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
We're on course for our destination.
دیدگاه
١١

در مسیر درستی برای رسیدن به مقصدمان هستیم.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The company is on course for profits of £20m in the next financial year.
دیدگاه
١١

شرکت برای کسب سود 20 میلیون پوند در سال آینده مالی، در مسیر درستی قرار گرفته است.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
We're back on course to qualify for the championship.
دیدگاه
١٠

ما به مسیر درست برگشتیم تا واجد شرایط برای قهرمانی باشیم.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Western leaders put the trade talks back on course.
دیدگاه
١١

رهبران غربی، مذاکرات تجاری را در مسیر و ریل درست قرار دادند

تاریخ
١ سال پیش
متن
The computer has been dropped a number of times, but it's still operating.
دیدگاه
٢٦

این رایانه چندین بار زمین خورده ( افتاده]، ولی با وجود این، هنوز هم کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There are three categories of accommodation - standard, executive and deluxe.
دیدگاه
٢٢

سه نوع محل اقامتی وجود دارد؛ قابل قبول، گران قیمت و مجلل.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Government by coalition has its own peculiar set of problems.
دیدگاه
١٩

دولت ائتلافی مجموعه مشکلات و چالش های خاص خودش را دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
When the coalition was formed the Liberals were left out in the cold .
دیدگاه
١٧

زمانی که ائتلاف شکل گرفت، لیبرال ها از این ائتلاف کنار گذاشته شدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A coalition government was formed following an inconclusive general election.
دیدگاه
١٨

یک دولت ائتلافی پس از انتخابات عمومی بدون برنده قطعی، تشکیل شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A coalition government was formed after inconclusive elections.
دیدگاه
٢٢

بعد از انتخابات غیرقاطع، دولت ائتلافی تشکیل شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The board disavowed the action of the executive.
دیدگاه
٣٨

هیات مدیره، اقدام مدیر عامل را تایید نکرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She masqueraded as a member of the royal family until her true identity was uncovered.
دیدگاه
٣٤

او خود را به عنوان یکی از اعضای خانواده سلطنتی جا زد تا این که هویت واقعی اش افشاء شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
This leads to adhoc government intervention which in turn may undermine the consistency and stability of objectives still further.
دیدگاه
٢٤

این منجر به مداخله موقت دولت می شود که متعاقب آن، ممکن است انسجام و ثبات اهداف را بیشتر تضعیف کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I am not referring to adhoc arrangements or short-term palliatives.
دیدگاه
٢٤

منظور من توافقات موقت یا مسکن های کوتاه مدت نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It consisted of 148 standing committees and 3adhoc committees.
دیدگاه
١٥

این کمیته متشکل از 148 کمیته دائمی و 3 کمیته موقتی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
More detailed information can be obtained on an adhoc basis.
دیدگاه
١٦

اطلاعات دقیق تر را می توان به صورت موقت به دست آورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She's always had a soft spot for you.
دیدگاه
١٦

او همیشه تو را خیلی دوست داشته است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The raspberry is an aggregate fruit.
دیدگاه
١٧

تمشک میوه ی حاصل از رشد برچه های مجزا و متعدد یک گل است ( میوۀ مجتمع )

تاریخ
١ سال پیش
متن
It is most urgent that we operate.
دیدگاه
١٧

بسیار ضروری است که عملیات را شروع کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The army is now empowered to operate on a shoot-to-kill basis.
دیدگاه
١٥

ارتش اکنون این مجوز را دارد تا به قصد کشتن، شلیک نماید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The ability to initiate and operate independently.
دیدگاه
١٥

توانایی برای این که بطور مستقل کاری را شروع و اقدام نمایید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Yvonne turned and stalked out of the room in disgust.
دیدگاه
١٤

ایوان با انزجار برگشت و با گام های بلند و تند از اتاق خارج شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The scandal about his private life stalked the firm soon.
دیدگاه
١٢

رسوایی زندگی خصوصی اش بزودی به شرکتش می رسد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
a native-born African
دیدگاه
١٢

افریقایی بومی

تاریخ
١ سال پیش
متن
Boasting about size may be poor form and the sign of an arriviste.
دیدگاه
٢٤

لاف زدن درباره مقدار ثروت و دارایی، نامناسب و نماد یک فرد تازه به دوران رسیده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The colleagues of the young genius regarded him as an arriviste.
دیدگاه
١٣

همکاران نابغه جوان، او را یک تازه به دوران رسیده در نظر می گیرند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Modern resorts offer every amenity for shopping during the day, and a choice of clubs, discos and casinos at night.
دیدگاه
٤٢

