پیشنهادهای صمد توحیدی (١,٣٢٥)
جِکَّه:نام پرنده ای است در لرستان که برخی کسان نوجوان تله ای از سنگ که به آن برتله=بَردتِله=سنگ تله به فارسی و یا کرم طویله که ملخی را با بالهای قرمز ...
ای خوشا. نیکا. خوبا. خرما. خوشا. شیرینا. نسرینا. بهینا. بها. نازا. نازنینا ":حبذا.
زود سرایی. زودسرا. زودسراینده. زودسرایندگی. زودسرایندگان. دردم. دردمگویی. در دم سرا. در دم سرا. دردم سرایی. دردم سراینده. در دمسرایندگی. سرپایی. سرپا ...
از ویژگیهای سرایندگی این است که اگر سراینده سرشت و منش و کانش سرایندگی داشته باشد فراتر از دانست سرود شناسی سرودش جای دارد و جا می افتد گرچه دانست سر ...
صحیح الطبع:درست قریحه . درست زخمه زن با سرود بر دل و دماغ تکایه و همایه مانند بوی جوی مولیان رودکی. و دیگر سرودها . هنگامه پرداز و هنگامه ساز بودن سر ...
صحیح الطبع:" هنگامه ساز . هنگامه پرداز. "
" درست قریحه ":نیکو زخمه زننده مانند زخمه بر ساز و یا از نوع ناخنک متکلمین اگر چه بر منابر قُضبان، که درست سرود را برساند و فتح یک قرن به دست یک شعر ...
اینک هم در لری و لکی به جِردَک " کُلرُنی "می گویند.
انقلاب ( رستاخیز ) مانند انسان است؛ انسان؛ ۱ _در روند زادن به مردن می رسد. ۲_درآغاز به روند به پایان نمی رسد و جوانمرگ می شود. ۳_درروند گرفتار خودک ...
انقلاب. ۱_قلابی. ۲_تقلبی. ۳_قالبی. ۴_قلبی. مردم هم چهار گروهند؛ قلابی. قالبی. تقلبی. قلبی.
کیک " آمده " در کلاس حاضر است. کیک" نیامده "در کلاس حاضر نیست و غایب است. و هر کجای دیگر چه همایه چه تکایه و چه[ دیواره خانواده]
ارزش فرد در همایه برپایهء؛ ۱_گفتار و کردار. ۲_تکایه و همایه و ارزش هر کس در همایه. ۳_آغاز و انجام ودیدگاه آرمانی و کاربردی تکایه ها در روند زندگی.
چاپ رنگی. رنگی چاپ: print colour
" چاپِ چهار بیدی ":پرینت چهار بعدی. آورده بودم که بعد لری است و بید گویند[ بید کرد =دورشد]. مانند [ ایت کرد=اوت کرد بیرون شد. ]
" چاپَش را بگیر ":پرینتش را بگیر.
"درست. درستیت. درستش. درستا":اصحیّت. دیباچه بر پیشی بودن. دیباچه بر زودتر. ملاک اصحیت بر اقدمیّت:" ملاک درستی را برکهن تر بودن . "
تلویح، لوح:رُویَک. تجرید:کَندِش. تنزیه:پاکِش.
اخلاق محتشمی گَردانش و گُسترش از خواجه نصیرالدین طوسی
همّت. همه ات. با همه توانت. باهمهء هست و نیستت. و . . . . مانند خدمت:خُودَمَت. خودم تو رایم. خودم تورا می باشم. خودم در کار شما هستم. . . .
"داد. دادش. دادشانه. دادِن. دادک. دادکانه. دادوری. دادورزی. دادورزانه. دادورزانگی. دادورانگی. . داداور. داداوری. داداورزی. داداورزیگری. داداورزیگرانه ...
بان مانند" گوشبان " نگهبان "زبانبان " چشمبان ". دستبان ". پابان و . . . "
تمدن بایسته و شایسته آن است که بر پایهء تکایه به روند اندیشه و دانش وسنجش و نیز دانشوری و سنجشگری و اندیشوری در نهادهای کشور در جایگاه خود نمودار یاف ...
نیست و هست کردن. هست و نیست کردن:حاضر وغایب کردن. درکلاس هست. درکلاس نیست. هست در کلاس. نیست در کلاس. حاضر است در کلاس. حاضر نیست در کلاس. غای ...
" نماز و نیایش ":نماز و دعا.
" نماز بردن به تباهی و تباهان در سرازیری فروپاشیدن تکایه و دیوار ه و همایه است . دیواره:خانواده. "
" گزارش یابی ":استخراج اخبار.
" گزارشگیری ":استخراج اطلاعات.
نان نکبت: "نان نکبت دستاوردش هرزه زبانی و هرزه دهانی است ودیگر خواری ها میباشد نسل را بار کش دشمنی میکند که برای آن دشمن می کوشد و آن دشمن برنامهء سر ...
رفیق:" ره پیک=پیک ره. راه پیک. پیک راه. "
" کاراسازی ":فعال سازی .
" پنداشتن ":تلقین. " دریافتن ":تلقین. پنداشتی. دریافتی. پندارشی. دریافتشی.
کمک=کم ک. کُم:ایستادن. کُم ک:اندکی ایستادن= درکاری همکاری و یاری نمودن. گِرِ نیکی زدن#گیردادن به دیگران.
تبلیغ گات. جات. غات مانندِ ترویج ترشیجات. تروی جات. فارسی اند. تبل ( طبل ) گات. جات. غات.
واژگان دانستنیهای همگانی بِین ( سایت ) باید فارسی باشند وگرنه ناراستی و نادرستی در کار زبان وادبیات فارسی به شمار میرود. زبان مردم از خون گواههای را ...
واره:وار. وارش. واری. وریدن#داره. دار. دارش. داری. داریدن.
باز پدید :تولید مجدد.
" پدیدش ناب ":تولید ناب.
تولید اضافی یا بیش از حد:" پدیدِافزونی یا بیش از مزر ".
تولیدی:پدیدشی.
تولید صنعتی:پدیدش فناوری.
تولید شدن:پدید شدن، گشتن.
" پدید دستاورد ":تولید محصول.
" پدید پایه ای ":تولید اصلی. پدیدش پایوی:تولید اصل. پدیداری ریشه. ای:تولید اصلی. پدیدای شاخه ای:تولید اصلی.
" پدیداری اولیه " :تولید اولیه. پدیدای نخست. " پدیدش نخستین ":تولید آغاز.
" پدید نیرو ":تولید نیرو. " پدیدش نیرو ":تولید نیرو. " پدیداری نیرو ":تولید نیرو.
پدیدش: تولید. پدیدش کالا:تولید کالا. پدید کالا:تولید کالا.
" و هستند از شما گروهی ( پیروانی ) می خوانند به نیکی و واداران به شناسه و بازداران از ناشناسه اند ":ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف ...
آزادی بیان رُکِن. . . . مردم سالاری است.
" بجا آ . بجاآیی. آجا. آجایی " :وقوع الوجوب
" بودید بهتر مردمی برون آی برای مردم امر به شناسه و نهی از ناشناسه می کردید. ":کنتم خیر امت اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر.