پیشنهادهای صمد توحیدی (١,٣٢٥)
هزارهء ابن مالک را دارد از بر می کند . ابن مالک و فرزندان و نوه هایش هم در همایش هستند. کسی پیایند پور سیناست کاری باهمایش و همایشوندان ندارد او به ک ...
محاوره ای:حرفی. لزم حرفی. لفظ حرفی. لفظ قلمی:قلمی . لزم قلمی. لزم قلمی. لزم حرفی. دوگونه سخن را می گویم.
زندگی باید تمدنی و فراتمدنی و برای جاودانگی و فراجاودانگی باشد و زندگی ساعتی و روز انگی دارای جایگاهی فروارزشی است. روزانگی. روزانه. روزانه ای. روزا ...
منعقدشد:" بسته شد. گره خورد. "
" خودرسان ":استقلال. در سرمایه شناسی.
ریختک:کاریکاتور.
" ریختکگر ":کاریکاتوریست.
طرخ:فارسی کهن و لری. " ریختگر تیکه " :طراح کیوت.
صورتگر کیوت: نقاشی کیوت. صورتگر تیکه:نقاشی کیوت.
" تیکه ":کیوت. cute.
" صورتگری پُزی ":نقاشی فانتزی.
صورت. صورتگر. صورتگری:نقش. نقاش. نقاشی. صورت فارسی است؛ گرت باور نمی آید رو از" صورتگر "چین پرس. حافظ. پس ؛ " صورتگر ":نقاش.
طرح:ریخت. طراحی:ریختی.
" نزدِ من ":به زعم من.
کاربرد گُل در ادب فارسی بیشتر شنیدشی است تا چینشی ( شنیدنی ( سماعی ) تا قیاسی ( چینشی ) .
گُل یعنی شناخته و آشکار و نمایان و نمونا می گویند گل زیرا گل در هر کجه باشد ادور ونزدیک نمایان و چشم ناز استو میگویند زغالها گل کرده اند یعنی قرمز شد ...
سنگلج. سنگله:بَردگِله به لری سنگهای بزرگ، صخره .
وضع:نهاد. توضیع:نهادن. وضع نمودن:نهادینه کردن. جعل:هلیدن، بهل هر چه شد شد.
پخش:اطراد. پخش نیست:اطراد ندارد.
ویراست". ویرایش. ویراستار. ویراستاری. ویراستمند. ویراستگر. ویراسته. نو ویراست. نوویرایش. نو ویراستار. نوویراستاری. نوویراستگر. نوویراستمند. نوویراس ...
مرج ها به دست می دهد: به اقتًضای شرایط. مرج:شرط. مرج بندی:شرط بندی.
سورهء اقراء:" سورهء بخوان ".
سوره ":زودی برگه ای را سُور ( سوره ) کرد. زودتر به جا آنکه بگویند زودی برگه ای را سیاه کرد . می گفتند زودی برگه ای را سور ( سرخ ) کرد. شاید ، چنین بو ...
" باریک بین. باریک گو. باریک نویس. باریک پندار. باریک اندیش. باریکش. باریکشا. باریکشان. باریکشانی. باریکشانیان. باریکشانیانه مندی گرویپندارانگی های ا ...
فرزانش ها دو گروهند؛ ۱_بادستگاه ( با دستگاه منطق صوری ) . ۲_بی دستگاه ( بی دستگاه منطق صوری ) . که گرم دستگاه و سرد دستگاه نیز گفته شده است.
" نژاده. نژدگی. نیک گهر. بوته دار. گرامی. باارزش. بامنش. باریشه. با رگ و ریشه. خمیرهء نیک. پایهء نیک. اصل نیکو. پدر مادر دار. پدردار. مادردار ":نجابت.
داشته ها و پسران آرایش زندگی دنیایند و نیکماندها نیکند به پاداش نزد پروردگارت و نیک ترین آرمانند. ( نیک ترین آرمان از تمدن تا بهشت. )
نوچه: تازه یادگیر. تازه یادگیری. تازه کلاس. نوکلاس. تازه چه. نو ورزش. تازه آموخته. تازه آموخت. نویادگیر. نویادگیری. نو آموخت. نوآیین. کهنه چه:کهنه ک ...
" چِک =چهار گوش کوتاه ":مربع. " چِب =چهارگوش بلند ":مستطل. " چرخَن ":دایره.
" کَرته. کَرت ":مستطیل. " خِشتِه. خِشت ":مربع.
" کدبانو ":hausvife. " کدبابا ":hausehasebande
" رسیدگی بهداشت ":سرویس بهداشت. بهداشت. بهداشت رسی. کار بهداشت. کار وبار بهداشت. بهداشتش. بهداشتشان. بهداشت ایشان. بهداشتتان. بهداشت شما. . . . . . . ...
" گزینش کانشی ":انتخاب طبیعی. " گزینش کانش ":انتخاب طبیعت.
هوار. داد و هوار. کمک. امداد:که محاوره را می رساند پس فارسی است.
حَرفی:محاوره ای.
زیبا. زیباتر. زیباتری. زیباترین. زیباترینِش. زیباترینی. زیباتران. زیباترانه ترین مندی. وارانه مندی . گراییانهگرایی. هایشان. most beautiful. زیباتران ...
بیش. بیشتر. بیشترک. بیشتَرَکش. بیشترکشان. بیشترکشانگیوارشی. . بیشتری. بیشترین. بیشترینه. بیشترینگی. بیشتران. بیشترانه. بیشترانگی. بیشترش. بیشترشایی. ...
دل و دماغ؛ دل می شکند. دماغ می پرورد.
" دُوکُتِه ( دوقطعه ) ":بیسکویت.
دانه با آب بارور گردد.
اخلاق:رفتر. کرداد. گفتار. منش. سرشت. کاروبار. دادوستد. آزمون. آزمایش. هنر. . توان. خمیره. بن. تَه. بیخ. ریشه. پیشه. روند. رند. آرزو. آرمان. آیین. آور ...
" رفتار کشور داران ":سلوک الملوک.
ارزشنکه گی. ور. وری. ورزی. مندی. وارانه آیینی:قدر دانی.
ارج دان. ارجدانی. ارج دانستن. ارجمند. ارجمندی. ارجا. ارجایی. ارج ور. ارجوری. ارج ورز. ارج ورزی. ارج. ارجش. ارجا. ارجای. ارجایش. ارجایشی. ارجایشمند. ا ...
می برازد
بزرگش:متکبر. بزرگش یافت:متکبر شد.
نصایح:اندرزها. فضایح:رسوایی ها.
نصایح الصغار:اندرزهای کوچکان. کوچک : می کوچد کمکمک جابجا میگردد. نصایح الکبار:پندهای بزرگان. بزرگان: مبرازد. آشکار است. بزرگ شده است.
برخط بنگر که خود هنر می باشد. چون دانه و کشت برزگر می باشد. مانندهء کار و کارگر میباشد. دریاست ودشت و هم کمر می باشد. شهرام ص . صمد شهرام
ارزش راستین. ارزش دروغین. ارزش میانین. هر پدیده ای یکی از ا ین سه ارزش ها را دارد که به تکایه و همایه در دانستهای چهاگانهء دانشها. فرزانشها . آیین ...