تفریگاه های امروزی، هر نوع امکانات رفاهی برای خرید در طول روز و دسترسی به کلاب ها، دسکوها و کازینوها را در طول شب فراهم می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He immediately noticed the amenity of his new surroundings.
دیدگاه
٣١

او خیلی زود متوجه امکانات رفاهی محیط جدید اطرافش شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They will provide an amenity for local residents.
دیدگاه
٣٣

آنها امکانات رفاهی لازم را برای مردم محلی فراهم خواهند کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Our other white knight was G. William Miller, secretary of the treasury.
دیدگاه
٣٦

ناجی دیگر ما، ویلیام میلر وزیر خزانه داری بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't dice with death by climbing up the mountain in such bad weather.
دیدگاه
٣٨

در این وضعیت جوی نامناسب، با بالا رفتن از کوه، جان خود را به خطر نیندازید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I don't want to dice with death by pissing off this guy.
دیدگاه
١٩

قصد ندارم با عصبانی کردن این مرد، جانم را به خطر بیندازم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Towing drivers are dicing with death, too.
دیدگاه
٢٥

رانندگان یدک کش با جان خود بازی می کنند/ جان خود را به خطر می اندازند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
When young people experiment with drugs, they're dicing with death.
دیدگاه
٢٥

هنگامی که جوانان مواد مخدر مصرف می کنند، جان خود را به خطر می اندازند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He left an enigmatic message on my answering machine.
دیدگاه
٢٩

او برای من یک پیام نامفهوم روی دستگاه پیام گیر تلفن گذاشته است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The other children used to taunt him in the playground because he was fat and wore glasses.
دیدگاه
٢٧

سابقاً بچه های دیگر ، در زمین بازی، او را که هم چاق بود و هم عینکی، مسخره می کردند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The fishing villages come alive in spring.
دیدگاه
٣٢

در فصل بهار، روستاهای ماهیگیری بسیار فعال و سرزنده می شوند ( احتمالاً به دلیل ورود بیشتر فعالیت های ماهیگیری، گردشگران یا رویدادهای فصلی ) .

تاریخ
١ سال پیش
متن
The city starts to come alive after dark.
دیدگاه
٢٣

شهر پس از تاریک شدن هوا، فعال و جان گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She made history come alive with tales from her own memories.
دیدگاه
١٦

او تاریخ را با داستان خاطرات خودش زنده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He pulverize the opposition with the force of his oratory.
دیدگاه
١٦

او با قدرت سخنوریش، مخالفان را شکست داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Permissiveness is used almost universally as a pejorative term.
دیدگاه
١٣

در مجموع، استفاده از کلمه ولنگاری تقریبا یک اصطلاح توهین آمیز است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
' Swot 'is a pejorative term for someone who studies a lot.
دیدگاه
١٤

اطلاق اصطلاح"خرخوان" به کسی که زیاد درس می خواند، تعبیر توهین آمیزی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Pete turned out to be a real lowlife.
دیدگاه
١٢

مشخصه پیت آدم مجرم و بد نامی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
And then he told a sick joke about two people in a wheelchair.
دیدگاه
١٤

و سپس یک جوک بی مزه و توهین آمیز درباره دو نفر که روی ویلچر بودند، گفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The busboy rushes to refill my water glass after every sip.
دیدگاه
١٢

خدمتیار/ کمک پیشخدمت با سرعت لیوان آب مرا پس از هر جرعه نوشیدن، پُر می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The new busboy, Morton, boxed in his spare time.
دیدگاه
١٢

مورتن، خدمتیار/ کمک پیشخدمت جدید، در اوقات فراقتش به ورزش بکس می پردازد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The boss demoted the careless waiter to busboy.
دیدگاه
٧

رییس جایگاه شغلی پیشخدمت بی دقت را به جایگاه خدمتیار تنزل داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I had never ridden on a motor-cycle before. But it was too late to chicken out.
دیدگاه
١٠

من قبلاً هرگز موتورسیکلت سوار نشده بودم. اما برای جا زدن، خیلی دیر شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Never chicken out when you make up your mind.
دیدگاه
٨

وقتی تصمیم می گیرید، هرگز پا پس نکشید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
That girl smiled at you. Don't chicken out, go and ask for her phone number.
دیدگاه
٨

اون دختر به تو لبخند زد. جا نزن/ پا پس نکش، برو شماره تلفنش را بگیر.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His mother complains that he makes excuses to chicken out of family occasions such as weddings.
دیدگاه
٨

مادرش شاکی است که او بهانه هایی برای پیچوندن و نرفتن به مراسم خانوادگی، مثل عروسی ها، جور می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A lot of translation is put out to freelances.
دیدگاه
٨

بسیاری از کارهای ترجمه به مترجمان مستقل و آزاد سپرده می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I've only read 'Madame Bovary' in translation .
دیدگاه
١٠

من فقط آثار ترجمه شده مادام بواری را مطالعه کرده ام.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The lease on the flat expired on June 14th.
دیدگاه
٨

اجاره نامه آپارتمان در 14 ژوئن منقضی می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The firefighters went back into the house with scant regard for their own safety.
دیدگاه
٨

آتشپادها ( آتش نشان ها ) با کم ترین توجه به سلامتی و ایمنی خودشان، دوباره به داخل خانه آتش گرفته باز گشتند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The story has received scant attention in the press.
دیدگاه
٨

این داستان، توجه کمی را در مطبوعات به خود جلب کرد/ مطبوعات به این داستان توجه کمی نشان دادند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You have a scant hour in which to pack.
دیدگاه
٩

کم تر از یک ساعت برای جمع کردن وسایل وقت دارید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Both parties agreed to settle their out of court rather than litigate.
دیدگاه
٩

دو طرف دعوی، توافق کردند، به جای طرح اقامه دعوا، مسایل شان را خارج از دادگاه حل و فصل نمایند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The new law also grants them the right to litigate.
دیدگاه
٨

قانون جدید حق اقامه دعوا در محاکم قضایی را به آنها اعطا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
If we have to litigate, we will.
دیدگاه
١٠

اگر مجبور به طرح اقامه دعوا شویم، این کار را خواهیم کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
More than 27 shops and nine restaurants will satiate your appetite for consumption.
دیدگاه
٨

بالغ بر 27 فروشگاه و 9 رستوران، نیازهای مصرفی شما را تامین خواهند کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We must be ready to hold off the coming storm's attack.
دیدگاه
٨

ما باید برای مقابله با چالش های پیش رو در آینده آماده باشیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She always likes to hold off for rent.
دیدگاه
٨

او همیشه دوست دارد اجاره را با تاخیر پرداخت کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The writer George Orwell died of consumption at the age of 46.
دیدگاه
٨

جورج اورول نویسنده به دلیل ابتلاء به بیماری سل در 46 سالگی فوت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The famine was caused by the consumption of crops by locusts.
دیدگاه
٩

قحطی نتیجه خوردن محصولات کشاورزی توسط ملخ ها بود/ ملخ ها با خوردن محصولات کشاورزی، باعث قحطی شدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Forms have gone out to all our sub - offices .
دیدگاه
٨

فرم ها برای تمام دوایر زیر مجموعه ارسال شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He raised an interesting point of order.
دیدگاه
٨

او اخطار آیین نامه ای فوق العاده ای را مطرح کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The meeting is adjourned on a point of order.
دیدگاه
٨

برگزاری جلسه به دلیل یک اخطار آیین نامه ای به تعویق افتاد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
On a point of order, Mr. Chairman, can associate members vote on this subject?
دیدگاه
٨

یک اخطار آیین نامه ای جناب آقای رییس. آیا اعضاء وابسته ( غیر اصلی ) می توانند در مورد این موضوع رای دهند؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
I would like to raise a point of order.
دیدگاه
٨

مایلم یک اخطار آیین نامه ای را در جلسه مطرح کنم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A point of order was raised in parliament by Mr Ben Morris.
دیدگاه
٨

آقای بن موریس یک اخطار آیین نامه ای را در مجلس مطرح کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The camaraderie among fellow employees made the tedious work just bearable.
دیدگاه
٨

حس صمیمیت و رفاقت میان همکاران، شرایط طاقت فرسای کار را، تحمل پذیر می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The unemployment is a real hot potato.
دیدگاه
٨

موضوع بیکاری یک مسئله مناقشه برانگیز واقعی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Consequently the brain drain has become a hot potato which needs to solve.
دیدگاه
٨

در نتیجه، موضوع فرار مغزها تبدیل به یک مسئله مناقشه برانگیز شده که نیاز است نسبت به حل آن اقدام کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Many school boards found segregation a hot potato in the early 1960 s.
دیدگاه
٨

بسیاری از اعضاء هیأت مدیره مدرسه سیاست جداسازی و تبعیض را موضوعی جنجالی در اوایل دهه 60 می دانستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Perhaps she gets drunk to obliterate painful memories.
دیدگاه
٧

شاید مست کردن او بخاطر اینه که از شر خاطرات دردناکش خلاص شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He claims he was made the fall guy for the affair.
دیدگاه
٨

او مدعی است درباره موضوع رابطه نامشروع، به نادرستی مورد شماتت و سرزنش قرار گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The takegawara bathhouse is best known for sand baths.
دیدگاه
٨

حمام عمومی آب گرم چشمه های ژاپن ( جزیره کیوشو ) ، از جهت حمام های شن آنها معروف هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Go to me when her before when, " Bathhouse person how? "
دیدگاه
٧

The sentence "Go to me when her before when, 'Bathhouse person how?'" is grammatically incorrect and does not make sense.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The ladies' bathhouse is round, with little chinks of windows.
دیدگاه
٤٠

شکل حمام های عمومی زنانه گرد با منفذهای کوچک هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They all clamoured to take the floor.
دیدگاه
٧

همه آنها مصرانه درخواست داشتند تا صحبت کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The senator asked leave to take the floor.
دیدگاه
٧

سناتور اجازه خواست تا جلسه را برای ایراد سخنرانی ترک کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The newlyweds were the first to take the floor.
دیدگاه
٨

اول کسانی که صحبت را آغاز کردند، تازه عروس و دامادها بودند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I now invite the President to take the floor.
دیدگاه
٧

اکنون از رییس جمهور درخواست می کنم سخنرانی خود را شروع فرمایند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The Chancellor of the Exchequer will take the floor for his Budget speech at 00 p. m.
دیدگاه
٧

رییس خزانه داری بعد از ساعت 12 نیمه شب، درباره بودجه سخنرانی خواهد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The crisis doesn't seem like an insurmountable problem.
دیدگاه
٨

بنظر نمی رسد این بحران یک مشکل غیر قابل حلی باشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The age barrier appeared insurmountable.
دیدگاه
٨

تفاوت سنی قابل توجهی بین دو نفر وجود داشت که چالش یا مانع بزرگی برای روابط یا توانایی آنها برای کار با یکدیگر بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
No difficulty is insurmountable if one sets one's mind on it.
دیدگاه
٨

هیچ مشکلی غیر قابل حل نیست، اگر شخص فکرش را بر روی آن متمرکز کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's useless at DIY. He won't even put up a shelf.
دیدگاه
٨

او دستش به کار نمی رود، حتی یک قفسه را هم نمی تواند سر هم کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She waltzed the child into the dental clinic.
دیدگاه
٨

او کودک را با اطمینان، ظرافت و به راحتی به داخل درمانگاه دندانپزشکی برد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She came waltzing through the room.
دیدگاه
٨

او با حالتی بی خیال و با اعتماد به نفس وارد اتاق شد و با ظرافت حرکت می کرد گویی در حال رقصیدن والس است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He waltzed through the audition.
دیدگاه
٨

او امتحان بازیگری را به راحتی پشت سر گذاشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Bogus social workers have been preying on old people living alone.
دیدگاه
٧

مددکاران اجتماعی قلابی از افراد مسن که به تنهایی زندگی می کنند، سوء استفاده می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The school was bogus, the prospectus was all got up.
دیدگاه
٧

هم مدرسه و هم کاتالوگ معرفی آن جعلی و ساختگی بودند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
On investigation, his claim was found to be bogus.
دیدگاه
٧

در جریان تحقیقات، مشخص شد ادعایش نادرست و غیر واقعی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Demotion is the final movement that must be considered in organizations.
دیدگاه
٨

در یک سازمان، تنزل شغل آخرین حرکتی است که باید مدنظر قرار گیرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The team now almost certainly faces demotion.
دیدگاه
٨

گروه اکنون بطور قطع و یقین، جایگاهش را از دست داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They feared that he would revile them if they displeased him.
دیدگاه
٨

آنها ترسیدند که اگر او را ناراحت کنند، او از آنها به شدت انتقاد کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The renminbi has been stable against the greenback ever since.
دیدگاه
٨

از آن زمان تا کنون، یوان چین در مقابل دلار امریکا ثابت بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The greenback has already lost 12 % against the euro over the past two months.
دیدگاه
٨

در دو ماه گذشته، دلار امریکادر برابر یورو 12 درصد کاهش داشته است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A wallet full of greenback is find on the train.
دیدگاه
٨

یک کیف پر از دلار در قطار پیدا شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There was no awkwardness between them.
دیدگاه
٨

هیچ شرمساری و خجالتی بین آنان وجود نداشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She laughed to cover up her feeling of awkwardness.
دیدگاه
٧

خندید تا احساس شرمندگیش را پنهان کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You are a typical Jap douche bag. . . The most racist.
دیدگاه
٨

تو یک نمونه ژاپنی ناخوشایندی. . . یک نژاد گرای واقعی!

تاریخ
١ سال پیش
متن
Never douche if you are pregnant.
دیدگاه
٧

اگر حامله هستید، هرگز داخل مهبل یا واژن خود را شستشو ندهید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I walked on in a reflective mood to the car.
دیدگاه
٨

با حالتی در خود فرورفته به سمت خودرو ام رفتم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It will not be easy to find his peer.
دیدگاه
٨

پیدا کردن فردی هم سطح خودش، کار آسانی نخواهد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The queen created him a peer.
دیدگاه
٨

ملکه به او لقب نجیب زاده اعطا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He watched the Customs official peer into the driver's window.
دیدگاه
٨

او مامور گمرک را دید که با کنجکاوی و دقت به شیشه طرف راننده نگاه می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Love is not to peer at each other but to stare the same way together.
دیدگاه
٧

عشق خیره شدن و زُل زدن به یکدیگر نیست، بلکه نگاه کردن به یک جهت، اشتراک اهداف مشترک و حرکت مشترک به سمت آنها است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A peer review system is being introduced to help teachers who are experiencing difficulty.
دیدگاه
٨

سامانه ارزیابی فنون و تکنیک های آموزشی کارشناسان در حال معرفی شدن است برای کمک به معلمانی که در زمان تدریس با مشکلاتی مواجه می شوند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Stop diddling around and do some work!
دیدگاه
٨

از فریب و دغلبازی دست بردارید و کاری انجام دهید!

تاریخ
١ سال پیش
متن
She has diddled me out of the rent .
دیدگاه
٨

او سر موضوع اجاره، فریبم داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I've been diddled! Half of these tomatoes are bad!
دیدگاه
٨

سرم کلاه رفته! نصف این گوجه فرنگی ها خرابند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Jeff, you need to come clean on who is funding your work.
دیدگاه
٨

جف، لازمه اعتراف کنی چه کسی در کارت سرمایه گذاری کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I think you should come clean about where you were last night.
دیدگاه
٨

فکر می کنم باید صادقانه بگویی شب گذشته کجا بودی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I can't make it in ten minutes.
دیدگاه
٧

در مدت ده دقیقه نمی توانم موفق شوم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't hide. Run! You'll make it to tomorrow.
دیدگاه
٧

پنهان کردن یا اجتناب از چالش ها راه حل مناسبی نیست. بجنب، تکان بخور. فردا روز موفقیت شماست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Many things make it difficult for women to reach the top in US business.
دیدگاه
٧

خیلی چیزها شرایط را برای رسیدن زنان به مدیریت های عالی اقتصادی در امریکا دشوار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Life is what you make it.
دیدگاه
٧

کیفیت و نتیجه زندگی فرد تا حد زیادی به افکار، احساسات، اعمال و نگرش آنها بستگی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A red flag meant a girl.
دیدگاه
٨

عبارت ممکن است به این ایده اشاره داشته باشد که پرچم قرمز، که می تواند نشانه هشدار یا خطر باشد، به عنوان استعاره برای زنی استفاده می شود که رفتارها یا ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
A red flag is often used as a danger signal.
دیدگاه
٨

عبارت red flag اغلب به عنوان علامت خطر استفاده می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Then the rain came and the red flag went up to signal a halt.
دیدگاه
٨

بعد از بارش باران، نشانه هشدار لغو شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Train services have been cut to the bone.
دیدگاه
٨

خدمات قطار به حداقل ممکن آن رسیده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The workforce has been pared to the bone .
دیدگاه
٨

نیروی کار به پایین ترین سطح آن رسیده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Let's go home, I'm chilled to the bone .
دیدگاه
٨

بیا بریم خانه، سرما تا مغز استخوانم نفوذ کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The country's defences have been pared to the bone .
دیدگاه
٨

وضعیت دفاعی کشور به آخر خط رسیده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Are the miscreants aware that they are guilty of trespass and criminal damage?
دیدگاه
٨

آیا مجرمان میدانند مرتکب جرم ورود غیر قانونی و ایجاد خسارت جدی هستند؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Life is ten percent what you make it and ninety percent how you take it.
دیدگاه
٧

تنهاده درصد از زندگی با شرایطی که در آن قرار می گیرید تعیین و نود درصد تجربیات شما از نحوه پاسخ دادن به آن شرایط ناشی می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The research study will be reviewed by peers.
دیدگاه
٨

پژوهش مربوطه توسط همتایانش مورد بررسی مجدد قرار خواهد گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Below him was nothing but a black void.
دیدگاه
٨

زیر پای او هیچ چیز، بجز یک حفره سیاه نبود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The office fell void.
دیدگاه
٨

اداره بسته است ( کارمندان رفته اند ) .

تاریخ
١ سال پیش
متن
The amusement park will fill a void in this town, which has little entertainment for children.
دیدگاه
٨

شهر بازی جای خالی تفریحات را در این شهری که وسایل سرگرمی کمی برای بچه ها دارد، پر خواهد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The void left by his mother's death was never filled.
دیدگاه
٨

خلا فوت مادرش هرگز پر نشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He rose, his face void of emotion as he walked towards the door.
دیدگاه
٨

بلند شد و زمانی که به سمت در رفت، چهره اش فاقد هر گونه احساسی بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His pants rose a full three inches off his shoes.
دیدگاه
٨

شلوارش کاملاً سه اینچ بالای کفششه!! ( اشاره به کوتاه بودن شلوار )

تاریخ
١ سال پیش
متن
He couldn't take that job at the zoo because of his epilepsy.
دیدگاه
٧

به خاطر بیماری صرع، او نتوانست آن موقعیت شغلی را در باغ وحش به دست آورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Evaporation and condensation are parts of the water cycle.
دیدگاه
٨

تبخیر سطحی و میعان ( مایع شدن ) ، بخشی از فرایند پویای گردش آب هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The children made posters showing the cycle of the seasons in a year.
دیدگاه
٨

این کودکان پوسترهایی درست کردند که گردش فصول در سال را نشان می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Asthma, heart conditions, diabetes or epilepsy may expose you to special risks with watersports in the heat.
دیدگاه
٧

ممکن است انجام ورزش های آبی در آب و هوای گرم شما را با داشتن زمینه بیماری هایی چون آسم، اختلالات مرتبط با قلب، دیابت یا صرع، در معرض خطرات خاصی قرار ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
Paracelsus made intractable problems such as plague, syphilis, epilepsy, mental disorder, and learning disabilities central to his preoccupations.
دیدگاه
٧

پاراسلسوس ( پزشک و کیمیاگر و گیاه شناس و ستاره شناس سوئیسی - آلمانی در دوران رنسانس ) مسائل دشوار و غامضی مانند طاعون، سیفلیس، صرع، اختلال روانی ناتو ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
Local and national epilepsy organizations can also be helpful to those experiencing employment problems or job discrimination.
دیدگاه
٨

سازمان های محلی و ملی صرع نیز می توانند برای افرادی که مشکلات یا تبعیض شغلی ناشی از بیماری صرع دارند، یاری رسان/ مفید باشند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Again, the realization of the downside of being beautiful hit Matt.
دیدگاه
٧

بار دیگر، تجربه تلخ پیامدهای جذاب بودن ( زیبا بودن ) ، به مت ضربه زد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Unemployment, inflation and greater inequality are often the downside of a market economy.
دیدگاه
٧

بیکاری، تورم و نابرابری بیشتر، اغلب ابعاد منفی اقتصاد بازار آزاد است

تاریخ
١ سال پیش
متن
The downside of living here, of course, is that it is expensive.
دیدگاه
٨

جنبه منفی زندگی کردن در اینجا، هزینه های گران آن است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Perhaps one of the most noteworthy forms of Japanese entertainment was the impalement of vaginas.
دیدگاه
٨

شاید یکی از مشهورترین اشکال سرگرمی ژاپنی ها در گذشته، سوراخ کردن واژن ها با یک جسم تیز بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I've got a few odds and ends to do before leaving.
دیدگاه
٨

پیش از رفتن، چند کار جزئی دارم که باید انجام بدم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He stood at the balcony to overlook neighbour's hallroom.
دیدگاه
٩

او در ایوان ایستاد تا به اتاق نشیمن خانه همسایه اشراف داشته باشد ( بهتر آنجا را ببیند ) .

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was small, but his prowess as a fighter was well-known and the bullies left him alone.
دیدگاه
٨

اگر چه جثه کوچکی داشت، اما مهارتش در مبارزه زبان زد همه بود، از این رو زور گویان و قلدرها، دست از سرش برداشتند

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was on the lam for seven years.
دیدگاه
١٢

او هفت سال از دست پلیس فراری بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was recaptured after four months on the lam.
دیدگاه
١٣

او پس از چهار ماه فرار، دوباره دستگیر شد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The robbers were on the lam for several days before they were caught.
دیدگاه
١٧

سارقان، پیش از دستگیر شدن، چندین روز در حال فرار از دست پلیس بودند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There is a simple, inexpensive solution for those who refuse to play ball with the system.
دیدگاه
٨

یک راه حل ساده و کم هزینه برای کسانی که با سیستم همکاری نکنند، وجود دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The letter filled him with foreboding.
دیدگاه
٨

نامه مملو از احساس دلشوره بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I felt a gloomy foreboding that something was going to go wrong.
دیدگاه
٨

من احساس دلشوره ملال آوری داشتم که چیزی درست نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She had a foreboding of danger.
دیدگاه
٧

او نسبت به آینده دلشوره داشت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
You may cash in this cheque at all times and all places.
دیدگاه
٨

این چک در هر زمان و مکانی، قابل نقد شدن است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It's as if all eyes are focused on me.
دیدگاه
٩

انگار / مثل این که همه به من زُل زده اند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
These boots belong in the closet.
دیدگاه
٥

جای این چکمه ها، داخل کمده.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
"I had a friend died of an OD," she said.
دیدگاه
٧

او گفت "من دوستی داشتم که از بیش مصرفی مواد فوت کرد".

تاریخ
٢ سال پیش
متن
My restaurant is just small potatoes, but it gives me a steady income.
دیدگاه
٨

رستوران من کوچک و کم اهمیت است، در عین حال درآمدی مستمر عاید من ی کند

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Don't buy it. he is only a small potatoes in his company.
دیدگاه
٨

این حرف ها را درباره او باور نکن. او در شرکتش، موقعیت و جایگاه جزئی و پایینی دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We are only small potatoes. The manager won't listen to us.
دیدگاه
٨

ما آدم های کم اهمیت و جزئی هستیم، بنابراین مدیر به حرف های ما توجهی نمی کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She gave him a light peck of farewell.
دیدگاه
٨

آن زن بر گونه مرد، بوسه خداحافظی نشاند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They broke free and made off in a stolen car.
دیدگاه
٨

آنها از زندان فرار کردند و با یک خودروی مسروقه، محل را ترک نمودند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She was a suffragette and a birth control pioneer.
دیدگاه
٨

او طرفدار حق رای زنان و یک پیشگام پیشگیری از بارداری است

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The suffragette movement campaigned for votes for women in Britain and the US.
دیدگاه
٨

جنبش حق رای زنان، برای به دست آوردن این حق، در بریتانیا و امریکا مبارزه کردند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Silence is one of the hardest arguments to refute. Josh Billings
دیدگاه
٨

جاش بیلینگز می گوید؛ "سکوت یکی از استدلال هایی است که سخت تر از بقیه می توان با آن مخالفت کرد. "

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Isabelle is quick to refute any suggestion of intellectual snobbery.
دیدگاه
٧

ایزابل هر نوع نماد و ظاهر افاده روشنفکرانه را بلافاصله انکار می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
With this ring I thee wed.
دیدگاه
١٠

با این حلقه، ما به عنوان زن و شوهر به یکدیگر می پیوندیم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The couple plan to wed next summer.
دیدگاه
٧

آن زوج بنا دارند تابستان آینده، ازدواج کنند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He will wed that waitress next month.
دیدگاه
٧

او ماه آینده با آن پیشخدمت زن ازدواج خواهد کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Why did you wed your beautiful daughter to that old man?
دیدگاه
٧

چرا دختر زیبایت را به عقد و ازدواج آن پیر مرد در آوردی؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She quietly swallows the bully you brought to her.
دیدگاه
٨

او کاملاً زورگویی های تو را به فراموشی سپرده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I've told him a hundred times not to bully people, but he never learns .
دیدگاه
٨

صد بار به گفته ام با مردم گردن کلفتی نکند، اما او هرگز این مطلب را آویزه گوش خود نکرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Her mouth had been bloodied by the bully.
دیدگاه
٨

یک گردن کلفت، دهان او را خونی کرده بود

تاریخ
٣ سال پیش
متن
His official designation is Financial Controller.
دیدگاه
٨

عنوان رسمی شغلش/کارش ناظر/ممیز مالی است

تاریخ
٣ سال پیش
متن
What's her official designation now she's been promoted?
دیدگاه
١٠

حالا که ارتقاء پیدا کرده، عنوان رسمی شغلش چی هست؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
With no money, his only hope of getting to New York was to stow away on the next ship.
دیدگاه
٧

با جیب خالی، تنها امیدش برای رفتن به نیویورک، قاچاقی سوار قطار بعدی شدن است

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Begone! you naughty boy!
دیدگاه
٨

ای پسره شیطان، گورت را گم کن

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Tell her to begone.
دیدگاه
١٠

به او بگو گورش را گم کند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I bade him begone.
دیدگاه
٨

به او گفتم گورش را گم کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Some of the servants who saw him laughed at his poverty, and bade him begone.
دیدگاه
٨

بعضی از خدمتکاران با دیدن فقر و بدبختیش، به او خندیدند و گفتند گورش را گم کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
His new book is just a rehash .
دیدگاه
١٠

کتاب جدیدش فقط تکرار مکررات است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Every story like this gives the news media the opportunity to rehash the old material.
دیدگاه
٨

داستان هایی شبیه این، این فرصت را به رسانه های خبری می دهد که موضوعات گذشته را دوباره سر زبان ها بیندازند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The welfare scam was costing the federal government hundreds of thousands of dollars.
دیدگاه
٧

کلاه برداری در حوزه رفاه عمومی، برای دولت فدرال صدها هزار دلار هزینه در بر داشت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
This is the kind of scam for which the offshore industry is notorious.
دیدگاه
٧

به دلیل این نوع کلاهبرداری، صنعت نفت و گاز دریائی بدنام شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They believed they were participating in an insurance scam, not a murder.
دیدگاه
٨

اعتقاد بر این است که آنها نه در جریان یک قتل، بلکه در یک کلاهبرداری بیمه دست داشتند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He got involved in a credit card scam.
دیدگاه
٨

او درگیر یک کاهبردی مرتبط با کارت های اعتباری شد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The ememy was warned to capitulate or face annihilation.
دیدگاه
٩

به دشمن اخطار داده شد تسلیم شوند، در غیر اینصورت نابود خواهند شد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We will never capitulate to pressure from outside.
دیدگاه
٨

ما هرگز تسلیم فشارهای بیرونی نخواهیم شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
When I came to him he began to capitulate with me.
دیدگاه
٨

وقتی پیش او رفتم، او با درخواست های من موافقت کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Make a nick in the cloth with the scissors.
دیدگاه
٨

با این قیچی، لباس را برش بزن

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The scandal has been discussed by the politburo, although the authorities have tried to hush it up.
دیدگاه
١٠

کمیته ی اجرایی حزب کمونیست موضوع رسوایی را مورد بحث قرار داده است، هر چند مقامات تلاش می کنندآنرا از مردم مخفی کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The Government was discredited by the scandal.
دیدگاه
١٠

این رسوایی، دولت را بی اعتبار کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The scandal made her resignation inevitable.
دیدگاه
١٢

این رسوایی، استعفای او را اجتناب ناگزیر ساخت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Their affair caused/created a scandal in the office.
دیدگاه
١١

اقدامات و فعالیت هایشان/ رابطه عشقیشان رسوایی در اداره بوجود آورد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Ministers have dismissed the rumours of a bribery scandal as nonsense.
دیدگاه
١٣

وزرا شایعات مطرح شده درباره تهمت رشوه گیری را بی ربط خوانده و آنها را رد کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The police nicked him for forgery.
دیدگاه
١٢

پلیس او را به اتهام جعل اسناد بازداشت کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He nicked my wallet!
دیدگاه
١٣

کیف پولم را دزدید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
This witness has committed perjury and no reliance can be placed on her evidence.
دیدگاه
١٣

این شاهد شهادت دروغ داده، بنابراین به شواهدی که ارائه داده، نمی توان اطمینان/اعتماد کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He's an adult now but can't seem to break off his reliance on his parents.
دیدگاه
١٤

او اگر چه به سن بلوغ رسیده، اما بنظر می رسد قادر به قطع وابستگی اش به والدینش نیست.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Dave pulled a back muscle and could barely kick the ball.
دیدگاه
١٣

ماهیچه های پشت دیو صدمه دیده و به زحمت می تواند توپ را شوت کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Paul couldn't move a muscle he was so scared.
دیدگاه
١٣

پائل آنقدر ترسیده بود، که نتوانست جُنب بخورد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We were so tired we couldn't move a muscle.
دیدگاه
١٣

آنقدر خسته بودیم که نمی توانستیم تکان ( جنب ) بخوریم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Maggie felt a muscle spasm in her back.
دیدگاه
١٣

مگی تو پشتش گرفتگی عضلانی احساس کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Give the toilet a flush.
دیدگاه
١٣

سیفون دستشویی را بکشید

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The door should be flush with the wall.
دیدگاه
١٥

در باید با دیوار تراز باشد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He's no longer in the first flush of youth.
دیدگاه
١٥

او دیگر در عنفوان جوانی نیست

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I offered him my commiseration.
دیدگاه
١٧

به او تسلیت گفتم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Don't worry. The house will hold up.
دیدگاه
١٦

نگران نباشید، خونه سر پا می مونه

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Hold up your hands if you have any question.
دیدگاه
١٤

هر کی سوال داره، دستشو ببره بالا

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Your neck holds up your head.
دیدگاه
١٤

گردنت، سرتو نگه می داره